آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

منظور از ذهن ثروتمند چیست؟!

 

 دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

1⃣ ذهنیست که به شدت ایده گرا، فعال، خلاق و روشن است.

 

2⃣ ذهنیست که به درستی پالایش شده و دارای اندیشه های پیش برنده است. 

 

3⃣ ذهنیست که مثبت است و مدام در حال بررسی موضوعات رشدآفرین است.

 

4⃣ ذهنیست که مدام در حال کسب تجربیات و اطلاعات است.

 

5⃣ ذهنیست که در پی کسب موفقیت است و به رشد و تعالی می اندیشد.

 

6⃣ ذهنیست که مدام در حال حلاجی و واکاوی دنیای پیرامون خود است.

 

ذهن ثروتمند آنچنان قدرتی دارد که می تواند یک کوه را جابجا کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

روانشانسی خرید در شرایط کنونی و آینده ایران

دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

اگر هنوز نمی دانی دقیقا چه اتفاقی در ذهن مردم می افتد که تصمیم به خرید چیزی می گیرند یا نه، این مقاله را با دقت بخوان.

 

سوال متداولی که همیشه در ذهن کارآفرینان شکل می گیرد و عموما جواب منطقی و علمی برای آن پیدا نمی کنند این است که چرا مردم زمان خرید رفتار و تصمیم گیری های عجیب و غریبی از خودشان نشان می دهند و همین تصمیمات به ظاهر عجیب باعث می شود بیشتر پلن های مارکتینگ اشتباه از آب در بیایند.

آیا این موضوع برای تو هم اتفاق افتاده است که مخاطبینت از محتوایی که در سایت یا شبکه های اجتماعی منتشر می کنی لذت ببرند و فیدبک مثبت بدهند اما زمان خرید هیچ اقدامی نکنند؟

احتمالا بله. اما چرا؟

به این دلیل که مردم هرگز محصول یا خدمات تو را نمی خواهند. آنها فقط نسخه ای بهتر از خودشان را در فرایند خرید، می خرند.

به طور کلی یک قانون در بین تمام انسان ها مشترک است و آن قانون این را می گوید که:

هر کس به خودش نسبت به دیگران بیشتر اهمیت می دهد.

با توجه به این قانون خیلی راحت می توان متوجه شد که اگر مردم خرید می کنند فقط به خاطر سود شخصی است که می برند و عموما کوچکترین اهمیتی به تولید کننده آن نمی دهند.

اگر هم اهمیت بدهند صرفا بدلیل سودمند کردن خرید است. یعنی میزان اهمیتی که به برند داده می شود فقط به این دلیل است که بتوانند راحت تر تصمیم گیری کنند که باید با توجه به معیار های شخصی از کدام برند خرید کنند یا به عبارت دیگر کدام برند می تواند سود بیشتری را عاید آن ها کند.

 

یک آزمایش ساده:

اجازه بده با یک آزمایش ساده این موضوع را در واقعیت نشان دهم.

تصور کن کنار خانواده یا دوستان یک عکس دسته جمعی می گیری.

عکاس می گوید عالی شد. بیایید عکس را نگاه کنید.

اولین نفری که در عکس به دنبال آن می گردی چه کسی است؟

خودت. درسته؟

در تصویر بالا افراد احتمالا به ترتیب الف. ب . پ و ت دیده می شوند اما اگر همین عکس توسط یکی از افراد حاضر در این عکس بخواهد دیده شود این ترتیب کاملا بهم می ریزد. او از خودش شروع می کند حتی اگر آن فرد “ت” باشد.

به یاد داشته باشد در فرایند خرید مردم فقط به خودشان و اینکه چه کسی می تواند سود بیشتری به آن برساند اهمیت می دهند.

اگر می خواهی تبدیل به قدرتمندترین برند در بازار کسب و کارت شوی و کاری کنی که هیچکس نام رقیبانت را هم حتی به یاد نیاورد کافی است محصول یا خدماتت را طوری طراحی کنی که مردم سود بیشتری نسبت به تو و سایر محصولات مشابه بدست بیاورند.

 

 

غرایز ارضا نشده:

همانطور که بالاتر اشاره کردم مردم در زمان خرید فقط نسخه بهتر خودشان را در آینده (نزدیک یا دور) می خرند.

اما نسخه بهتر خودشان دقیقا یعنی چی؟

هر خریدی که اتفاق می افتد به علت ارضا کردن یک غریزه انسانی است و بسته به جایگاه، سن، جنسیت و طبقه اجتماعی که خریدار در آن قرار دارد، غریزه ای که لازم است ارضا شود متفاوت است.

 

 

هر چقدر که نیازها و غرایز در قسمت پایین تر این هرم قرار بگیرند، قیمت محصولات یا خدمات مرتبط با آن پایین تر می شوند چون روی قشر ضعیف جامعه متمرکز شده اند.

بطور مثال فردی که با مشکلات غذایی و مسکن دسته و پنجه نرم می کند انگیزه و توان کافی برای خرید محصولات مرتبط با بهبود شخصی مانند فیتنس، یوگا، مدیتیشن و … را ندارد.

اما اگر فرد نیازها و غرایز پایین ترین سطح این هرم را در زندگی ارضا کرده باشد به دنبال ارضا نیازها و غرایز طبقات بعدی هرم است.

 

در ایران چه گذشت و چه خواهد گذشت:

اگر نگاهی به صد سال پیش ایران بیاندازیم متوجه می شویم که وضعیت پوشش خانم ها خیلی بسته تر بوده است. در آن زمان کل تمرکز خانم ها فقط روی قسمتی از صورت شان بودن که دیده می شد.

یعنی چشم ها و آرایش آن.

نیاز به توجه یا دیده شدن توسط دیگران(مورد احترام قرار گرفتند، دوست داشته شدن و…) یکی از مهمترین دلایل خرید است چرا که این نیاز تقریبا هیچگاه به درستی ارضا نمی شود.

جند سال بیاییم جلو تر. زمانی که روبنده ها درکار نبودند و خانم ها می توانستند کمی آزادانه تر لباس بپوشند.

مانتو های جای چادر را گرفتند. پس قسمت بیشتری از صورت، دست ها و پاها دیده می شد.

نیاز به توجه یا “غریزه نیاز به توجه” باعث شد کسب و کارهایی مثل آرایشگری، کیف، کفش، آویزهای زینتی و هر آنچه که در این زمان می توانست به جذابیت فرد بیافزاید، رونق گرفتند.

کمی جلو تر وضعیت پوشش از آنچه بود راحت تر نیز شد.

 

زمانی که پوشش آزادانه تر شد، اندام اهمیت بیشتری پیدا کرد چرا که دیگر پنهان نبود. اگر دقت کنید در این دوره باشگاه های بدنسازی رونق گرفتند در صورتی که بیست سال پیش اگر کسی به باشگاه بدنسازی می رفت تقریبا آدم عجیب و غریبی به نظر می رسید چرا که در آن دوران باشگاه رفتن اهمیتی نداشت.

حتی ما این موضوع را در تغییر ذائقه و سلیقه مردم می توانیم به وضوح ببینیم.

 

بدنسازهای کلاسیک(گولاخ):

بدنسازی فیتنس(جدید):

همانطور که در طول یک دهه اخیر می توان سیر تغییرات اساسی در فرهنگ و سلیقه مردم را در ایران مشاهده کرد می توان به راحتی متوجه شد که رفته رفته نیاز مردم به دیده شدن در حال افزایش است.

میل به بهتر دیده شدن در ۳ دسته کلی تقسیم می شود:

  1. بهتر شدن از لحاظ نیاز های احساسی و عاطفی
  2. بهتر شدن از لحاظ مالی
  3. بهتر شدن از لحاظ جسمی

 

۱-بهتر شدن از لحاظ نیازهای احساسی و عاطفی:

مورد توجه قرار گرفتن از لحاظ احساسی و عاطفی باعث رشد حوزه هایی مانند موارد زیر می شود که طبیعتا فروش این دسته از محصولات یا خدمات را افزایش می دهد:

  • بهتر صحبت کردن در جمع و مورد پذیرش قرار گرفتن.
  • پیدا کردن شریک عاطفی
  • اعتماد به نفس
  • مورد قبول قرار گرفتن و دیده شدن در حوزه کاری فرد.
  • پیدا کردن دوست های بیشتر
  • کانون توجه قرار گرفتن یا کاریزماتیک بودن
  • تمام خدمات لوکس (مانند رستوران های بهتر و شیک تر)
  • موسیقی و خوانندگی
  • و…

 

۲-بهتر شدن از لحاظ مالی:

طبیعتا پول بیشتر می تواند اعتماد به نفس بیشتری به فرد بدهد چرا که بسیار بیشتر می تواند احترام و توجه اطرفیانش را بدست بیاورد. بعضی از حوزه هایی که در این دوره و همچنین در آینده تعداد خریداران محصولات یا خدمات آن افزایش پیدا می کنند این موارد هستند:

  • رشد و توسعه کسب و کار
  • سرمایه گذاری
  • پیدا کردن مشتری بیشتر برای کسب و کار
  • تبلیغات
  • حوزه های وابسته به رشد کسب و کار در دنیای اینترنت
  • مشاوران مالی
  • و…

 

۳-بهتر شدن به لحاظ جسمی:

اندام نقش مهمی در بهتر دیده شدن یا ارضا نیاز به توجه در فرد ایفا میکند. برخی از حوزهایی که در این بخش دائما در حال رشد و افزایش تعداد خریداران هستند:

  • فیتنس
  • رژیم های لاغری
  • کاشت کم
  • عمل های زیبایی(مانند عمل بینی و…)
  • شاخه های مرتبط به جراحی پلاستیک
  • مد و لباس و تمام شاخه های مرتبط با پوشش
  • میکاپ و گریم
  • و…

 

در این دسته ها و شاخه ها دائما خریداران در حال افزایش هستند و نکته مهمی که وجود دارد این است که در این دسته ها لازم نیست مردم را برای خرید قانع کنی آن ها از قبل تصمیم به خرید گرفته اند.

بسیاری از کارآفرینان جوانان سعی دارند موضوع یا مشکل مهمی را حل کنند اما زمانی که مردم احساس نکنند این مشکل وجود دارد به هیچ وجه تصمیم به خرید نخواهند گرفت و قانع کردن آن ها عملا کار اشتباه و بی هوده ای است.

به طور مثال یکی از موضوعات مهمی که بسیاری از کارآفرینان سعی کردن روی آن متمرکز شوند برطرف کردن مشکل تنبلی است اما از آنجایی که مردم آن را نمی خواهند، نمی توان آن ها را برای خرید قانع کرد.

اما اگر بخواهیم موشکافانه تر این مورد بررسی کنیم:

زمانی که فرد در انجام کاری تبلی می کند در آن زمینه شکست می خورد. بطور مثال اگر فرد در رعایت رژیم غذایی یا ورزشی اش تنبلی کند در نهایت چاق می شود و زمانی که چاق می شود به سراغ یک مربی بدنسازی یا لاغری می رود و نه یک مربی مبارزه با تنبل بودن.

یا اگر فرد در مسائل کسب و کارش تنبل باشد با مشکل کمبود مشتری مواجه می شود در این حالت هم به سراغ یک مشاوره کسب و کار می رود و نه یک مشاور مبارزه با تنبلی.

به طور کلی مردم نسبت به اتفاق افتاده عکس العمل نشان می دهند و اقدام می کنند و نه به روش های پیشگیری از آن!

 

به یاد داشته باشد در هر فرایند خرید مردم دنبال خرید نسخه ای بهتر از خودشان هستند که بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. اگر ندانی دقیقا دنبال کدام نسخه بهتر از خودشان هستند هم تبلیغات و هم فروش و هم کسب و کارت با مشکل جدی روبرو خواهند شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

شرایط بد اقتصادی چه شرایطی است؟



شرایط اقتصادی کشور ما (ایران) تا حد بسیار زیادی چالش بر انگیز بوده و اوضاع الان اصلا اوضاع نا آشنایی نیست و ما چندین بار تجربه های این چنینی در وضع اقتصادی کشور را شاهد بوده ایم. زمانی شرایط اقتصادی یک کشور را بد یا بحرانی می گویند که میزان ارزش پول آن کشور نسبت به پول سایر کشورها پایین بیاید مثلا ارزش الان ریال نسبت به دلار آمریکا به شدت پایین آمده است. و بسیاری از کسب و کارها با مشکل مواجه شده اند خصوصا کسب و کارهایی که وارد کننده بوده و کسب و کارشان وابستگی مستقیمی به قیمت ارز دارد. برای مثال اگر کسی وارد کننده ی لپ تاپ بوده و برای مثال اگر قیمت یک لپ تاپ 400 دلار بوده و به فرض اینکه قیمت دلار در شرایط عادی 4 هزار تومان باشد قیمت تمام شده ی لپ تاپ 1.600.000 تومان بود اما اگر در شرایط بحران قیمت دلار 11 هزار تومان شود قیمت تمام شده ی لپ تاپ 4.400.000 هزار تومان می شود و به فرض اینکه این کسب و کار سرمایه ای 20 میلیون تومانی داشته باشد در شرایط عادی می تواند تعداد 12 لپ تاپ خریداری کند ولی در شرایط بحران فقط قادر به خرید 4 دستگاه لپ تاپ است یعنی سرمایه ی این کسب و کار عملا یک سوم می شود


این شرایط تا کی ادامه داره؟

حتی بزرگترین اقتصاد دانان دنیا هم نمی توانند به طور قطعی بگویند که بحران اقتصادی یک کشور تا چه زمانی ادامه دارد اما می توان بر حسب تجربه های گذشته مدت زمان بحران را پیش بینی کرد معمولا بحران ها در کشور از یک سقوط کوتاه آغاز می شوند و بعد از سه یا چهار ماه به اوج خود می رسد یعنی حتی تا سه برابر سقوط ارزش ریال را داریم و بعد دوباره قیمت ارز کمی پایین می آید و بعد از چند ماه مقدار کمی بالا می رود.


این روند افزایش قیمت ارز در ایران در ده های گذشته بوده


در شرایط بد اقتصادی چه باید کرد?

شرایط بد و بحران اقتصادی چیزی نیست که ما کنترلی بر آن داشته باشیم و واقعا نمی توانیم چیزی را تغییر بدهیم. عده ی بسیار زیادی هستند که فقط در این شرایط ناله می کنند و به شایعات دامن می زنند و دائم در حال تجزیه و تحلیل اوضاع سیاسی هستند. اما سوال من اینست که خب حالا چی؟ آیا با ناله کردن چیزی گیرشون می یاد؟ آیا با فحش دادن به مسئولین و ناله کردن جیبشون پر پول میشه؟ اگه میشه خب به ما هم یاد بدن تا باهاشون همکاری کنیم ولی همه می دانیم که با ناله کردن هیچ چیزی درست نمی شود پس بهترین اقدام اینست که کمی به کسب و کار خودمان بپردازیم و به این موضوع فکر کنیم که ما الان باید چه اقدامی انجام دهیم


در این مقاله قصد دارم تا چند اقدام بسیار مهم که در شرایط بحران می تواند کسب و کار شما را نجات دهد و حتی می تواند کسب و کارتان را شد دهد را با شما به اشتراک بگذارم


مرتبا به روز باشید:

اگر فروشنده ی یک محصول هستید و یا یک هایپر مارکت دارید که اجناس بسیار زیادی دارد اولین وظیفه ای که بر عهده دارید اینست که قیمت خود را مدام با بازار به روز کنید.( دقت کنید که آینده ی کسب و کار بسیار مهم است و برای همین من از کلمه ی وظیفه استفاده کردم)


بلافاصله خرید کنید:

اگر می بینید که امکان خرید محصول وجود دارد به محض فروش بلافاصله اقدام به خرید کنید. با این کار میزان سرمایه ای که دارید حفظ می شود. بسیاری از افراد خرید نمی کنند زیرا اعتقاد دارند که قیمت ها کاذب است و پایین می آید؟ به فرض اینکه قرار است پایین بیاید اما اگر نیامد چه؟ اگر بالاتر رفت چه می شود؟ درست است که با پایین آمدن قیمت ها شما سود می کنید اما اگر بالاتر رفت به شدت ضرر خواهید کرد. پس اقدام منطقی اینست که جلوی ضرر گرفته شود


قانون 20 /80 را حتما به یاد بیاورید:

قانون 20/80 می گوید که 80 درصد ثروت دست 20 درصد افراد است. اگر تیز حس باشید می دانید که باید یک بخش بزرگی از کسب و کارتان را باید برای 20 درصد افرادی که اصلا برایشان قیمت مهم نیست طراحی کنید. همیشه افرادی هستند که نوسانات بازار تاثیری بر زندگیشان ندارد. چرا شما با این افراد کار نمی کنید؟ چرا آنها از خدمات یا محصولاتتان استفاده نمی کنند؟ خب همین الان پیدایشان کنید.


فقط روزی 20 دقیقه به رشد کسب و کارتان فکر کنید:

باور کنید الان می تواند بهترین زمان برای رشد باشد چون خیلی ها ترمز کرده اند و فقط ناله می کنند. اگر روزی بیست دقیقه بنشیند و به این موضوع فکر کنید که بهترین کاری که باید انجام بدیم چیه؟


 


الان بهترین فرصت برای به دست آوردن مشتری و تبدیل آنها به یک مشتری وفادار و همیشگیه. پس حواسمون باشه فرصت رو از دست ندیم فقط کافیه یکم بهتر از بقیه باشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

سخنرانی آسانسوری:

دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

ایده ی سخنرانی آسانسوری اینست که شما یک طرح یا صحبتی با یک شخص خیلی مهم دارید که ملاقات کردنش بسیار سخت است و به طور اتفاقی با او در یک آسانسور همسفر می شوید و شما نهایتا یک دقیقه وقت دارید تا او را متقاعد کنید که به حرف های شما گوش دهد و یک وقت ملاقات به شما بدهد. معمولا در کتابهای سخنرانی آسانسوری مثال آقای بیل گیتس را می زنند. گفته می شود اگر شما از طبقه ی منفی 10 بخواهید با آقای بیل گیتس به طبقه ی 30 ام بروید و یک دقیقه وقت داشته باشید تا او را متقاعد کنید که طرح شما طرح خوب و مناسبی است چطور این کار را می کنید؟

 

در طراحی یک سخنرانی آسانسوری باید نکات زیر حتما رعایت کنید

 

دقیقا بدانید که از شخص مقابل چه می خواهید:

همواره باید این نکته جلوی چشم شما باشد که اگر ندانید به کجا می خواهید بروید احتملا هیچ وقت نخواهید رسید. شما باید دقیقا بدانید که صحبت شما قرار است شما را به جه مقصدی برساند و بدانید چه چیزی از مخاطب می خواهید؟ آیا درخواست ارتقا کاری دارید؟ آیا یک طرح کسب و کار دارید؟ می خواهید استخدام شوید؟ و یا هر نوع درخواست دیگری که دارید را به صورت مکتوب بنویسید

 

15 ثانیه ی اول را اینطور ساختار بندی کنید:

نام خود را بگویید

چه کاری انجام می دهید

اگر سابقه ی شما زیاد است بگویید چند سال است

چه کمکی می کنید؟

برای مثال: من حسین اکبری هستم مربی و مدرس مهارت های ارتباطی بیش از 3 سال است که این کار را انجام میدهم و کمک می کنم افراد با یادگیری مهارت های ارتباطی از زندگی لذت بیشتری ببرند و میزان سود و جایگاهشان را تغییر بدهند

 

در جهت منافع شخص صحبتتان را طراحی کنید:

هر کسی که وقت می گذارد تا صحبت شما را گوش بدهد قطعا بدنبال اینست که صحبت شما برای او چه منافعی دارد. هموراه صحبتتان را متمرکز بر رساندن منفعت بر دیگران طراحی کنید. برای مثال اگر شما مدیر یک کسب و کار باشد و شخصی نزد شما بیاید و بگوید که :” من دکترای بازاریابی از دانشگاه شریف دارم و تخصص من بازار سازی است و من در این رشته در مقطع دکتری شاگرد اول شده ام” واکنش شما چه خواهد بود؟ در اغلب موارد افراد در جواب چنین آدمی می گویند چه عالی امیدوارم که موفق باشید. ولی اگر شخصی نزد شما بیاید و بگوید که : “من دکتری بازاریابی دارم و تخصص من اینست که به کسب و کارها کمک کنم که در شرایط بحرانی بتوانند فروش خود را داشته باشند و از بحران ها خود را نجات دهند” آن وقت چه واکنشی نشان می دهید؟ آیا الان برایتان جذاب تر نیست؟ اغلب افراد هنگام مواجه با چنین فردی و چنین معرفی از او می خواهند که بیشتر و دقیق تر در مورد کارش بگوید چون برای آنها یک سود واضح و روشن دارد

 

جلوی آینه سخنرانی کنید:

این متنی که آماده کرده اید را بارها جلوی آینه تمرین کنید. وقت آن رسیده که ساختار روی کاغذ تبدیل شود به یک سخنرانی زنده و جاندار و تنها راه ارائه ی یک سخنرانی خوب تمرین، تمرین و تمرین است. تمرین آینه یکی از بهترین تمرینات برای بهتر شدن یک سخنرانی است

 

صدای خود را ضبط کنید و بارها گوش کنید:

تمرین مهم بعد اینست که سخنرانی خود را ضبط کنید و بارها به آن گوش دهید تا نقاط ضعف و قدرت سخنرانی خود را پیدا کنید و بتوانید نقاط ضعف خود را پوشش دهید این مهم است که بدانید بار اول که صدای خود را گوش می دهید امکان دارد از صدای خودتان بدتا بیاید و این موضوع کاملا طبیعی است و دلیلش اینست که ما سالها صدای خود را از لرزش جمجمه شنیده ایم و با آن صدا انس گرفته ایم ولی این بار صدایمان تفاوت دارد به این پدیده توهم انس می گویند و هر سخنرانی باید با این موضوع آشنا باشد نگران نباشید به زودی از صدای خودتان خوشتان می آید کمی صبر لازم است تا مغز به این صدا عادت کند

 

مهم ترین نکته در طراحی سخنرانی آسانسوری اینست که شما چیزی را بیان کنید که شما و ایده ی شما را منحصر به فرد سازد به دنبال این باشید که چیزی ارائه دهید که شما را متفاوت از دیگران کند

 

بدانید طرف مقابل احتمال دارد از شما چه سوالی بپرسد: آماده نشدن برای چیزی یعنی آمادگی برای شکست. هموراه باید آماده ی پاسخ ویی به سوال های مخاطب باشید شما باید بتوانید با اعتماد به نفس و حاضر جواب باشید. یکی از بهترین تمرینات برای حاضر جوابی پیش بینی اینست که مخاطب قرار است چه سوالاتی بپرسد. خود را برای سوالات احتمالی آماده کنید

برای افراد مختلف سخنرانی های مختلف داشته باشید: شما باید مخاطب خود را بشناسید و متناسب با تیپ شخصیتی فرد، سخنرانی خود را طراحی کنید این مهم است که بدانید سخنرانی که برای من جذاب است امکان دارد برای برادر من جذاب نباشد پس ما باید همیشه چند سخنرانی آماده داشته باشیم و بسته به تیپ طرف مقابل و موقعیتی که در آن هستیم متناسب ترین را انتخاب و ارائه دهیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

من کیستم؟


به جرات می توان گفت اساس بسیاری از مشکلات ما عدم پاسخگویی به این سوال است و همچنین سوال مهم دیگری که باید از خود بپرسیم اینست که …


جایگاه من چیست و قرار است به کجا برسم؟در واقع من از این دنیا چه می خواهم ؟


 


چرا که با پاسخ گویی به این سوالات هدف انسان مشخص می شود و می داند که چه می خواهد.  همه ما آن چیزهایی را که نمی خواهیم را خوب می دانیم اما نمی دانیم که چه می خواهیم و اساس مشکلات از همینجا شروع می شود.


زمان به سرعت در گذر است. بزرگترین سرمایه ی  ما، با سرعت زیاد و با هر نفس دارد از دست ما می رود. سرمایه ی گرانبهای هر انسان، عمری است که خداوند در اختیارش قرار داده و با هرنفس یک واحد از آن، از ما پس گرفته می شود و تصمیم با خود ماست که چگونه از آن استفاده کنیم.


سالها ره می رویم و در مسیر همچنان در منزل اول اسیر


اما واقیعت اینست که بازگشت به گذشته به هیچ وجه امکانپذیر نیست در واقع  با هر نفس از گنج گرانبهایمان کمی کم شد تا به لحظه حال رسیدیم درست است که ما بابت گذشته عمر گرانبهایمان را دادیم اما یک چیز با ارزش هم دریافت کردیم و آن هم تجربه هایمان است که باید مانند یک تکه طلای تمام عیار از آن استفاده کنیم و از اشتباهات و رخداد های گذشته درس بگیریم تا آینده ای بهتر بسازیم  هیچگاه فراموش نکنید اشتباه کردن اشتباه نیست در اشتباه ماندن اشتباه است 


یافتن رسالت زندگی:

پاسخ به سوال من کیستم:

اولین و مهمترین گام پاسخ به سوال مهم زندگی یعنی من کیستم و جایگاه من چیست و هدف من چیست ؟ در این گام بسیار مهم ما مشخص می کنیم تا رسیدن به مقصد نهایی پله به پله به چه هدفهای باید دست یابیم و همواره به یاد  داشته باشیم مقصد در لابه لای مسیر است نه در انتهای مسیر (می توانید به مقاله هدف گذاری در همین وب سایت مراجعه کنید)


تشنه باشید :

یکی از اساسی ترین گام ها قبول این مهم است که ما نیاز به تغییر داریم و باید بپذیریم که شرایط کنونی آن چیزی نیست که ما واقعا می خواهیم متاسفانه خوشبختی عده ای اینست که به بدبختی عادت کرده اند


برنامه ریزی هوشمندانه :

و اما سومین گام برنامه ریزی هوشمندانه است یعنی پس از مرحله هدف گذاری باید مشخص کنیم از چه راههای می توانیم به هدفمان برسیم تمامی راههای ممکنه را بنویسیم و از میان آنها برترین ها را انتخاب کنیم


 


از ماست که بر ماست:

بیایید گامی طلایی برداریم و بگوییم که من مسئول زندگی خویشتن هستم  و صد در صد مسئولیت زندگی خود را بپذیریم بیایید لطف بزرگی در حق خود انجام دهیم و  لیست بزرگی از بهانه ها را برای خود ردیف نکنیم و با خودمان روراست باشیم و در اصطلاح  سر خود را کلاه نگذاریم


تلاش :

ادیسون گیاهی را پرورش می دهد که ماده اولیه لاستیک است برای پروش این گیاه 1700 بار تلاش می کند تا بالاخره موفق می شود پس ما نیز به این زودی حق عقب نشینی نداریم بلکه باید شکست ها را قبول کنیم و از آنها  درس بگیریم تا پلی برای موفقیت آینده امان باشد یادمان باشد آینده ربطی به گذشته ندارد بلکه کاملا وابسته به حال است


نگران نباشیم :

نگرانی یعنی ایجاد چیزی که نمی خواهیم. نگرانی مانع دیدن ، شنیدن ، درک کردن و استجابت دعا می شود متاسفانه ما عادت کرده ایم که خواسته هایمان را برای رهایی از نگرانی رها کنیم پس چه خوب است اگر نگرانی را رها کنیم تا به خواسته امان برسیم


توجیه نکنیم :

ابوعلی سینا جمله ی زیبایی دارد و می گوید : اگر برای یک کار اشتباه هزار توجیه بیاورید می شود هزار و یک اشتباه . در بسیاری از مواقع انسان در مواجه با اشتباهات بجای تفکر به توهم روی می آورد و اساس فاجعه نیز همین است توهم کار انسان را یکسره می کند و باعث می شود انسان نتواند درست را از غلط تشخیص دهد  و با عینک اوهام به دنیا بنگرد که این نوع جهان بینی به هیچ وجه معتبر نیست


خدمتکار یا ارباب؟ خودتان انتخاب کنید:

هر عملی که مرتبا تکرار شود کنترل عصبی از بالای مغز یعنی ضمیر خود آگاه به پایین مغز یعنی ضمیر ناخود آگاه در می آید  و عادت های ما را تشکیل می دهند و این عادت های ما هستند که یا بهترین خدمتکارهای ما هستند و یا بدترین اربابان ما و یادتان باشد عادتها سرنوشت ما را می سازند ولی عادت های فعلی سرنوشت ما نیستند و قابل تغییرند (به مقاله تغییر عادت در همین وبسایت مراجعه شود یا کتاب قدرت عادات)  با ساخت عادت های خوب بهترین خدمتکاران را در جهت رسیدن به اهدافتان  استخدام کنید


واقع بین باشیم:

در انتخاب راه همواره باید واقع بین بود و به این اصل معتقد باشید که مثبت اندیشی و واقع بینی را باید آموخت زیرا تنها بینش معتبر و قابل اطمینان واقع بینی است نه خوشبینی و نه بدبینی و هواره به یاد داشته باشید در انتخاب یک راه باید سعادت بشر و تکامل خود را چراغ راهنما قرار دهیم و این مهم  را یک اصل قرار دهیم که در انتخاب راه به دور از خودپرستی و خودآرایی انتخاب خود را انجام دهیم


 


و اما آخرین نکته که هر روز  باید به آن توجه کنیم اینست که خیلی زود دیر می شود و برای اجرای نکات بالا همیشه وقت نداریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

گاو بنفش

دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

اجازه بدهید یک سفر کوتاه داشته باشیم به یک گاو داری . فرض کنید به محوطه سر سبز یک گاو داری رفتید و تعداد صد گاو در آنجا  مشغول چریدن هستند تعدا 99 تا از گاوها سیاه هستند و فقط یک گاو بنفش آنجا حضور دارد شما ناخودآگاه کدام گاو را می بینید؟ مطئنا آن گاوی که هم رنگ دیگران نیست و تفاوت هایی با دیگر گاوها دارد ناخودآگاه توجه را جلب می کند .

 

در کسب و کار هم همین قانون برقرار است. .شما باید یک گاو بنفش داشته باشید تا توسط مشتری دیده شوید . یک قانون در مورد مشتری وجود دارد و آن این قانون است که مشتری دائما از خودش می پرسد چرا باید از این کسب و کار خرید کنم؟ چرا نباید از رقیب این کسب و کار خرید کنم؟

 

و این هنر شماست که باید به این سوال مشتری پاسخ بدهید و این یعنی شما یک یا چند ویژگی داشته باشید که بتوانید  شما را از دیگر رقبایتان متمایز کند گاهی این تمایز با قیمت مناسبتر به وجود می آید و گاهی هم با خدمات بهتر و البته در مواقع زیادی هم با رفتار درست و انتقال  حس ارزشمندی به مشتری این تمایز دیده می شود و شما باید هموراه از خودتان این سوال را بپرسید که گاو بنفش من چیست؟

 

کدام کار است که می تواند من را از رقبایم متمایز کند؟ و پاسخ به این سوال گاهی موثرترین تغییریست که در کسب و کارتان می توانید به وجود بیارید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

زمان پرارزش ترین سرمایه

دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

زمان پرارزش ترین سرمایه ای است که هر انسانی در اختیار دارد. سرمایه ای که کاملا عادلانه و برای همه از شاه تا گدا به طور یکسان تقسیم شده و این ما هستیم که تصمیم می گیریم چگونه از این سرمایه ی ارزشمند استفاده کنیم.

 

لطفا به این داستان توجه کنید

 

پزشکی که متخصص قلب بود قصد ساخت یک آپارتمان را داشت و برای این کار به دنبال مجوزهای ساخت و ساز از اداره مربوطه بود. زمانیکه پرونده اش تکمیل و آماده تحویل بود جهت گرفتن امضا نهایی پرونده از محل کارش 2 ساعت مرخصی گرفت و به اداره مربوطه رفت تا مجوز را بگیرد اما کارمندی که مسئول این کار بود مشغول کار در شبکه های اجتماعی بود و کار پزشک را که چند دقیقه بیشتر طول نمی کشید را به تعویق انداخت و گفت که فردا مراجعه کنید. آن پزشک فردای آنروز دوباره مجبور شد برای ساعاتی از محل کار خود مرخصی بگیرد و در همین زمان شخصی که مشکل قلبی داشت به بیمارستان مراجعه کرد ولی پزشک متخصص قلب، در بیمارستان حضور نداشت و سایر پزشکان کاری از دستشان ساخته نبود و متاسفانه به دیار باقی شتافت و جالب است بدانید که شخص فوت شده پدر همان کارمندی بود  که در اداره کار پزشک قلب را انجام نداده بود و پزشکان گفته بودند اگر متخصص قلب در آن لحظه حضور داشت امکان داشت این اتفاق رخ ندهد.

 

امیدوارم تاکنون اهمیت مدیریت زمان را به خوبی درک کرده باشید.

 

آیا هدف خداوند از خلقت ما این بوده که تمام وقت خود را صرف مسائل کم اهمیت و روزمره نماییم؟

 

آیا تمام زندگی اینست که واحدهای زمانی زیادی را در شبکه های اجتماعی و سریال های ترکیه ای و… که هیچ سودی نه به ما و نه به کل عالم بشریت می رساند تلف کنیم؟

 

آیا به نظر شما این خیانت بزرگی به خود و بالاتر از آن به خدا نیست؟!!!

 

دوستان بسیار زیادی را دارم که در طول هفته ساعتهای بسیار زیادی را صرف دور زدن در خیابانها ، و اجتماع و شوخی و خنده می نمایند(نمی گویم که تفریح و شوخی بد است اما هر چیز جای خود را دارد) اما زمانیکه به آنها پیشنهاد می دهم که برای بهبود کسب و کارشان و یا راه اندازی یک کسب و کار جدید باید تعدادی مقاله را مطالعه نمایند پاسخی عجیب را می شنوم یعنی: من وقتم کاملا پر است. زمانی که به یک نفر دیگرشان که از اضافه وزن رنج می برد پیشنهاد می دهم روزانه یک ساعت را به ورزش بپردازیم بازهم همین جواب تکراری  اصلا وقت نمی شود را می شنوم ولی عین همان یک ساعت و شاید هم چند برابر آن را صرف دور زدن در خیابانها می کند .

 

ساعتها – روزها – ماه ها و سالها می آیند و می گذرند و زمانی که نگاهی به پشت سرمان بیاندازیم در بسیاری از مواقع چیزی جز حسرت برایمان باقی نمانده است، اما آنچه گذشته به هیچ وجه قابل بازگشت نیست و حسرت گذشته خوردن جز خراب نمودن لحظه حال ارمغان دیگری ندارد. اگر می خواهید فردا حسرت امروز را نخورید کمی تغییر رویکرد ضروری و واجب است.

 

اما قبل از آنکه راهکارهایی را جهت مدیریت زمان بیان کنیم شاید بهتر باشد کمی بیشتر در مورد بی ارزش شدن زمان و دلایل آن تامل کنیم .راستی چه اتفاقی افتاد که این سرمایه ی بزرگ نزد ما اینقدر بی ارزش شد؟

 

شاید این مسئله بر می گردد به اولین ورود رسمی ما به اجتماع یعنی زمانی که وارد مدرسه شدیم .آن زمانکه قرار بود ساعت 7:15  دقیقه زنگ مدرسه به صدا درآید ولی مدیر مدرسه تازه ساعت 7:30  دقیقه وارد مدرسه می شد. و شاید هم آن زمانی که معلم قرار بود ساعت 8 کارش را شروع کند ولی ساعت 8:30 دقیقه وارد کلاس می شد. و اولین جرقه های بی انضباطی در آن روزگاران در مغز ناخودآگاه ما زده می شود. زمانیکه یک معلم که  برای دانش آموزانش یک قهرمان است و اکثر الگوهای رفتاری خود را از وی برمی دارد اینگونه به زمان بی احترامی می کند . دانش آموز نیز الگو برداری می کند و یاد می گیرد که زمان را نادیده بگیرد. او نیز یاد می گیرد سالها بعد در هر شغلی که باشد اندکی دیرتر بر سر کار بیاید و اندکی زودتر از محل کار خارج شود او یاد گرفته به وقت ارباب رجوع ها نیز اهمیتی ندهد و کار آنها را که شایدد 10 دقیقه بیشتر زمان نمی خواهد را چند روز به تعویق بیاندازد.

 

همانطور که می بینید موضوعاتی که بسیار کوچک به نظر می رسند می توانند چه نتایجی داشته باشند.گاهی آموزش مدیریت و اهمیت زمان به یک کودک می تواند وی را به یک شخص منظم و مفید برای خود و  جامعه تبدیل کند و عکس آن نیز می تواند کودک را به شخصی بی انظباط و نا مسئول بار بیاورد.

 

اکنون راهکارهایی را بیان می کنیم  که تضمین می نماییم که اگر فقط همین مسائل ساده را رعایت کنید نتایج بسیار بزرگی را بدست می آورید.

 

1-سهم ما چقدر است :

باید قبول کنیم تا کنون برنامه ریزی درستی نداشته ایم و بسیاری از دست آورد هایمان در مورد زمان و اهمیت آن اشتباهند و می توانیم خیلی بهتر از الان باشیم. همه 24 ساعت داریم از مولانا و زکریای رازی گرفته تا من و شما همه 24 ساعت داریم و مهم اینست که سهم ما چقدر است.

 

2-قطع ارتباط با شبکه های اجتماعی:

باور کنید بزرگترین دشمن موفقیت انسان همین شبکه های اجتماعی و برخی از کانال های ماهواره ای هستند لازم نیست ارتباطتان را کاملا قطع نمایید فقط کافیست میزان ارتباط را کمی کم رنگ نمایید و از آنها به عنوان جایزه استفاده کنید مثلا با خود قرار می گذارید اگر فلان کار را انجام دادم 10 دقیقه به شبکه اجتماعی سر می زنم اینگونه استفاده بهینه ای از آنها انجام می دهید.

 

3-نوشتن:

یکی از قدرتمندترین ابزار جهت رسیدن به موفقیت همین ابزار ساده نوشتن است. لطفا تمام کارهایی را که باید انجام دهید را از ذهنتان به روی کاغذ بیاورید. لیست همگی را بنویسید تا در ادامه بگوییم چه عملیاتی باید انجام دهید

 

4-الویت بندی:

حال این لیستی از کارها را که تهیه کرده اید را نگاهی بیاندازید و در این مرحله مشخص کنید کدام کارها اهمیت بیشتری دارند . ترتیب الویت را از بالا به پایین بنویسید و مشخص کنید که کدام کارها نسبت به دیگری الویت بیشتری دارند . و یادتان باشد هر کاری را نباید انجام دهید و بسیاری از کارهای آن لیست را باید خط زد.

 

5-درست شارژ شوید:

ورزشکاران اصطلاحی دارند بنام تمرین زدگی زمانی که شخصی برای چند روز بیش از حد و بدون نظم خاصی تمرین می کند بدنش از آن تمرینات منزجر می شود و دیگر نمی تواندآنها را انجام دهد این موضوع برای انجام کار هم صدق می کند ما پس از هر یک ساعت کار فشرده نیاز به 10 الی 15 دقیقه استراحت کامل داریم و ترتیب نیز باید همینگونه باشد یعنی یک ساعت کار بدون وقفه و بعد از آن 15 دقیقه استراحت کامل

 

6-ارزش ثانیه ها  را بدانید:

فرض کنید درآمد شما بابت هر یک ساعت کار 800 هزار تومان است . آیا بازهم جهت انجام کارهای بیهوده محل کار خود را ترک می کردید؟ آیا هر روز به مدت یک ساعت به فست فود و یا رستوران می رفتید؟ اگر بهای هر یک ساعت خود را خوب بدانید دیگر بسیاری از کارها انجام نمی دادید.

 

7-ساعت خواب :

در طی 24 ساعت 8 ساعت خواب لازم و ضروری است و بدن به آن احتیاج دارد . پیشنهاد این است که از ساعت 11 تا 6 صبح بخوابید و یک ساعت هم ظهر استراحت کنید. شاید بلند شدن 6 صبح کمی دشوار باشد ولی اگر فقط یک هفته آن را امتحان کنید به معنی واقعی کلمه معجزه می کند.

 

8-از دسترس خارج شوید:

اجازه ندهید هر کسی وقت شما را بگیرد. فقط در ساعاتی خاص موبایلتان را روشن کنید اینگونه هم تمرکز بالایی دارید و هم نظم خوبی برای کارهایتان. در واقع شما به آن کاری که دارید انجام می دهید ارزش می دهید و بخاطرش موبایلتان را از دسترس خارج می کنید پس آن کار را به بهترین نحو انجام می دهید.

 

 

 

اختیار بادها در دستان ما نیست اما اختیار بادبانها در دستان ماست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چگونه هدف گذاری کنیم؟


 

میزان بزرگی و موفقیت هر فرد بستگی به این دارد که تا چه حد می تواند همه نیروی خود را در یک کانال(هدف) واحد بریزد


پس یکی از مهمترین کارهای هر فردی اینست که آن کانال را شناسایی کند زیرا


وارد عمل شدن بدون هدف و برنامه ریزی علت همه شکست هاست


کلید موفقیت عمل کردن است شاید این جمله را بارها شنیده باشید اما در اینجا قصد داریم با دیدگاهی کاملا متفاوت به آن نگاه کنیم. می خواهیم به دو سوال مهم پاسخی بگوییم


1-عمل کردن به چه چیزی ؟ 2- و چه طوری این عمل را انجام دهم؟ نیچه جمله بسیار زیبایی دارد و میگوید


 “اگر چرایی چیزی را بدانید با چگونگی آن کنار می آیید”


یعنی اگر بدانید که چرا باید یک کاری را انجام دهید با نحوه انجام آن کار کنار می آیید و انجامش می دهید. ما با تعیین اهدافمان در زندگی چرایی انجام یک کار را تعیین می کنیم و با برنامه ریزی ، چگونگی انجام آن را مشخص می کنیم . تا به اینجای کار دریافتیم که چرا باید هدف گذاری کنیم و در ادامه مطلب به چگونگی آن می پردازیم


نکته قابل توجه در انتخاب اهداف اینست که دستیابی به یک هدف بزرگ به یکباره میسر نیست بلکه باید پله به پله و با جز به جز کردن آن به هدف مورد نظر دست یافت. برای مثال اگر شما قصد مطالعه یک کتاب 500 صفحه ای را داشته باشید، خواندن آن به یکباره امکانپذیر نیست اما اگر فقط روزی 10 صفحه از آن را مطالعه کنید می بینید که بعد از 50 روز آن کتاب را کامل مطالعه کرده اید.


 


هدف ها تابوهای حرکت ما برای رسیدن به مقصد نهایی هستند که با دستیابی به هر یک از آنها باید آماده رسیدن به هدف بالاتر شویم


و اما هدف هایی که ما داریم باید دارای چه ویژگی هایی باشند تا شانس رسیدن به آنها زیاد شود. راستش را بخواهید من اصلا اعتقادی به کلمه شانس ندارم و باید بجای آن کلمه احتمال را بکار ببریم فرض کنید قصد انجام کاری را دارید و می بینید موانعی برای رسیدن به آن بوجود می آید و لیستی از بهانه را برای خود ردیف می کنید برخی از این بهانه بدین شکل هستند (من در این کار استعداد ندارم ؛ امکانات کافی وجود ندارد، ایران جای پیشرفت نیست و اگر هم خیلی با خود روراست باشید می گویید تنبلی می کنم


اما برای اینکه احتمال رسیدن به یک هدف زیاد شود چند گام زیر می توانند معجزه انجام دهند


ایده آگاهانه برای رسیدن به آن داشته باشیم

برای رسیدن به هدفمان برنامه ریزی دقیق انجام دهیم

یک برنامه اجرایی کامل تهیه نماییم

ایمان داشته باشیم که می توانیم به آن برسیم و برای رسیدن به آن اصرار بورزیم

حال می خواهیم بررسی نماییم  هدفی را که انتخاب می کنیم باید دارای چه ویژگی هایی باشد.


واضح و دقیق باشد :

اولین ویژگی که هدف باید داشته باشد اینست که واضح و دقیق باشد. هیچگاه در یک جاده مه آلود نمی توان به درستی و با سرعت حرکت کرد جملات کلی بدرد نمی خورند مثل اینکه من می خواهم ثروتمند شوم. باید دقیقا مشخص کنیم که چه مبلغی و تا چه تاریخی و از چه راههایی مد نظرمان است

قابل دستیابی باشد :

برخی از هدف ها معقول نیستند و غیر قابل دستیابی نیستند مثلا هدف ما کشف الکل برای اولین بار باشد. خب این هدف بسیار خنده دار و غیر قابل دستیابی است چون الکل قبلا توسط کس دیگری کشف است و یا اینکه شخصی میزان درآمدش در ماه 1 میلیون تومان است و برای یک ماه آینده مبلغ 10 میلیون تومان را هدف گرفته باشد فکر می کنم این هدف از راه درست در این زمان کم دور از دسترس باشد

زمان دار باشد :هدف باید زمان دار باشد مثلا می گوییم من یک روز بالاخره درآمدم را به ماهی x میلیون تومان می رسانم مطمئن باشید هیچ موقع آن روز نمی آیدتا زمانی که مشخص بکنید تا این تاریخ من باید به این مبلغ درآمد در ماه دست پیدا کنم و راه های منطقی دست یابی به آن را بنویسید و پله به پله به آن دست یابید

برد ، برد باشد: هدف ما باید به دور از خود بینی باشد یعنی برای رسیدن به اهداف خود منافع دیگران را به خطر نیاندازیم و به حقوق کسی تجاوز نکنیم

عاشقش باشید و به آن پایبند بمانید :

اگر تمامی مراحل بالا را یک به یک رعایت کنید ولی انتظار موفقیت نداشته باشید شک نکنید که تلاشتان بیهوده بوده و موفق نخواهید شد و همواره به یاد داشته باشید مسیر موفقیت هموار نیست و هر چیزی بهایی دارد و باید بهاء رسیدن به هدفتان را پرداخت نمایید . لزوما بهاء آن مادی نیست گاهی باید حرفهایی را شنید که خیلی ها حاضر به شنیدن آن حرفها نیستند و باید کارهایی را انجام داد که دیگران حاضر به انجام آن نیستند تا بتوان در آینده کارهایی را انجام داد که دیگران قادر به انجام نیستند چون آن سختی ها را تحمل نکرده اند

 

همین الان یک کاغذ بردارید و 10 هدف بزرگ زندگیتان را بنویسید و سپس مشخص کنید تا رسیدن به آنها باید چه کارهایی را باید انجام دهید و بعد از آن مشخص کنید 10 هدف سال آینده اتان چه هستند و برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کنید و همچنین اهداف سه ماهه و ماهیانه خود را بنویسید و برنامه ریزی کنید که چطور می توانید به آن ها دست پیدا کنید. یادتان باشد طبق اصولی که در بالا گفتیم اهداف خود را مشخص و برنامه ریزی کنید و هر روز برای رسیدن به اهدافتان کاری انجام دهید با انجام همین کارهای ساده می توانید زندگیتان را دگرگون کنید و همواره یادتان باشد


یک فیل را لقمه ، لقمه می خورند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

بازاریابی ویروسی




بیش از 99 درصد مردم تجربه ی سرماخوردگی را داشته اند. حتی سالی چند بار امکان دارد این بیماری به سراغمان بیاید. علت این بیماری یک عامل به نام ویروس است. که از یک نفر به افراد دیگر سرایت می کند و همینطور بین مردم پخش می شود. در این مقاله می خواهیم در مورد این موضوع صحبت کنیم که چطور می توان محصولات و خدماتمان را مثل یک ویروس بین مردم منتشر کنیم.


بازاریابی ویروسی چیست؟

بازاریابی  ویروسی یعنی اینکه محصول ما بین مردم مثل ویروس سرماخوردگی پخش شود اما با یک تفاوت و آنهم اینکه مردم با میل خودشان این کار را انجام دهند. دقیقا مثل سرماخوردگی که مسری است باید محصول و یا خدمات ما مسری شود و بین مردم پخش شود


اگر بتوانید پیام تبلیغاتی محصول و خدمات خود را ویروسی کنید برگ برنده در دستان شماست اما به همین سادگی نیست برای اینکه یک تبلیغ ویروسی شود و بعد از ویروسی شدن به شما کمک کند باید این پیام ویژگی های زیر را داشته باشد


اعتبار اجتماعی بیاورد

دلیل اینکه مردم پیامی را بین اطرافیانشان پخش می کنند اینست که انتشار این پیام برای آنها اعتبار به وجود بیاورد. هر انسانی دوست دارد که با هوش جلوه کند دوست دارد که پولدار به نظر برسد ن بی پول و فقیر. دلیل اینکه بسیاری از انشانها لباس نو می خرند اینست که دیگران از آنها تمجید کنند. حرف زدن هم همینطور است ما حرف می زنیم که مورد توجه اطرافیان قرار بگیریم. پس زمانی در مورد شما و محصولان حرف میزنند که برای آنها اعتبار اجتماعی بیاورد


تحریک احساست

مطالبی که به صورت ویروسی و واگیردار بین مردم پخش می شوند صد در صد نوعی احساس را زنده می کنند. مثل اگر کسی گوشی آیفون خود را در مخلوط کن خرد کند حس حیرت را در مردم زنده می کند و یا خبر اختلاس یک مدیر دولتی حس خشم و عصیانیت را منتقل می کند. هر پیامی که می خواهد ویروسی شود باید حتما با احساسات سر و کار داشته باشد و احساسات مردم را تحریک کند.


فقط این نکته را به خاطر بسپارید پیام های که حس ناراحتی را در مردم تحریک می کنند نمی توانند دوام زیادی بیاورند


ارزش کاربردی

در اولین مورد گفتیم که انسانها دوست دارند که باهوش بنظر برسند. پس آنها پیام هایی را برای اطرافیانشان می فرستند که کاربردی باشند باید نشان دهیم که محصول ما به نوعی صرفه جویی در وقت و پول است یا برای سلامتی آنها مفید است. اینطور آنها این پیام را بین خودشان پخش خواهند کرد


 


نکته ی مهم: برای اینکه یک پیام بتواند ویروسی شود باید قلب و روح مردم را هدف بگیرد نه جیب آنها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

راهکارهای عملی افزایش فروش

 

 دانلود رایگان کتاب کاهش وزن سریع با 30 تکنیک طلایی

 

در این مقاله قصد دارم که چیز متفاوتی بگویم قصد دارم تجربیاتی در مورد راه کارهای عملی و کاربردی افزایش فروش را با شما عزیزان به اشتراک بگذارم. قبل از بیان هر موضوعی باید این نکته را بگویم که فروشندگی کار بسیار مقدسی است. این نکته به این دلیل اهمیت دارد که متاسفانه در کشور ما فروشندگی به خوبی تعریف نشده است باید قبول کنیم که ما مردم خریداری هستیم تا مردمی فروشنده.

 

گام اول: برداشتن موانع ذهنی:

شاید مهم ترین گام برای افزایش فروش درست کردن مدل ذهنی باشد. این موضوع دو مرحله دارد. مرحله ی اول اینکه قبول کنیم فروشندگی به هیچ عنوان کار بدی نیست و  برعکس مقدس است. بدانیم که تمامی افراد موفق در طول تاریخ همگی فروشنده های بسیار خوبی بوده اند. مرحله ی دوم اینست که باور های محدود کننده را از خودمان دور کنیم. من با بسیاری از صاحبین کسب و  کارها در ارتباط بوده ام. باور بسیار مریضی که بین  درصد زیادی از صاحبین کسب و کارهاست این باور است که:

 

بازار ایران جای کار نیست

در شهرستان جای پیشرفت وجود ندارد

مردم اینجا غریب پرستن و نمی توان پیشرفت کرد

مردم بسیار با دقت خرج می کنند و کالاها یا خدمات ما را نمی خرند

و…

باور به لیست بالا یعنی پذیرفتن شکست و ماندن در جایگاه فعلی و یا سقوط از جایگاهی که داریم.

 

گام دوم:

بدانید که چقدر می خواهید بفروشید:

حتی لحظه ای هم شک به دلتان راه ندهید که تعیین هدف گذاری در فروش بسیار مهم است. اگر ندانید که چقدر می خواهید بفروشید پس چطور می خواهید برنامه ریزی و تلاش کنید. این مهم است که تعیین کنید که مثلا برای این ماه می خواهید چقدر فروش داشته باشید

 

گام سوم:

طراحی یک پیشنهاد عالی:

یکی از کارهای ضروری برای افزایش فروش اینست که شما یک پیشنهاد بسیار عالی به مشتریان خود بدهید.(فرض ما در این مقاله اینست که شما هم کالا و هم مشتریان خود را دقیقا شناسایی کرده اید یعنی مدل کسب و کار خود را به خوبی می شناسید)

 

یکی از ویژگی های یک پیشنهاد عالی اینست که شما یک شعار کوتاه و جذاب داشته باشید. برای مثال اگر پیتزا می فروشید یک شعار بسیار جذاب می تواند به این صورت باشد: “کمتر از سی دقیقه پیتزا خود را دریافت کنید و یا پیتزای مجانی بخورید” این شعار هم کوتاه است و هم بسیار جذاب.

 

دومین ویژگی یک پیشنهاد عالی دادن اطمینان به مشتری است. یعنی دادن یک پیشنهاد با بازگشت سرمایه. مشتری باید مطمئن باشد که پیشنهاد شما بهترین پیشنهاد ممکن است و محصول و یا خدمات شما بهترین گزینه برای حل مشکلاتش است.

 

گام چهارم

بازاریابی درست:

یکی از روش های بسیار عالی برای افزایش فروش استفاده از بازاریابی ویروسی است. این روش از بازاریابی بسیار پر سود و کم هزینه است. به این معنی که مشتریان شما ابزار بازاریابی شما می شوند. یعنی مانند یک ویروس پیام بازاریابی شما را پخش می کنند اما چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد؟ چیزی که زیاد شاهد آن هستیم این صحنه است که مشتریان اغلب بعد از خریدشان شروع می کنند به ناله کردن از خرید بدی که انجام داده اند. پس راهکار چیست؟ برای اینکه یک پیام ویروسی شود باید شرایط زیر را داشته باشد:

 

مردم عاشق نشان دادن خود هستند: مردم چیزهایی را به دیگران می گویند که اعتبار خودشان را بیشتر کند و با گفتنش خودشان را بالا بکشند

انسان موجودی احساساتی است: پیام شما باید کاملا احساسی باشد. احساست نقش بسیار پر رنگی در انتقال پیام دارند. مردم همیشه به دنبال یک حس خوب هستند

داستان ها بسیار پر قدرت هستند: انسان ذاتا عاشق داستان است. طراحی و مدل انسان اینطور است که داستان زود توجه ش را جلب می کند و در حافظه اش می ماند. پس پیام شما باید حاوی یک داستان باشد تا به خوبی قابلیت انتقال را داشته باشد

گام پنجم:

رقبا را تحریک نکنید:

سعی کنید تا جای ممکن سرتان به کار خودتان باشد. تحریک رقبا چیزی بجز ضرر همراه ندارد. خصوصا اگر شما رهبر بازار نباشید تحریک افراد قوی تر می تواند ویران کنده باشد. این توصیه را بسیار جدی بگیرید که هیچ موقع رقبا را تحریک نکنید و به کار خودتان مشغول باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر