آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#رابرت کیوساکی#هوش مالی#» ثبت شده است

چگونه هوش مالی خود را پرورش داده و ثروت خود را زیاد کنیم؟

 

کتابهایی که تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

در این مقاله شما را با روش های پرورش هوش مالی، ویژگی های یک مدیر مالی شایسته و در مقابل آن مدیر مالی نالایق آشنا می کنیم.
همچنین ذهنیت های موفق و شکست خورده را می شناسیم و جایگاه باورها در زمینه موفقیت مالی را بررسی می کنیم.

برای ثروتمند شدن و کسب موفقیت های مالی به خطوط راهنمای مالی نیاز داریم.
این خطوط یک نقشه ذهنی ایجاد می کنند که ما را به سوی هدف سوق می دهد.
با به کار بردن دانش ذهنی و استراتژی های مناسب می توانیم اهداف بلندمدت مالی را هم در کنار دستاوردهای کوچک تر مدیریت کنیم.

 

ایده سازی برای هوش مالی

چرا ایده سازی برای هوش مالی اهمیت دارد؟ چون بذر موفقیت یا شکست در ذهن ما کاشته شده است.
هر قدمی که می‌خواهیم برداریم ابتدا باید خودمان را از نظر ذهنی آماده کنیم.
هر جای دنیا که باشیم، ذهنیت موفقیت یا ذهنیت شکست است که مسیر اولیه ما را مشخص می کند.

بررسی سرگذشت کسانی که یکی از این ذهنیت ها را داشتند، نشان می دهد نقش باورها در موفقیت مالی تا چه حد پررنگ است.
موردی وجود نداشته که فرد با داشتن باورهای منفی و محدودکننده راجع به پول توانسته باشد به استقلال مالی برسد.
پس بهتر است ما هم از نیروی خود مخرب باورهای منفی دوری کنیم.
همین موضوع اولین قدم در پرورش هوش مالی است… و شاید بزرگترین قدم!

باورهای ما رفتار ما را شکل می دهند. می توانیم بگوییم خصوصیات رفتاری افراد موفق یا شکست خورده ریشه در باورهای آنها دارد.
به همین دلیل با بررسی عادت ها و رفتار یک نفر می توانیم تا حدود زیادی پی به ذهنیت غالب او ببریم.
در ادامه متن مشخصات یک مدیر مالی موفق و مدیر مالی ناموفق را بیان می کنیم.

 

مشخصات مدیر مالی موفق

مشخصات زیر در بین تمام کسانی که ثروت فراوانی به دست آورده‌اند مشترک است.

 

۱) طرح ریزی می کنند

افرادی که هوش مالی بالا و ذهنیت مثبت دارند بدون برنامه عمل نمی کنند.
آنها برنامه مالی منسجمی برای فعالیت های خود طراحی کرده و با توجه به آن اقدامات خود را مدیریت می کنند.
این برنامه حتی جزئیات روزانه را هم در بر می گیرد.

 

۲) ده درصد از درآمد خود را پس انداز می کنند

هوش مالی بالا این افراد را مجاب می کند که در هر حالتی حداقل ۱۰% از درآمد خود را برای سرمایه گذاری یا اهداف بلندمدت دیگر کنار بگذارند. این ۱۰% شامل تمام درآمدهای ریز و درشت می شود.

 

۳) بدهی خود را به حداقل می رسانند

کسانی که هوش مالی بالا دارند به خوبی باری که بدهی روی دوش‌شان می گذارد را درک می کنند.
آنها این واقعیت را می دانند که بدهکاری ممکن است روی کسب ثروت در بلندمدت اثر منفی بگذارد
به همین دلیل تا جای امکان خود را درگیر بدهی نمی کنند.

البته اگر تحت شرایطی مجبور شوند مبلغی را قرض یا وام بگیرند، از قبل به دنبال بهترین شرایط بازپرداخت می گردند.
این اشخاص تلاش می کنند بدهی خود را از سود فعالیت های اقتصادی شان پرداخت کنند، نه از اصل سرمایه.

 

تقویت هوش مالی

 

۴) برای پول خود اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعیین می کنند

هدف گذاری بلندمدت برای پول مغایرتی با اهداف کوتاه مدت ندارد.
زمانی که شما به هدف کوتاه مدت خود برسید، شوق و اشتیاق بیشتری برای ادامه دادن
مسیر حس می کنید و اعتماد به نفس بیشتری هم خواهید داشت.

 

۵) پول را به صورت استراتژیک خرج می کنند

شاید تصور کنید ثروتمندان بی‌محابا پول خرج می کنند، چون پول زیادی دارند!
این تصور کاملا اشتباه است.
هر پرداخت این افراد با دقت و روی حساب است.
مدیران مالی پیامدهای بلند مدتی را که هر پرداخت کوچک اما غیرضروری دارد می دانند.
بین این افراد ضرب‌المثلی هست که می گوید: «خرج اضافی نکردن خودش نوعی کسب درآمد است!»

آنها می دانند پولی که امروز خرج بیهوده نشود، در آینده یا پس‌اندازشان را بیشتر می کند یا حداقل بدهی بیشتری به بار نمی آورد.
مدیران مالی موفق قدرت تجزیه و تحلیل بالایی در مسائل اقتصادی دارند.
آنها از تیزحسی خود در مسائل مالی بهره می برند.
سپس با مشاهده و آنالیز اوضاع امروز اتفاق های احتمالی آینده را پیش‌بینی می کنند.
در نهایت تصمیم می گیرند پول یا سرمایه خود را در چه مسیری خرج کنند.

 

هوش کلامی

 

۶) دنبال توصیه های مالی ارزشمند می روند

آنها می دانند همیشه کسانی هستند که تجربه و مهارت بیشتری دارند.
پس همیشه از متخصصانی مشاوره می گیرند که سابقه موفقی در زمینه تصمیم گیری مالی دارند.

 

۷) با مدیرهای مالی موفق دیگر ارتباط برقرار می کنند

اگر کسی بخواهد مدیر مالی موفقی بشود، باید عادات و مراسم روزانه کسانی را که موفق بوده‌اند بداند.
به همین دلیل مدیران مالی شایسته سعی می کنند دایره آشنایان خود را با افرادی پر کنند که الگوی مناسبی هستند.
با شکل گرفتن چنین روابطی، درک و بینش عمیق‌تر و دانش به‌روزتری به دست می آورند و می توانند معیارهای خود را بهتر انتخاب کنند.

 

۸) استراتژی های مالی جدید را یاد می گیرند

افرادی که هوش مالی بالایی دارند هرگز از یادگیری دست نمی کشند.
این یادگیری می تواند در زمینه پول، هزینه ها، سرمایه گذاری، سهام و… باشد.
بازار پول و سرمایه مانند یک موجود زنده است که دچار تغییر شده و رشد می کند.

ثروتمندان پول را مثل هوایی می بینند که در آن تنفس می کنند، یعنی تمام لحظات روز خود را با آن درگیر می کنند.
به طور مثال در ماشین کتاب های صوتی موفقیت مالی گوش می دهند، در دوره های آموزش بورس شرکت می کنند، با افرادی از جنس خودشان نشست و برخاست می کنند و…

پول روش زندگی آنهاست و به همین دلیل در کسب ثروت موفق هستند.

 

آیا نقش پول در تمام بخش های زندگی شما هم انقدر برجسته است؟

 

مشخصات مدیر مالی نالایق

در مقابل افراد گروه قبل، مدیران مالی نالایق قرار دارند.
مشخصات آنها را بخوانید و ببینید خودتان را بیشتر به کدام گروه نزدیک می بینید؟

 

۱) همیشه بدهی دارند

همان طور که احتمالا حدس زدید این افراد همیشه در حال پس دادن بدهی هستند.
آنها برای خریدن اقلام غیرضروری عجله دارند و برای آن پول قرض می کنند؛
جذب وام ها می شوند و سپس مجبور می شوند تمام سود خود را برای بازپرداخت بدهند.

 

۲) همه پس انداز خود را خرج می کنند

این افراد به صورت احساسی و غیرقابل پیش‌بینی خرج می کنند.
آنها معمولا جیب یا حساب خود را برای خشنودی های لحظه‌ای خالی می کنند.
چنین افرادی پول را فقط برابر با هزینه کردن می دانند.(در اینجا منظور ما خرج های غیرضروری یا تفریحات بدون برنامه است.)
این اشخاص اگر برای همچنین خرج هایی پول نداشته باشند، حتی حاضرند مبلغی را قرض یا وام بگیرند.

 

۳) برای اهداف مالی نقشه‌ای ندارند

آنها در زندگی خود برای ثروتمندب ودن اهمیت کافی قائل نیستند؛
به همین دلیل است که نسبت به هدفگذاری و نقشه های مالی غفلت می کنند.
آزادی مالی هدفی است که باید با برنامه‌ریزی صحیح به آن رسید.

 

۴) از افراد باتجربه مشاوره نمی گیرند

آنها قبول ندارند که برای گرفتن تصمیمات مالی موثر، به تجربه و مشاوره افراد خبره نیاز دارند.
تصور می کنند هر آنچه را که باید بدانند از قبل می دانند؛ در حالی که در عمل نمی توانند برای پول خود برنامه بلندمدت تعریف کنند.
از طرف دیگر، اکثر این افراد تعهد کمی به برنامه های صحیح مالی دارند و به زودی به عادات مخرب قبلی خود بر می گردند.

 

۵) به تحصیلات مالی توجهی ندارند

این افراد در خود نیازی به داشتن اطلاعات و تحصیلات مالی نمی بینند.
دلیل اصلی این است که آنها نقش پول را در زندگی به قدر کافی مهم نمی دانند.
این اشخاص ترجیح می دهند به شانس های کوچک مالی که هرازگاه پیش می آیند
توجه کنند تا مسیری که با دانش مالی مناسب ساخته و هموار می شود.

 

۶) از جمع و دوستان پیروی می کنند

سطح دانش مالی این افراد پایین است؛ به همین دلیل هر ایده و مشاوره‌ای که در جمع مطرح می شود برایشان قابل توجه است.
آنها نمی دانند باید تجربه چه کسانی را معیار قرار بدهند.

برای فردی که در جمع دوستان و آشنایان خود قرار می گیرد و از پیشنهادهای آنها پیروی می کند، سه مشکل مطرح است:

  • در چنین جمع‌ هایی حدود ۹۶% افراد خودشان مدیران مالی نالایقی هستند
  • مشاوره های مالی آنها رایگان است، اما در درازمدت هزینه زیادی ایجاد می کند. زیرا اصولی نیست
  • فرد معمولا همین پیشنهادات غیراصولی را هم کورکورانه و بدون مطالعه تکمیلی دنبال می کند

 

طرز تفکر موفقیت چیست؟

افرادی را که ذهنیت موفق دارند می توانیم با این دو ویژگی تشخیص بدهیم:

 

۱) پاسخگو هستند

چنین ذهنیتی فرد را مسئول اشتباهات خود می داند.
تا زمانی که تقصیر را به گردن دیگران یا شرایط بیرونی می‌اندازیم، نمی توانیم قدرت واقعی خودمان را در دست بگیریم.
هر شخصی باید در قبال تصمیمات و اقدامات خود پاسخگو باشد.
عملگرایی پس از پاسخگویی وارد میدان می شود و مسیر فرد موفق را از شکست‌ خورده‌ها جدا می کند.

 

۲) قدردان هستند

آنچه اکثر ثروتمندان راجع به آن توافق نظر دارند، عادت قدردانی و سپاسگزاری است.
بسیاری از آنها پیش از شروع روز، حداقل پنج چیز را که در موردش سپاسگزار هستند پیدا می کنند.
شاید این تمرین ابتدا سخت به نظر برسد، اما بدون سپاسگزاری بابت آنچه امروز داریم هرگز به ثروت بیشتر نمی رسیم.

 

طرز تفکر شکست چیست؟

در مقابل افراد موفق، کسانی هم هستند که تفکر غالب آنها شکست است.
خصوصیات آنها را بخوانید و ببینید شما هم این ویژگی ها را دارید؟
ما پیشنهاد می کنیم از تمام این خصوصیات تا جایی که می توانید دوری کنید!

 

هوش مالی چیست؟

 

۱) به دنبال خشنودی لحظه‌ای هستند

اگر خشنودی آنی و رضایت لحظه‌ای برایتان از برنامه های بلندمدت مالی مهم تر است؛ احتمالا هرگز به آزادی مالی نمی رسید.
چون هر آنچه را که دارید همین امروز خرج می کنید و چیزی برای فردا باقی نمی ماند!
رضایت و خشنودی لحظه‌ای قاتل خاموشی است که تا وقتی تحت‌ تأثیر آن باقی بمانید، شما را زیر خط فقر نگه می‌دارد.

 

۲) انکار جایگاه پول

خیلی از افراد با افتخار می گویند از پول خوششان نمی آید و انتظار دارند ثروتمند هم بشوند!
بسیاری هم پول را ریشه شر و بدی می دانند.

تا زمانی که نگرش و گفتار منفی راجع به پول دارید و جایگاه آن را در رفاه و پیشرفت انکار می کنید، نمی توانید ثروت را به زندگی خودتان دعوت کنید!

 

۳) سرزنش می کنند و بهانه می تراشند

یکی از بزرگترین تفاوت ها بین افرادی که ذهنیت شکست دارند با افراد موفق این است: آنها دیگران را مقصر اتفاقات و شرایط پیش آمده می بینند، به جای راه حل دنبال مقصر می گردند و بهانه تراشی می کنند.

 

باورهای محدودکننده خود را درباره پول بشناسید

در مسیر پرورش هوش مالی، خیلی مهم است که باورهای محدود کننده خود را بشناسید.
این باورها چنان در ناخودآگاه انسان ها فرو رفته اند که شناسایی آنها کار راحتی نیست.

برای پیدا کردن چنین باورهایی، این سوالات را از خودتان بپرسید:

  • پول چیست؟
  • بی‌پولی چیست؟
  • راجع به پول چه احساسی دارید؟
  • راجع به افرادی که پولدار هستند چه نظری دارید؟

همان حس اولیه که پس از خواندن هر سوال احساس می کنید، نشان‌ دهنده باور شماست.
آیا از افراد پولدار بدتان می آید؟ چرا؟ این از کدام فکر منفی و باور محدودکننده نشأت می گیرد؟

به این ترتیب می توانید باورهای منفی خود را از پناهگاه خود بیرون کشیده و آگاهانه آنالیزشان کنید.

 

جذب ثروت به صورت عمدی و آگاهانه

جمله جالبی وجود دارد که می گوید: «اگر در طرح‌ریزی خود شکست خورده‌اید پس لابد از اول برای شکست نقشه کشیده بودید!»
رسیدن به رفاه مالی موضوع مهمی است که بدون برنامه‌ریزی درست به دست نمی آید.

برای جذب ثروت به صورت عمدی باید این سه مرحله را در نظر داشته باشید:

  • اولین و مهم ترین قدم این است که هدف خود را تعیین کنید
  • در مرحله دوم از کمک و مشورت افراد متخصص بهره بگیرید تا مسیر مناسبی را در پیش بگیرید
  • در نهایت به دنبال روش هایی باشید که با آن سواد و مهارت مالی خود را ارتقاء داده یا به کار بگیرید

 

چگونه هدف اولیه خود را مشخص کنیم؟

اگر به صورت واضح و مشخص ندانید چه می خواهید، هیچ کدام از رویاهایتان به حقیقت نمی پیوندد.
زمانی که به شکلی واضح هدف خود را مشخص نکرده باشید، هیچ طرح و برنامه ای شما را به آن نخواهد رساند.

برای مشخص کردن هدف می توانید چنین سوالاتی را از خود بپرسید:

  • چه چیزی در زندگی ام نمی خواهم؟
  • چه چیزی در زندگی ام می خواهم؟
  • اولویت های من چیست؟
  • اکنون چه چالش هایی پیش روی من هست؟

 

هوش مالی

 

هدف اولیه خود را روی کاغذ بنویسید

پس از پاسخ دادن به سوالات مرحله قبلی، هدف و خواسته خود را فقط در یک جمله بنویسید.
این نوشته باید حسی قدرتمند را در شما بیدار کند (هیجان، اشتیاق یا حتی خشم) و نباید طولانی تر از یک جمله باشد.
اگر موقع نوشتن آن حسی ندارید، پس این هدف واقعی شما نیست. باید بیشتر کنکاش کنید.

 

چگونه هدف مالی موثری انتخاب کنیم؟

هدف مالی موثر همان چیزی است که مدیران مالی شایسته دارند و آن را دنبال می کنند.
افرادی که هوش مالی بالایی دارند در انتخاب هدف مالی به این موارد دقت می کنند:

• قابل اندازه گیری باشد: اهداف باید قابل اندازی گیری و سنجش باشند. چون در این حالت است که می توانید پیشرفت خود را تحلیل کرده و در صورت لزوم تغییراتی ایجاد کنید.

• قابل دستیابی باشد: اگر هدف را به قدری دور از ذهن تصور کنید که امیدی به تحقق آن نداشته باشید، شکست می خورید.

• واقع‌گرایانه باشد: اهدافی که انتخاب می کنید باید با شرایطی که در آن هستید تطبیق داشته باشد. اگر منطق پشت هدفگذاری نباشد، برنامه‌ریزی چندان موثر نخواهد بود.

• قابل تصور باشد: فرقی ندارد هدف شما بزرگ است یا کوچک. برای آنکه محقق بشود باید بتوانید آن از قبل تجسم و تصور کنید.

• ایجاد اشتیاق کند: شور و اشتیاق سوختی است که موتور تلاش را روشن نگه می دارد.
اگر هدف شما در وجودتان ایجاد هیجان و اشتیاق نمی کند، چندان موثر نیست.

 

مهارت‌هایی را که هوش مالی و احساسی را افزایش می‌دهند استادانه کنترل کنید

برای دستیابی به آزادی مالی در زندگی، هوش مالی و هوش احساسی هر دو دارای اهمیت هستند.
هوش احساسی به این شکل تعریف می شود: «اگر بتوانیم تحت هر شرایطی – فارغ از احساسی که داریم – واکنش آگاهانه‌ای نشان دهیم دارای هوش احساسی بالا هستیم.»
از طرف دیگر، هوش مالی نتیجه کسب تجربه در زمینه های مرتبط با پول و سرمایه است.
توصیه می کنیم هوش احساسی را هم‌پایه با هوش مالی خود تقویت کنید.

 

در اینجا چهار مهارت کلیدی را عنوان می کنیم که برای تقویت هوش احساسی و مالی به شما کمک می کنند:

پرورش افکار خلاقانه:

منظور از افکار خلاقانه این است که مهارت حل چالش های مختلف را داشته باشیم. هر چالش شرایط خاص خودش را دارد، پس راه‌حل خلاقانه خودش را هم طلب می کند.

فراگیری مهارت مذاکره

برای اینکه بتوانید به آنچه می خواهید برسید، باید مهارت مذاکره کردن را بیاموزید. جواب «نه» را نپذیرید و آنقدر به مذاکره ادامه بدهید تا امتیازات مناسبی کسب کنید.

مهارت ارتباط برقرار کردن

تا زمانی که نتوانید با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنید، نمی توانید آنها را با خود همراه کرده یا امتیازی کسب کنید. ارتباط برقرار کردن مهارت مهمی است که در همه زمینه های زندگی به درد می خورد.

مهارت بازاریابی

مهم نیست شغل شما چیست، این مهارت برای پرورش هوش مالی لازم است. بازاریابی موفق زمانی اتفاق میوفتد که شما یک ایده را به خوبی درک کرده و بتوانید آن را با فرمت تجاری به بازار عرضه کنید.

اصطلاحات مالی را یاد بگیرید

در این قسمت شما را با برخی اصطلاحات رایج مالی و معنای آنها آشنا می کنیم. دانستن این اصطلاحات برای پرورش هوش مالی ضروری است.

بدهی چیست؟

بدهی مقدار پولی است که چه در کوتاه‌ مدت و چه در بلند مدت از دست ما خارج می‌شود.
بدهی‌ها تقریباً تمام آن چیزهایی هستند که برای آنها هزینه می‌ کنیم و موجب کاهش پول ما می شوند.
این هزینه ها می‌تواند شامل خرید لباس، لوازم الکتریکی و مکانیکی، اتومبیل یا لوازم لوکس و مجلل باشد.

 

درآمد چیست؟

هر میزان پولی که به حساب بانکی یا جیب ما برسد، درآمد محسوب می شود. درآمد ممکن است از طریق فروش، ارائه خدمات، سود سرمایه گذاری و حتی اجتناب از خریدهای غیرضروری ایجاد شود.

 

دارایی چیست؟

هر میزان پولی که ما به صورت نقد یا سرمایه گذاری داشته باشیم جزو دارایی هاست. هر متعلقاتی که قابلیت تبدیل به پول نقد را داشته باشند هم دارایی محسوب می شوند؛ مثل خانه و ماشین.

 

امنیت مالی به چه معناست؟

اگر شخصی بتواند در ماه درآمدی داشته باشد که هزینه های جاری را پوشش بدهد، دارای امنیت مالی است. امنیت مالی زمانی برقرار است که شخص قادر باشد نیازهای اساسی خود و خانواده اش را برطرف کند.

 

استقلال مالی به چه معناست؟

شخصی استقلال مالی دارد که بتواند تمام نیازهای مالی خود را بدون کمک گرفتن از دیگران برطرف کند.

 

آزادی مالی چیست؟

زمانی که مجموع دارایی و سرمایه فرد به اندازه ای باشد که او تا آخر عمر نیازی به کار کردن نداشته باشد، او دارای آزادی مالی است.
البته به شرطی که لازم نباشد سبک زندگی فعلی خود را تغییر دهد و هزینه ها را کاهش بدهد.

 

آزادی مالی مطلق چیست؟

اگر دارایی و سرمایه شما آنقدر درآمد ایجاد کنند که بتوانید هر کاری را در هر زمان و مکانی که دوست دارید انجام بدهید و اصلا نگران هزینه ها نباشید – و البته لازم نباشد برای تامین این هزینه ها کار کنید – به آزادی مالی مطلق رسیده اید.

 

هوش مالی

 

استراتژی هایی برای پول سازی

هوش مالی شما زمانی به ثمر خواهد رسید که از استراتژی های پول ساز استفاده کنید. این استراتژی ها سطح ریسک و سود متغیری دارند که هر شخص باید با توجه به شرایط خودش یک یا چند روش را انتخاب کند.

 

سرمایه‌گذاری در بانک‌ها

این روش تا حدود زیادی مطمئن محسوب می شود اما پول شما را راکد نگه می دارد. در این حالت با کاهش ارزش پول، سرمایه شما هم افت پیدا می کند. از طرف دیگر، در بسیاری از کشورها سود بانکی بسیار پایین است که عملا این استراتژی را از گزینه ها خارج می کند.

 

سرمایه‌گذاری در کار

سرمایه گذاری در کار باید بسیار محتاطانه انجام شود.
یکی از اشتباهاتی که در این زمینه وجود دارد این است که افراد پول خود را در کارهای سنتی یا مشاغلی سرمایه گذاری می کنند که در حال افول هستند.
پیش از تزریق پول خود به یک کسب و کار، آینده آن را در نظر بگیرید. اکثر تجارت های موفق امروز تا پنج سال آینده شکست می خورند.
مورد دیگری که باید در نظر داشته باشید این است: تجارتی سودمند و قوی است که بتواند بدون شما و سرمایه تان هم به کار خود ادامه بدهد.

 

استراتژی‌‌های محافظه‌ کارانه

این استراتژی ‌ها شامل پرداخت وجوه دولتی، بدهی ‌های پولی بازاری، حساب ‌های بانکی، پذیرش حواله ‌های صرافی ‌‌ها، صورتحساب‌ ها، پول نقد و متعلقات آن می‌شود.

 

استراتژی‌های خشن

این استراتژی ‌ها شامل اظهارات واقعی، وجوه دوطرفه بدون غرضی، سهام‌های بزرگ و کوچک، وجوه درآمد یا بدهی بالا می‌شود.

 

استراتژی‌های ریسک بالا

این استراتژی‌ ها شامل سرمایه گذاری روی ایده ها و طرح های نوآورانه است که آینده آنها چندان واضح نیست.

 

هوش مالی

استراتژی ‌های بازار سهام

اگر تصمیم دارید سرمایه خود را وارد بورس کنید حتما اطلاعات و دانش خود را در این زمینه بالا ببرید.
سعی کنید از کسانی مشاوره بگیرید که در این مسیر موفقیت کسب کرده‌اند؛ حتی اگر تحصیلات آنها در زمینه دیگری است.
در زمینه بورس هیچ اطلاعاتی ارزشمندتر از تجربه واقعی دیگران نیست.

 

اشکال تحلیل بازار سهام

 آنالیز تکنیکی:

اولین استراتژی تحلیلی که یک سرمایه‌گذار موفق آن را درنظر می گیرد آنالیز تکنیکی است.
در چنین آنالیزی شما الگوهایی از تغییرات قیمت و نرخ سهام را بررسی می کنید.
به این ترتیب احتمال خطای شما در پیش‌بینی آینده سهام کمتر می شود.

 

خط مشی:

دومین استراتژی تحلیلی برای سرمایه‌گذاران را خط‌مشی می‌نامیم.
این استراتژی به رنج قیمت سهام برمی‌گردد. با دنبال‌کردن چارت بسیاری از شرکت‌ها، شخص می‌تواند با چشم تشخیص دهد رنج قیمت یک سهام با چه الگویی تغییر می‌کند.

 

اهرم:

سومین استراتژی برای سهامداران مفهومی به نام اهرم است.
اهرم معادل چرخ‌دنده است و فرمت ساده‌ای از فرآیند افزایش وجوه در دسترس با کمک سرمایه ناشی از قرض ارائه می دهد.
اهرم پتانسیل این را دارد که درآمدها را افزایش دهد. چون هرچه پولی که در بازار سرمایه‌گذاری می‌شود بیشتر باشد، پتانسیل برگشت آن از طریق تقسیم‌ها و دیگر حالات توزیعی رشد در یک سهام بیشتر خواهد بود.

 

بیمه:

چهارمین استراتژی برای سهامداران بیمه نام دارد.
بیمه شدن به معنای حق فروش سهام با قیمتی مشخصی است که مهلت و تاریخ انقضا دارد.
بیمه ریسک کاهش ارزش سهام را از بین می برد. با بیمه شدن ارزش سهام خیالی ما حفظ می‌شود
و دیگر مهم نیست چقدر قیمت سهام خیالی ما کاهش پیدا می کند.

 

استراتژی پایین‌رو:

این استراتژی به معنی خرید بیمه بدون تصاحب سهام است. هدف این استراتژی استفاده از پیش‌بینی کاهش ارزش سهام است. سهامداران خبره می‌دانند وقتی قیمت سهام پایین می‌آید، ارزش بیمه بیشتر می‌شود.
بنابراین یک قرارداد بیمه را با هدف فروش آن به قیمت بالاتر می‌خرند.

 

استراتژی بالارو و پایین‌رو:

این استراتژی بسیار شبیه به استراتژی پایین‌ رو است. تفاوت این دو روش این است که در استراتژی بالارو پایین‌رو سهامدار می‌داند ممکن است قیمت سهام بالا هم برود؛ به همین دلیل یک قرارداد اجاره‌ای خریداری می‌کند.
سهامداران وقتی این قرارداد اجاره‌ای را می‌خرند که واقعاً باور داشته باشند قیمت سهام بالا می‌رود و می‌توانند از تغییر قیمت سهام سود ببرند.

 

استراتژی های دیگر برای پول سازی

روش های دیگری هم برای پول سازی وجود دارد؛ خصوصا اگر شما اول راه هستید و پول و سرمایه لازم را برای استراتژی های قبلی ندارید. هوش مالی خود را بالا ببرید و اجازه ندهید تازه کار بودن یا نداشتن نقدینگی شما را ناامید کند.

 

این چهار راهکار برای هر کسی مفید است:

۱- بهبود عادت پس‌اندازکردن

تمام ثروتمندان از اهمیت این موضوع باخبر بوده و خودشان هم ید طولایی در پس انداز کردن دارند. اگر نتوانیم بخشی از درآمد خود را پس انداز کنیم، چطور می خواهیم ثروتمند شویم؟

 

۲- فروش لوازم مختلف

شاید این موضوع چندان در فرهنگ ما عادی نباشد، اما بسیار کارآمد است. همه ما وسایلی داریم که در عین حال که نو یا قابل استفاده هستند، دیگر به درد خودمان نمی خورند.
شاید هم آن وسیله را دوست داشته باشیم، اما بتوانیم لذت داشتنش را فدای هدف بزرگتری بکنیم.
هر چیزی که بتوانیم به پول نقد تبدیل کنیم – هرچند مبلغ زیادی نباشد- قابل توجه است.

 

۳- افزایش درآمد

اگر بشود حتی ۱۰% به درآمد خود اضافه کنید – یا از هزینه های فعلی خود کم کنید – می توانید آن مبلغ را پس انداز کرده یا در جایی سرمایه گذاری کنید. همین مبالغ کوچک است که در طولانی‌مدت تفاوت های زیادی ایجاد می کند.

 

۴- خرید اموال به عنوان سرمایه

سرمایه‌گذاری در دارایی‌ها و اموال یک استراتژی معروف و قدیمی است. همه ما افرادی را می شناسیم که ملک، ماشین، طلا و… را می خرند تا از پس انداز نقدی اجتناب کنند.
البته این استراتژی هم خالی از ریسک نیست و باید با تحقیق و مطالعه انجام بشود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

ضریب هوش مالی برای ثروتمند شدن-رابرت کیوساکی

 ضریب هوش مالی برای ثروتمند شدن-رابرت کیوساکی


چه کسی پول مرا برداشت ؟

هوش مالی در قیاس با ضریب هوشی مالی

اغلب ما می‌دانیم فردی با ضریب هوشی ۱۳۰ باید باهوش‌تر از فردی با ضریب هوش ۹۵ باشد. همین نسبت را می‌توان در ضریب هوش مالی در نظر گرفت. شما می‌توانید در حوزه‌ی هوش آکادمیک یک نابغه باشید، اما هوش مالی‌تان در حد یک ابله باشد.

اغلب از من می‌پرسند: «فرق بین هوش مالی و ضریب هوش مالی چیست؟» پاسخ من این است، «هوش مالی بخشی از هوش ذهنی ماست که در حل مشکلات مالی از آن استفاده می‌کنیم.» ضریب هوش مالی، مقیاس سنجش این هوش یا نحوه‌ی تعیین کیفیت هوش مالی ماست. به عنوان مثال، اگر درآمد من ۱۰۰ هزار دلار است و ۲۰ درصد آن را مالیات می‌دهم، نسبت به کسی که ۱۰۰ هزار دلار درآمد دارد و ۵۰ درصد آن را مالیات می‌دهد، هوش مالی بیشتری دارم.

در این مثال، کسی که درآمد خالصش پس از کسر مالیات ۸۰ هزار دلار است، نسبت به کسی که درآمد خالص او پس از کسر مالیات ۵۰ هزار دلار است ضریب هوش مالی بیشتری دارد. هر دوی آن‌ها دارای هوش مالی هستند؛ اما کسی که پول بیشتری را برای خودش نگه می‌دارد، ضریب هوش مالی بیشتری دارد.

ارزیابی هوش مالی

ضریب هوش مالی شماره ۱: کسب پول بیشتر

همه‌ی ما از هوش مالی کافی برای کسب پول برخورداریم. هر قدر درآمد شما بیشتر باشد، ضریب هوش مالی شماره ۱ شما بالاتر است؛ به عبارت دیگر، کسی که سالیانه ۱ میلیون دلار درآمد دارد، نسبت به کسی که در سال ۳۰ هزار دلار درآمد دارد، از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است. چنانچه هر یک از آن‌ها سالیانه ۱ میلیون دلار درآمد داشته باشد، کسی که نسبت به دیگری مالیات کمتری می‌دهد، همان شخصی است که از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است، زیرا او با توجه به بهره‌برداری از ضریب هوش مالی شماره ۲، حفاظت از پول، به هدف دستیابی به یکپارچگی مالی نزدیک‌تر است.

همه‌ی ما می‌دانیم که ممکن است کسی ضریب هوش علمی بالایی داشته باشد و در کلاس درس یک نابغه باشد، اما در دنیای واقعی توانایی کسب پول زیاد را نداشته باشد. از نظر من، پدر بی‌پولم، معلمی بزرگ و مردی سخت‌کوش بود، او ضریب هوش علمی بالایی داشت، اما ضریب هوش مالی او پایین بود. او در دنیای علمی عملکرد خیلی خوبی داشت، اما در جهان کسب و کار ضعیف بود.

ضریب هوش مالی شماره ۲: حفاظت از پول

حقیقتی ساده وجود دارد مبنی بر این که همه می‌خواهند پولتان را از شما بگیرند؛ اما همه‌ی کسانی که پولتان را می‌گیرند، کلاه‌بردار یا قانون‌شکن نیستند. یکی از بزرگ‌ترین شکارچیان مالی پول ما، مالیات‌ها هستند. دولت‌ها به طور قانونی پولمان را از چنگمان در می‌آورند.

چنانچه ضریب هوش مالی شماره ۲ فردی پایین باشد، مالیات‌های بیشتری پرداخت خواهد کرد. یکی از نمونه‌های ضریب هوش مالی شماره ۲، کسی است که ۲۰ درصد از حقوقش را به صورت مالیات پرداخت می‌کند، در مقابل کسی که ۳۵ درصد از درآمدش را مالیات می‌دهد. فردی که مالیات‌های کمتری می‌پردازد، از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.

ضریب هوش مالی شماره ۳: بودجه‌بندی پول

بودجه‌بندی پول، نیازمند هوش مالی بسیار زیادی است. بسیاری از مردم پول خود را مثل یک فقیر بودجه‌بندی می‌کنند تا هم چون فردی ثروتمند. بسیاری از مردم پول خیلی زیادی به دست می‌آورند، اما نمی‌توانند پول زیادی برای خودشان نگه دارند، زیرا بودجه‌بندی فقیرانه‌ای دارند. به عنوان مثال فردی که ۷۰ هزار دلار در سال درآمد دارد و تمام آن را خرج می‌کند، نسبت به کسی که ۳۰ هزار دلار در سال درآمد دارد و می‌تواند با بودجه‌ای ۲۵ هزار دلاری به خوبی زندگی کند و ۵ هزار دلار آن را سرمایه‌گذاری کند، از ضریب هوش مالی شماره ۳ پایین‌تری برخوردار است. این که بتوانیم به رغم میزان درآمدمان، خوب زندگی کنیم و با این حال سرمایه‌گذاری نیز داشته باشیم، نیازمند سطح بالایی از هوش مالی است.

ضریب هوش مالی شماره ۴: اهرم ساختن از پول

پس از این که فردی درآمد مازاد خود را بودجه‌بندی کند، چالش بعدی او این است که درآمد مازاد خود را سرمایه‌گذاری نماید. اغلب مردم درآمد مازاد خود را در بانک سرمایه‌گذاری می‌کنند. تا قبل از سال ۱۹۷۱ (قبل از اینکه دلار آمریکا تبدیل به یک ارز شود) این کار هوشمندانه‌ای بود. همچنین، پس از سال ۱۹۷۴، کارگران برای بازنشستگی خود نیاز به پس‌انداز بیشتری داشتند. میلیون‌ها کارگر نمی‌دانستند پول خود را کجا سرمایه‌گذاری کنند، به همین دلیل درآمد مازاد خود را در سبد سهام صندوق‌های مشترک سرمایه‌گذاری می‌کردند، با این امید که پول خود را به سودآوری برسانند.

گرچه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در سبدهای سهام متنوع صندوق‌های مشترک، نوعی اهرم ساختن از پول است، راه‌های بهتری نیز برای سودآور کردن پولتان وجود دارند. هر فرد صادقی باید بپذیرد که پس‌انداز کردن پول و سرمایه‌گذاری در صندوق‌های مشترک، نیازمند هوش مالی زیادی نیست. شما می‌توانید پس‌انداز کردن پول و سرمایه‌گذاری آن در صندوق‌های مشترک را به یک میمون نیز تعلیم دهید.

ضریب هوش مالی شماره ۴ بر اساس نسبت سودآوری به سرمایه‌گذاری ارزیابی می‌شود. به عنوان مثال، فردی که ۵۰ درصد از پول خود را به عنوان سود دریافت می‌کند، نسبت به کسی که ۵ درصد سود می‌گیرد، ضریب هوش مالی شماره ۴ بالاتری دارد؛ و کسی که سود معاف از مالیات او ۵۰ درصد باشد، نسبت به کسی که ۵ درصد سود دریافت می‌کند و بابت آن ۳۵ درصد مالیات می‌دهد از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.

ضریب هوش مالی شماره ۵: ارتقاء دانش مالی

در این جمله نکته‌ی بسیار خردمندانه‌ای نهفته است، «قبل از اینکه بتوانید بدوید، باید راه رفتن را بیاموزید.» این امر درباره‌ی هوش مالی صدق می‌کند. پیش از آنکه مردم بتوانند یاد بگیرند که چگونه از محل سرمایه‌گذاری خود صاحب سودهای چشمگیر شوند (ضریب هوش مالی شماره ۴: اهرم ساختن از پول)، باید نحوه‌ی راه رفتن را بیاموزند، بدین معنا که اصول و بنیان‌های هوش مالی را فرا بگیرند.

یکی از دلایلی که بسیاری از مردم با ضریب هوش مالی شماره ۴، اهرم ساختن از پول، مشکل دارند، این است که یاد گرفته‌اند پولشان را به دست «کارشناسان» مالی همچون متصدیان بانک و مدیر صندوق مشترک سرمایه‌گذاری خود بسپارند. مشکل سپردن پولتان به کارشناسان مالی این است که خودتان از یادگیری باز می‌مانید و نمی‌توانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در نتیجه نمی‌توانید کارشناس مالی خودتان شوید. اگر فردی دیگر پول شما را مدیریت کند و مشکلات مالی شما را حل نماید، شما نمی‌توانید هوش مالی خود را افزایش دهید. در حقیقت، شما با پول خودتان باعث پرورش هوش دیگران می‌شوید!

چنانچه بنیانی مستحکم از دانش مالی داشته باشید، ارتقاء هوش مالی برایتان آسان است؛ اما در صورتی که ضریب هوش مالی شما ضعیف باشد، دانش مالی جدید می‌تواند برایتان گیج‌کننده و دارای کمترین ارزش باشد. یکی از مزیت‌های کسب دانش مالی این است که به مرور زمان نسبت به اطلاعات مالی پیچیده‌تر درک بهتری خواهید داشت، درست همان‌طور که ریاضیدانان می‌توانند پس از سال‌ها حل مسائل ریاضی، معادلات پیچیده را حل کنند؛ اما باز هم نیاز دارید قبل از اینکه بدوید، راه رفتن را یاد بگیرید.

اکثر ما در کلاس، جلسه‌ی سخنرانی، یا گفت و گویی با محوریت چنین اطلاعاتی بوده‌ایم. یا در کلاسی حضور داشتیم که اطلاعات مورد بحث چنان پیچیده بودند که هر چه تلاش کردیم نتوانستیم آن‌ها را بفهمیم. این بدان معناست که یا معلم خوب تدریس نمی‌کند، یا دانش‌آموز نیاز به اطلاعات پایه‌ای بیشتری دارد.

من شخصاً در خصوص دانش مالی عملکرد خیلی خوبی دارم. پس از سال‌ها مطالعه، می‌توانم در کلاس درسی بنشینم و اغلب مفاهیم مالی را درک کنم؛ اما وقتی صحبت از فناوری به میان می‌آید، مثل غارنشین‌ها می‌شوم. در زمینه فناوری، درکی همچون یک دایناسور دارم. به ندرت می‌توانم از تلفن همراه یا رایانه استفاده کنم. هر چیزی در رابطه با فناوری برای من غیر قابل فهم است. وقتی صحبت از ضریب هوش فناوری به میان می‌آید، ضریب هوشی من صفر است. موضوع این است که همه‌ی ما باید از جایی شروع کنیم. مسلماً اگر من سعی کنم در یک کلاس طراحی وب‌سایت نام‌نویسی کنم، دچار دردسر جدی می‌شوم؛ زیرا قبل از این که کسی بخواهد طراحی وب‌سایت را بیاموزد، باید یاد بگیرد که چگونه رایانه را روشن کند! درک اطلاعات پایه‌ای مورد نیاز برای موفقیت در این کلاس، برای من مشکل است.

علت اینکه من کتاب می‌نویسم، روش‌های مالی ابداع می‌کنم و بر اهمیت پنج هوش مالی تأکید می‌ورزم، این است که به باور من، ایالات متحده و جهان آبستن تحول اقتصادی بی سابقه‌ای هستند. مسائل مالی بسیاری حل نشده باقی مانده‌اند؛ و ما به جای بهره‌گیری از دانش مالی برای حل آن‌ها، پول کم پشتوانه به آن‌ها تزریق می‌کنیم. ما از ایده‌های قدیمی برای حل مشکلات زندگی مدرن استفاده کرده‌ایم. استفاده از ایده‌های قدیمی برای حل مشکلات جدید، فقط و فقط مسبب مشکلات عظیم‌تر و جدیدتری خواهد شد. به همین علت، من بر این باورم که هوش‌های مالی پنج گانه دارای اهمیت هستند. اگر این پنج هوش مالی را ارتقاء دهید، احتمال این که در دنیایی به شدت رو به تغییر موفق شوید، بیشتر است. بدین ترتیب بهتر می‌توانید مشکلات خود را حل کنید و هوش مالی خود را ارتقاء دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

حل مشکلات مالی شما را باهوشتر میکند

حل مشکلات مالی شما را باهوشتر میکند

رابرت کیوساکی می گوید : هنگامی که جوان بودم، پدر پولدارم به من میگفت: اگر بتوانی

مشکلات مالیات را حل کنی، باهوشتر میشوی. البته گفتم اگر

بتوانی................. او در ادامه حرفش میگفت: با حل مشکلات مالی،

هوش مالیات نیز افزایش مییابد. هنگامی که هوش مالیات بالا

رود، ثروتمند میشوی. اما اگر نتوانی مشکلات مالیات را حل کنی،

فقیرتر و نیازمندتر از قبل میشوی و مشکلاتت نیز روز به روز

بزرگتر و خطرناکتر از قبل میشوند. اگر میخواهی مشکلاتت را

حل کنی، باید به یک حلّال تبدیل شوی وگرنه هرگز ثروتمند و

پولدار نخواهی شد.

پدر پولدارم کمبود پول و مشکلات مالی را به دندان درد تشبیه

میکرد. اگر دندان درد را درمان نکنیم، محال است که خود به

خود بهتر شود، بلکه با گذشت زمان بدتر میشود. اگر نتوانی درد

آن را آرام کنی، نمیتوانی در کارهایت موفق باشی و بر آنچه

انجام میدهی تمرکز داشته باشی. در نظر داشته باشید که دندان

پس از مدتی دچار عفونت میشود و بسیاری از اعضای دیگر بدن

را تحت تأثیر خود قرار میدهد. مشکلات مالی هم در زندگی شما

اینگونه هستند. نه تنها شما را دچار دردسر میکنند، بلکه دیگر

اعضای خانواده، شغل و... را تحت تأثیر قرار میدهند و همه چیز را

نابود میکنند. بدون پول شما نمیتوانید خانه ای را برای خود و

خانواده تان اجاره کنید و بیخانمان و بیمار میشوید. افرادی که

اکنون زباله های سطل آشغالهای خیابانها را زیرو رو میکنند تا

غذایی برای خود پیدا کنند، همان افرادی هستند که دندان درد

داشته اند، اما هرگز آن را درمان نکردند.

همین مثالهای پدرم باعث شد که من در سنین پایین با اهمیت

توانایی حل مشکلات مالی آشنا شوم. در آن روزها فهمیدم که

زندگی بازی دومینو است. اگر قطعهای به اشتباه تکان بخورد، تمام

زندگیمان نابود میشود.

بسیاری از افراد هنگامی که با مشکلی روبرو میشوند، به حل آن

فکر نمیکنند و حاضر میشوند که همانند درد دندان آن را نیز

تحمل کنند. آنها خیلی راحت مشکل را در همان مراحل اول نادیده

میگیرند. برای مثال قرضی که خیلی اندک است را نمیپردازند و

پس از مدتی همان قرض آنقدر زیاد میشود که اگر تمامی

موجودی حساب خود را بپردازند، باز هم نمیتوانند آن را به طور

کامل بپردازند. از اینرو مجبور میشوند که به خاطر یک قرض

ناچیز، وام از بانک بگیرند و چند برابر آن به بانک پس بدهند.

احساس نگرانی و پریشانی آنها روزبه روز بیشتر میشود. قرض

و بدهیها باعث شده که آنها نتوانند به یک سفر بروند و اوقات

خوشی را در کنار خانواده شان بگذرانند. بدین ترتیب روزگار آنها

سپری میشود و طولی نمیکشد که یک دندان درد ساده به یک

رماتیسم قلبی تبدیل میشود و افراد مقروض را به ورطۀ

ورشکستگی میکشاند. در حقیقت عدم آشنایی با هوش مالی و

روشهای افزایش آن باعث میشود که افراد از حل مشکلات خود

عاجز شوند.

تمام حرف ما این است که مشکلات مالی اگر حل نشوند، برای

همیشه روی زندگیمان سایه میاندازند و لذت و شادی را از ما

میگیرند. برای نجات از چنین شرایطی باید هوشمالی خود را بالا

ببرید. هرچه میزان آن را بالاتر ببرید، باهوشتر میشوید و

مشکلات بزرگتری را برطرف میکنید. هرچه بیشتر مشکلاتتان را

حل کنید، ثروتمندتر میشوید.

دوست دارم با یک مثال ریاضی اهمیت این موضوع را برایتان

آشکار کنم. بسیاری از مردم از ریاضی متنفر هستند. همانطور که

میدانید، اگر شما تمرینات ریاضیتان را حل نکنید، در آینده

نمیتوانید مشکلات مالیتان را حل کنید. اگر مسائل ریاضی را یاد

نگیرید، نمیتوانید امتحان ریاضیتان را با موفقیت پشت سر

بگذارید و اگر چنین شود، هرگز نمیتوانید وارد دانشگاه شوید و

در آخر مجبور میشوید که به هر کاری تن در بدهید و با کمترین

حقوق مشغول به کار شوید. این مثال نشان میدهد که چگونه یک

مسئله کوچک ریاضی میتواند زندگی آینده شما را تحت تأثیر

قرار دهد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

آیا پول زیاد یا تحصیلات یا کار خوب مارا ثروتمند می کند؟ یا هوش مالی



همگی مردم دنیا چه فقیر و چه ثروتمند مشکل مالی دارند.بسیاری فکر می کنند اگر پول زیادی داشته باشند مشکلات مالی آنها تمام می شود در حالیکه اینطور نیست و پول بیشتر مسائل مالی بیشتری را به دنبال دارد(نویسنده: به خاطر دارم در مقطعی آنچه که درآمد داشتم فقط به اندازه هزینه هایم بود و پولی برای پس انداز کردن نداشتم ولی از لحاظ فکری راحت زندگی می کردم و مدتی بعد از یکی از کارهائی که قبلا انجام داده بودم پول خوبی بدستم رسید و برای مدتی خواب و خوراک را از من گرفت.چرا؟چون باید تصمیم می گرفتم آن پول را در چه جائی سرمایه گذاری کنم تا ارزش آن کم نشود و بتواند ثروت بیشتری نیز تولید کند و این دغدغه بزرگی برای کسانی که سرمایه دارند می باشد.)

پول به تنهائی مشکلات مالی شما راحل نمی کند.تحصیلات هم مشکلات مالی راحل نمی کند.داشتن یک شغل هم مشکلات مالی را حل نمی کند .پس چه چیزی مشکلات مالی را حل می کند؟ جواب این سئوال ((هوش مالی)) است.

هوش مالی مشکلات مالی را برطرف می کند.هوش مالی بخشی از هوش کلی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می کنیم.
مشکلات مالی رایج در دنیای امروز ، تطبیق نداشتن درآمدها و هزینه های زندگی،نداشتن خانه شخصی،بدهکاری، هزینه های ماشین،هزینه های بهداشتی و درمانی و…است که با استفاده از هوش مالی می توان آنها را برطرف کرد.

اگر هوش مالی را در خود تقویت نکنیم روز به روز مشکلات وخیم تر می شوند و شرایط روز به روز سخت تر. واقعیت این است که پول تاثیر به سزائی بر سبک زندگی و کیفیت زندگی دارد.پول آسایش می آورد،آزادی زمانی و آزادی انتخاب می آورد. ولی بدست آوردن پول به تنهائی اگر با استفاده از هوش مالی نباشد منجر به ثروتمند شدن نمی شود.

این نکته را باید در نظر داشت که اگر بتوانید مشکلات مالی را حل کنید هوش مالی شما رشد می کند ووقتی هوش مالی رشد کند ثروتمند تر می شوید و اگر مشکلات مالی را حل نکنید روز به روز فقیر تر می شوید.
 
علت فقر
فقر حاصل غرق شدن یک شخص در مسائلی است که نمی تواند آنهارا حل کند.تمام دلایل فقر مشکلات مالی نیستند.اعتیاد،ازدواج با فرد نا مناسب،نداشتن مهارت کاری ومشکلاتی از این دست نیز می تواند دلایل فقر باشد.

برخی از مشکلات مالی امروزه،نظیر بدهی های بیش از حد و دستمزد پائین ناشی از شرایطی است که برطرف نمودن آنهاخارج از توان یک فرد است و معضلاتی است که مربوط به دولت و سیاست گذاریهای ضعیف اقتصادی و رانتهائی که در اقتصاد ها وجود دارد می باشد.

پس باید به گونه ای هوش مالی خود را تقویت کرد تا در مهلکه ای که روز به روز عرصه بر انسانها در کلیه جوامع تنگ تر می شود و فقر و رکود گستره بیشتری می یابد، بتوان به آزادی مالی دست پیدا کرد.

تغییر قوانین پول در دنیای امروز
در سال ۱۹۷۱ ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا، با یک سیاست اقتصادی اشتباه ،پشتوانه طلا را از چاپ پول جدید کنار زد و موجب تغییر در قوانین پول گردید.

این سیاست موجب گردید که پول ارزش خود را از دست بدهد و ارزش آن به در جریان بودن پول وابسته باشد.به عبارت دیگر با توجه به سیاستهای اقتصادی موجود دنیا و تغییر قوانین قدیمی پول ، پس انداز کردن پول منجر به کاهش ارزش پول می شود و لازم است تا هر گونه نقدینگی به جای پس انداز کردن تبدیل به دارائی (ASSET) گردد. در حالیکه در قوانین قدیمی پول ، پس انداز کردن پول جایگاه خاصی در بین مردم داشت و نشان دهنده هوش مالی بود.در حالیکه در قوانین جدید ،دیوانگی مالی محسوب می شود.

در دنیای کنونی تبدیل فوری پول به دارائی و تبدیل یک دارائی به دارائی دیگر نشان دهنده میزان هوش مالی می باشد.

وقتی خانه گران می شود یا قیمت طلا بالا می رود و یا قیمتهای سهام در بازارها رشد می کند معنی آن این است که ارزش پول کاهش پیدا کرده است و درآمد افراد با کاهش ارزش پول کاهش می یابد.

نویسنده: با توجه به شرایط کنونی که بسیاری از مسائل و مشکلات اقتصادی در کشورهای مختلف منجمله ایران شرایط مشابهی پیدا کرده اند تبدیل نقدینگی به دارائی پایدار که بتواند درآمد و ارزش افزوده ایجاد کند ، به هوش مالی بالا نیاز دارد که خوشبختانه بدست اوردن هوش مالی بالا می تواند با آموزش به یک مهارت در افراد تبدیل شود.
 
چگونه ثروتمندان روز به روز ثروتمند تر می شوند؟
کلید ثروتمند شدن در این است که تشخیص دهید سیستم تغییر قوانین پول نا عادلانه است.قوانین را یاد بگیرید و از آنها به نفع خود استفاده کنید. 
این کار نیازمند هوش مالی است و هوش مالی را باید با حل کردن مشکلات مالی بدست آورد.ثروتمندان مشکلات مالی را بعنوان فرصتی برای یادگیری می بینند.فرصتی برای رشد،فرصتی برای باهوش شدن و فرصتی برای ثروتمند شدن.

ثروتمندان به جای گریختن،دوری کردن یا تظاهر به اینکه مشکلات مالی اصلا وجود ندارند به مشکلات مالی خوش آمد می گویند چون می دانند در مشکلات مالی فرصتهائی هست که در آن می توانند باهوش تر شوند و در نتیجه ثروتمند تر شوند.

فقرا چگونه با مشکلات مالی برخورد می کنند؟
فقرا مشکلات مالی را تنها بصورت همان مشکل می بینند.بسیاری از آنها احساس می کنند قربانی پول شده اند.بسیاری فکر می کنند تنها شخصی هستند که مشکل مالی دارند.

تنها تعداد کمی از آنها می فهمند که مشکلات مالیشان ناشی از نحوه نگرششان است. ناتوانی آنها در حل مشکلات مالی و یا اجتناب از مقابله با آن باعث شده مشکلات مالی آنها بیشتر و بیشتر شود. و به جای اینکه هوش مالی خود را افزایش دهند مشکلات مالی خود را افزایش می دهند.

نحوه برخورد قشر متوسط با مشکلات مالی
فقرا قربانیان پول هستند و قشر متوسط زندانیان پول.قشر متوسط به جای اینکه مشکلات مالی خود را حل کنند،فکر میکنند می توانند در برابر مشکلات مالی زرنگی به خرج دهند.آنها پول خرج می کنند و به دانشگاه می روند تا بتوانند شغلی مطمئن پیدا کنند.

اکثر آنها اینقدر باهوش هستند که بتوانند پول درآورند و جلوی مشکلات مالیشان یک سد ایجاد کنند.آنها خانه ای می خرند،هر روز به سر کار خود می روند و از طریق سهام یا اوراق مشارکت برای دوران بازنشستگیشان پس انداز می کنند.

اینگونه افراد در سن ۵۰ سالگی کشف می کنند که در دفتر کارخود زندانی هستند.آنها کارمندانی با ارزش و با تجربه هستند.امنیت شغلی دارند و شاید پول کافی به دست می آورند. ولی در عمق درون خود می دانند که از لحاظ مالی به دام افتاده اند و فاقد هوش مالی برای ترک دفتر کار خود هستند.

اکثر این افراد فاقد اطلاعات مالی لازم هستند بنابراین برای امنیت مالی ارزش قایل می شوند و به جای اینکه کارآفرین شوند برای کارآفرینان کار می کنند. به جای اینکه خود سرمایه شان را مدیریت کنند،مدیریت سرمایه شان را به دیگری می سپارند. و به جای افزایش هوش مالیشان، خود را به کار در دفاترشان مشغول می کنند.

نحوه برخورد ثروتمندان با مشکلات مالی
پنج نوع هوش اصلی وجود دارد که یک فرد باید در خود ایجاد کند تا ثروتمند شود که در قسمتهای بعدب به آنها پرداخته می شود.اگر شخصی به این پنج هوش مسلط شده باشد به کمال مالی دست یافته است.

ثروتمندان اگر راه حل مشکلات مالی خود را ندانند درجا نمی زنند و خود را مخفی نمی کنند.آنها به دنبال کارشناسانی می گردند تا بتوانند به آنها کمک کنند تا مشکلاتشان را حل کنند. در این روند آنها هوشمند تر شده و برای مشکل بعدی مجهزتر خواهند شد.ثروتمندان تسلیم نمی شوند بلکه می آموزند و از طریق آموختن ثروتمند تر می شوند.

حل مشکلات مالی
اکثرافراد کار می کنند تا مشکلات مالی دیگر مردمان را حل کننداما چه کسی مشکلات مالی کارگران و کارمندان را حل می کند؟
فقرا و اقشار متوسط برای ثروتمندان کار می کنند ولی از حل مشکلات مالی خود عاجزند.به جای اینکه به مشکلات مالی بعنوان فرصتهائی برای باهوش تر شدن بنگرند به خانه می روند روی صندلی می نشینند شام می خورند،تلویزیون می بینند و صبح روز بعد به محل کار می روند تا فردی را ثروتمند کنند.

متاسفانه تحصیلات و سخت کوشی اگر با استفاده از هوش مالی همراه نباشد نمی تواند موجب تولید ثروت شود.

بازی با پول؟
همه آدمها چه بدانند و چه ندانند در حال انجام بازی با پول هستند.منتها شدت دخالت در بازی فرق می کند.برخی شدید تر بازی می کنند،از قوانین آگاهند و از آنها استفاده می کنند تا بیش از دیگران برای خود کار کنند.

بعضی از مردم برای یادگیری و پیروزی مشتاق ترندو زمان بیشتری را به این کار اختصاص می دهند.اکثر افراد در حال بازی هستند شاید بدون اینکه بدانند دارند بازی می کنند ولی فقط برای این بازی می کنند که نبازند و برای برد بازی نمی کنند.
 
تفاوت هوش مالی با هوش ذهنی(IQ)
هوش مالی تنها بخشی از هوش ذهنی است که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می شود.ممکن است شخصی دارای هوش ذهنی بالائی باشد ولی هوش مالی پائینی داشته باشد و برعکس.

هوش مالی دارای طبقه بندی خاص خود به شرح زیر می باشد.
۱ – کسب درآمد بیشتر: اکثر آدمها درآمد دارند ولی کسی که درآمد بیشتری داشته باشد هوش مالی بالاتری دارد.

۲ – محافظت از پول: محافظت از پول در برابر ادمهائی که ممکن است با ترفند پول شما را بدزدند و یا پرداخت هزینه هائی مانند مالیات که در صورت دانستن قوانین مربوطه ممکن است بتوانید کمتر پرداخت کنید بیانگر هوش مالی است.

۳ – بودجه بندی پول: بودجه بندی پول مثل یک ثروتمند نیازمند هوش مالی بالائی است. اگر کسی بتواند مانند ثروتمندان بودجه بندی برای پول خود داشته باشد می تواند ثروتمند شود.

مثلا اگر یک نفر در سال ۱۰میلیون تومان درآمد داشته باشد و ده میلیون تومان هم هزینه داشته باشد در مقابل کسی که ده میلیون تومان درآمد دارد و هشت میلیون تومان هزینه و دو میلیون تومان از پولهای خود را سرمایه گذاری می کند دارای هوش مالی ضعیفی است.اینکه کسی بتواند فارغ از میزان درآمد خود مبلغی از درآمد خود را پس انداز و سرمایه گذاری کند دارای هوش مالی بالائی است.

۴- تقویت پول خود: بسیاری از افراد نمی دانند پس اندازهای خود را چگونه سرمایه گذاری کنند تا بتوانند پول خود را تقویت کنند.برخی از افراد پول خود را در بانک می گذارند و از حداقل سودی که بانک می دهد استفاده می کنند. در کشور ما غالبا سود پرداخت شده توسط بانکها از نرخ رشد تورم پائین تر است بنابراین پول در مدت زمان مشخص ارزش خود را از دست می دهد. خرید اوراق مشارکت و امثالهم هم همینطور است.اینگونه کارها نیاز به هوش مالی بالائی ندارد .ولی سرمایه گذاری به گونه ای که شما بتوانید با نرخ سودی بیشتر از نرخ تورم و حتی بالاتر پول خود را تقویت کنید نیازمند هوش مالی بالائی است. به عبارت دیگر هرچه سود بالاتری از سرمایه خودتان بتوانید کسب کنید دارای هوش مالی بالاتری هستید.

۵- افزایش اطلاعات مالی خود: واگذاری کار سرمایه گذاری به دیگران مانع افزایش دانش مالی خود تان می شود.بعبارت دیگر اگر شخص دیگری پولتان را مدیریت کند نمی تتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در اصل شما با پول خودتان به جای خود،به دیگران پاداش می دهید.

اگر این پنج هوش مالی را در خود ایجاد کنید بهتر می توانید مشکلات خود را حل کرده و هوش مالی خود را افزایش دهید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر