آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

توصیه های محمود معظمی در سال جدید 1397 به هموطنان

 

جناب آقای محمود معظمی در سال جدید توصیه هایی برای هموطنان داشتند که بسیار راهگشا و آموزنده است .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

نگرانی های خودمان را چگونه بر طرف کنیم؟



نگرانی ها و استرس های ما دارای ارتعاشات بسیار عظیمی هستند که سبب می شوند اتفاقات هستی به بدترین شکل در زندگی ما رخ دهند و ما بایست این ارتعاشات نابود کننده استرس و نگرانی ها را به شیوه ای معنوی به حالتی بهتر تبدیل نماییم. دقت کردی چرا میگویند هر چی سنگ است ماله پای لنگه و این یعنی اینکه اگر سطح ارتعاشات ما خوب نیست دائما بد میاریم و اگر امروز نتونیم برای نگرانی های خود کاری انجام دهیم ،بدتر می شویم.


وای من نگران هستم، داستان نگرانی برای اکثر ما پیش آمده است. برای از بین بردن نگرانی های بی مورد و استرس بی دلیل چه باید کرد؟ باید به این نکته توجه کنید که نگرانی یعنی ارتعاش بد. وقتی ما نگران هستیم ارتعاش بد به جهان هستی ارسال می‌کنیم و متقابلاً از همان جنس هم دریافت می‌کنیم. حتماً شنیده‌اید که هرچی سنگه مال پای لنگه. در واقع هر چی بلا و مصیبت است سر کسانی که نگران هستند بیشتر می‌آید. چون دقیقاً در حال ارسال ارتعاش منفی هستند.

اگر نگران بچه خودتان هستید که موفق نمی‌شود، مطمئن باش که موفق نمی‌شود. اگر نگران هستید که مشکلات برایتان پیش بیاید، مطمئن باش که همان طور می شود. نگرانی همان ارتعاش بدی است که ما به جهان هستی ارسال می‌کنیم. در واقع علت نگرانی ها و استرس های ما بابت مسائل مختلف ناشی از عدم توکل ما به خداوند است. ما باید نگرانی ها و اضطراب های خود را به خداوند بسپاریم و نتیجه را به او واگذار کنیم.


خداوند در سوره غافر آیه 44 می‌فرماید: وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ، من کارهای خود را به او واگذار می‌نمایم، به درستی که خداوند به حال بندگان بینا و آگاه است. یا در سوره یوسف آیه 64 می‌فرماید: فَاللهُ خیر حافظاً وَ هُوَ اَرحَمُ الرّاحمین، و خداوند بهترین نگهبان است و او مهربانترین مهربانان است. ما باید خودمان را به بهترین حافظان واگذار کنیم.


آیا حاضرید دلشوره و نگرانی های بی مورد خود را به خداوند بسپارید؟ همین الان درون ما استرس و نگرانی از آینده وجود دارد. همیشه در مباحث موفقیت گفته‌ام باید خداوند را جز جدایی ناپذیر زندگی خودمان قرار دهیم. چگونه ارتعاش خود را بالا ببریم؟ چگونه استرس و اضطراب بی مورد خود را کنار بگذاریم؟ ما باید خودمان را به یک قدرت لایزال، یک نیروی ماورایی، یک ارحم الراحمین واگذار کنیم.


دوستان عزیز بیایید نگرانی ها و استرس های بی مورد خود را به خداوند واگذار کنیم. بدهکار هستیم، مشکلی داریم، دچار استرس و اضطراب بی دلیل هستید، بچه ای دارید که نگران او هستید، همین الان خداوند را به یاد آورید. بگوییم خدایا من بچه‌ ام را به تو می سپارم و مطمئن هستم که تو حافظ او هستی. بیاییم تمام نگرانی ها، تمام استرس های بی مورد، تمام هدف ها و هر آنچه که ما می‌خواهیم به آن دست پیدا کنیم را به خدا واگذار کنیم.


مطمئن باشیم وقتی قلباً و لحظه به لحظه زندگی مان را به خدا واگذار کنیم یک آرامش درونی پیدا می کنیم. آن ارتعاشی بدی که ناشی از نگرانی ما به جهان هستی ارسال می‌شد و باعث شده بود که مشکلات بیشتری برای ما فراهم شود، با واگذاری همه امور به خدا هم خودمان به آرامش می رسیم و هم خداوند حواسش به مسئله ای که به او واگذار کرده ایم هست. خداوند بهترین خیر الحافظین است.


آیا حاضریم لحظه به لحظه زندگی مان را به خداوند بسپاریم؟ پس همین الان استرس و اضطراب خود را به خدا بسپارید. این سپردن امور خودمان به خداوند باید ثانیه به ثانیه باشد. من خودم را برای 24 ساعت آینده به خداوند واگذار می کنم و تمام امورم را به خداوند می سپارم. اگر بتوانیم لحظه لحظه زندگی مان را به خدا بسپاریم، انرژی الهی در ما دمیده می‌شود و معنای حقیقی آرامش درون را درک می‌کنیم.


ما قدرت انجام هر کاری را داریم چون جانشین خداوند و اشرف مخلوقات هستیم. یکی از اسرار کوانتومی ما این است که می‌توانیم نگرانی و استرس های خود را به خداوند بسپاریم و آن موقع است که با توکل بر خدا احساس توانگری می‌کنیم. مشکلات، استرس ها، نگرانی ها، هدف ها، فرزندانمان را باید به خدا واگذار کنیم چون او خیر الحافظین است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چگونه با واقع ناخوشاند برخورد کنیم؟

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

افرادی که حالشون خوب نیست و پر از انرژی منفی هستند مانند سازی هستند که از کوک خارج شده و آهنگ دلخراشی می زنند و هنر کیماگری ما این است که با انرژی مثبت و عشق خود ، ساز اینطور افراد را کوک کنیم و بدین شیوه خودمان هم بیشتر کوک میشویم و سمفونی زیبای عشق و صلح و آرامش را در این هستی به اجرا در خواهیم آورد و بدین صورت با کیمیاگری بدی ها را به خوبی تبدیل می کنیم و ارتعاش عالی را جهان هستی مخابره می کنیم.

 

چند روز پیش اتفاق جالبی برای من افتاد که دوست دارم آن انرژی مثبت و حس خوب را با شما عزیزان هم به اشترک بگذارم و یک نتیجه گیری عالی از این اتفاق بگیریم. در یکی از روزها تصمیم گرفتم برای همکاری به شرکت یکی از دوستانم بروم و بدون هماهنگی رفتم نزدیک شرکت که رسیدم گفتم بگذار یک تماسی بگیریم و هماهنگ کنم دوستم گفت من امروز دفتر نیستم.

 

من هم که کمی حالم گرفته شده بود تصمیم گرفتم که حالا که تا اینجا آمده ام یکی از کارهای کم اهمیت را انجام بدهم، وارد شرکت دیگری شدم و کارم انجام دادم و وقتی که برگشتم دیدم که دو پیرمرد عزیز تصادف کرده اند، خدا رو شکر اتفاق خاصی هم نیافتاده بود ولی مشاجره ای بین آنها ایجاد شده بود که مجبور شدم وارد صحنه بشوم و طرفین دعوا را آرام کردم و با این که اصلاً مقصر نبودم از طرفین دعوا عذرخواهی کردم و حس و حال آن ها رو از حالت دعوا و مشاجره خارج کردم.

 

یک پیرمردی که شاهد کل داستان بود گفت خدا خیرت بده جوان و من هم خوشحال شدم که توانستم این چنین حرکت مثبت کوانتومی را انجام بدهم. کسبه و اطرافیان هم این حرکت مثبت را دیدند. در واقع ما به واسطه استرس ها و مشکلاتی که برایمان پیش آمده است از کوک در رفته ایم و آهنگ ناموزون می زنیم، حالمان بد است.

 

 من به دنبال همچین فرصت هایی می گردم که با ایجاد حال خوب در دیگران، خودم هم حال خوبی پیدا کنم. وقتی از آن صحنه تصادف و مشاجره دور شدم و حال خوبی را در طرفین دعوا ایجاد کردم و انرژی مثبت به آن ها دادم و همه چیز ختم به خیر شد، حس و حال خوبی در من ایجاد شد که خدا را بابت آن شکر کردم.

 

من در مقابل آن دو نفر که حال بدی داشتند تعظیم کردم و از هر دو آن ها عذرخواهی کردم. در  لحظه خداوند را در وجود خودم درک کردم. بیاییم در مقابل تمام آدم هایی که کوک شان در  رفته است تعظیم کنیم و احترام بگذاریم چون ما به عنوان جانشین خداوند دارای گوهر گرانبهایی در وجود مان هستیم.

 

بارها اتفاق افتاده است که در ترافیک ها دوستانی می خواستند سریعاً سبقت بگیرند و انتظار مشاجره داشتند ولی من به آن ها احترام گذاشته ام و چون در رانندگی عجله نمی کنم و بیشتر سعی می کنم آرامش خودم را حفظ کنم ولی بعضی از دوستان خیلی ها اعصابشان خورد است خیلی ها عجله دارند، خیلی ها تند رانندگی می کنند و مشاجره هایی پیش می آید و خود من در این موقعیت ها با یک عذرخواهی با یک احترام گذاشتن، عشق و انرژی مثبت را به دیگران انتقال می دهم و حال خودم را خوب می کنم و نمی گذارم حال بد دیگران روی من اثر بگذارد.

 

ما می توانیم به واسطه انرژی مثبت و چرخش کوانتومی حال خود و دیگران را خوب کنیم. البته قصد تعریف کردن این اتفاق منیت و غرور و دریافت ستایش دیگران نیست که من چه انسان خوبی هستم. قصد من این است که ما می توانیم با من الهی وجود نازنین مان و با انرژی مثبت که در دیگران ایجاد می کنیم قادر هستیم چه کارهای بزرگی را انجام دهیم.

 

ما می توانیم با ارسال ارتعاش انرژی مثبت و عشق الهی به جهان هستی اسرار کوانتومی اشرف مخلوقات را در وجود خودمان بیدار و بیدارتر کنیم. آیا حاضریم برای همه آدم هایی که از کوک درفته اند و ساز ناکوک می زند قدمی برداریم و انرژی مثبت و حال خوب را به آن ها هدیه بدهیم. ما می توانیم به عنوان کیمیاگر حال آن ها را از حال بد به حال خوب تغییر دهیم.

 

من این همه مسافت را طی کردم که به قرار کاری ام برسم و بعد از کنسل شدن فکر کردم که چرا من بی خودی این مسیر طولانی را طی کردم بعد متوجه شدم هم که خداوند طرح و برنامه عالی برای ما درنظر گرفته است. خداوند در آن روز به من ماموریت داد که عشق و انرژی مثبت را به دو عزیز پیرمرد خسته دل که حال خوبی ندارند هدیه کنم و در مقابل خودم هم حال خوبی پیدا کنم.

 

پیشنهاد می کنم اگر شما هم این چنین صحنه هایی مشاهده کردید، وارد شوید و انرژی مثبت و عشق الهی را به طرفین هدیه دهید. از عظمت وجود خودتان به دیگران انرژی مثبت بدهید و با جملاتی مثل حق با شماست، من عذرخواهی می کنم عشق را به دیگران هدیه کنید. اگر طرف دعوا هم خود ما باشیم بهتر است بگوییم تسلیم و پرچم عشق، سپیدی، پاکی و صلح را بالا ببریم، شما درست می فرمایید، من به شما احترام می گذارم.

 

مرد آن است که در کشاکش دهر       سنگ زیرین آسیاب باشد

 

اگر می خواهیم مرد باشیم باید در کشاکش وقایع روزمره، همه چیز را به عهده بگیریم و بگوییم شما درست می فرمایید و من عذرخواهی می کنم و با یک جمله من شرمنده ام از ایجاد یک تنش و انرژی منفی که در حال ارسال شدن به جهان هستی است و حال بدی را برای همه ایجاد می کرد و خیابانی را مسدود می کند و باعث ایجاد ترافیک می شود جلوگیری می کنیم. ما می توانیم به راحتی با انتقال انرژی مثبت و عشق ورزیدن به دیگران جلوی این ارتعاش منفی را بگیریم.

 

عشق بزرگترین درمانگر است، عشق در وجود من پدیدار می شود که به راحتی می توانم به دیگران تعظیم کنم و به آنها احترام بگذارم و حال خوبی به دیگران هدیه کنم. جالب اینجاست که در همان موقع که در حال آرام کردن طرفین دعوا بودم، درآمد من از حد معمول افزایش پیدا کرده بود و این لطف را هدیه خداوند به خاطر این کار خیر میدانم.

 

تو نیکویی کن و در دجله انداز       که ایزد در بیابانت دهد باز

 

قطعاً جواب تمام خوبی ها ما به دیگران در این جهان هستی بدون پاسخ نخواهد ماند و این مسئله بارها برای من اتفاق افتاده است. مولانا چه زیبا اشاره می کند که:

 

رقص آنجا کن که خود را بشکنی         پنبه را از ریش شهوت بر کنی

 

رقص و جولان بر سر میدان کنند          رقص اندر خون خود مردان کنند

 

چون رهند از دست خود دستی زنند     چون جهند از نقص خود رقصی کنند

 

وقتی من از غرور و تکبر فاصله می گیرم و خودم را می شکنم آن موقع است که حس و حال خوبی در من ایجاد می شود و شادی و پایکوبی می کنم. و به قول حضرت سعدی:

 

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد       نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

 

عالم از ناله عشاق مبادا خالی                که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

 

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور      خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

 

پس بیاییم اگر در خیابان و اطراف مان شاهد دعوا و مشاجره هایی بودیم، ساطع کننده عشق و صلح، آرامش و انرژی مثبت باشیم. ما می توانیم به واسطه عظمت وجودمان به دیگران احترام بگذاریم و بگوییم بله حق با شماست و شما درست می گویید. تعظیم کردن و احترام گذاشتن نه تنها چیزی از ما کم نمی کند بلکه حس و حال خوبی هم در ما ایجاد می کند.

 

امیدوارم بتوانیم این منش را بارها و بارها تمرین کنیم تا بتوانیم از دیگران به راحتی عذرخواهی کنیم. باور کنید وقتی ما کوک نیستم با کوک کردن دیگران و ایجاد حال خوب و انرژی مثبت در آنها خودمان هم حال بهتری پیدا می کنیم و برکت، ثروت و فراوانی در زندگی ما جاری خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

کلید ثروت و ثروتمند شدن چیست ؟ آنتونی رابینز می گوید

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

 

 

کلید ثروت از منظر آنتونی رابینز ، آنتونی رابیز در این ویدئو به طور واضح و روشن شما را با کلید خوشبختی آشنا می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چه احساسی در مورد پول خرج کردن برای تامین ضروریت باید داشته باشیم ؟

 نباید از خرج کردن حس بدی به خود القا کنیم زیرا این حس بد در ما ارتعاش بد ایجاد کرده و باعث میشود که پول و ثروت کمتری به دست بیاوریم. پیامک بانک هنگام خرید با کارت بانکی در بعضی افراد احساس بدی ایجاد میکند و این برای کسی که میخواهد ثروتمند شود اصلا خوب نیست. با خرج کردن و پرداخت هزینه ها نباید حس بد بگیریم. پول یک نوع انرژی است و خرج کردن دریافت انرژی را بیشتر خواهد کرد !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

هشت اپلیکیشنی که افراد موفق دارند

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

موفق‌ترین افراد دنیا با بهره‌بردن از اپلیکیشن‌های کارآمد کارشان را ساده‌تر، سریع‌تر و با اطمینان بیشتر انجام می‌دهند. همچنین از دغدغه‌های روزمره‌ی زندگی شخصی‌شان می‌کاهند تا توجه و تمرکزشان را صرف امور مهم‌تری کنند. درادامه، با برخی از این اپلیکیشن‌ها آشنا می‌شوید.

 

۱. پیام‌رسانی برای روابط کاری

این روزها تقریبا غیرممکن است کسی در گوشی‌اش اپلیکیشن پیام‌رسان نداشته باشد! اما در این میان درهم‌آمیختگی روابط شخصی و کاری ممکن است برای‌تان مشکل‌ساز شود. اپلیکیشن‌های گوناگونی برای مدیریت روابط کاری و پروژه‌های گروهی وجود دارند. نمونه‌ی پرطرفداری مانند Slack برنامه‌ها و سرویس‌های کاری‌تان را متصل و دسترسی و کار با آنها را ساده‌تر و سریع‌تر می‌کند. درعین‌حال دیگر درگیر پیام‌ها و مکالمه‌های نامربوط شخصی که ممکن است وقت‌تان را تلف کنند، نمی‌شوید.

 

۲. دفترچه‌ی یادداشت‌

 

 

وقتی در خیابان، کاری یا ایده‌ای به‌نظرتان می‌رسد یا صحنه‌ای الهام‌بخش‌تان می‌شود، لازم نیست دنبال کاغذ و قلم باشید؛ چه‌بسا اگر هم باشید پیدا نکنید. برای این کار اپلیکیشن‌های گوناگونی وجود دارد. یکی از پرطرفدارترین آنها EverNote است. متن، عکس، ویدئو یا یک طراحی دم‌دستی؛ همه را می‌توانید در این اپلیکیشن ذخیره و مدیریت کنید. حتی می‌توانید افکارتان را با صدای خودتان در آن ذخیره کنید. چنین اپلیکیشنی برای آرام‌کردن و نظم‌دادن به ذهن پرهیاهوی ما در زندگی پرمشغله‌ی امروز ضروری است.

 

۳. برنامه‌ریز

یکی از انواع اپلیکیشن‌ که نباید از آن غافل شوید اپلیکیشن‌های مدیریت زمان است. در زندگی امروز به‌خاطر مشغله و دغدغه‌های بی‌شمار، زیاد پیش می‌آید که انجام برخی کارها را فراموش کنیم. اما بی‌تردید کمتر پیش می‌آید گوشی‌تان را فراموش کنید! پس چه بهتر که برنامه‌ی روزانه‌تان را در گوشی‌تان ثبت کنید. اپلیکیشن‌های گوناگون مانند Any.do امکان اولویت‌بندی و یادآوری را برای‌تان فراهم می‌کنند.

 

۴. کتاب‌خوان

درحالی‌که بیشتر افراد گرفتاری و کمبود وقت را بهانه می‌کنند، شما دست‌کم می‌توانید در وقفه‌ها و زمان‌های بیکاری همانند موفق‌ترین افراد دنیا مطالعه کنید؛ مثل وقتی منتظر قطار یا اتوبوس هستید یا در مطب پزشک برای رسیدن نوبت‌تان انتظار می‌کشید. یک اپلیکیشن کتاب‌خوان روی گوشی‌تان هیچ جای اضافی در کیف‌تان نمی‌گیرد. نمونه‌های مختلف اپلیکیشن‌های کتاب امکان خرید کتاب یا دسترسی رایگان و خواندن آنها را فراهم می‌کنند.

 

 

۵. مدیر گذرواژه‌ها

 

 

تابه‌حال چند بار برای‌تان پیش آمده که هنگام ورود به حساب کاربری‌تان مجبور شده باشید دکمه‌‌ی «رمزتان را فراموش کرده‌اید؟» را کلیک‌ کنید؟! اپلیکشین مدیریت گذرواژه کارتان را خیلی ساده می‌کند. انواع گوناگون این اپلیکشین‌ها مانند Lastpass ویژگی‌های گوناگونی ازجمله همگام‌سازی ابزارهای مختلف، تولید گذرواژه‌ی جدید و نوشتن خودکار آن را فراهم می‌کنند.

 

البته اگر درادامه همراه ما باشید، می‌بینید که درمورد گذرواژه‌های بانکی دیگر نیازی به نگرانی نیست!

 

 

۶. ذخیره‌ی ابری

نمی‌شود همه‌چیز را در لپ‌تاپ یا گوشی‌تان ذخیره کنید، این تجهیزات ظرفیت محدودی دارند و اگر خراب شوند اطلاعات‌تان ازدست می‌رود. اپلیکیشن‌هایی مانند Google Drive امکان ذخیره و طبقه‌بندی انواع فایل‌ها را در فضای ابری برای‌تان فراهم می‌کنند. به‌علاوه این مزیت‌ را دارند که از هر مکان و با استفاده از هر دستگاهی امکان دسترسی به داده‌هایتان وجود دارد.

 

۷. کنترل از راه دور

با این اپلیکیشن‌ها می‌توانید کامپیوتر شخصی‌تان را ازطریق گوشی موبایل‌تان کنترل کنید. Unified Remote نمونه‌‌ای از این اپلیکیشن‌هاست که به‌وسیله‌ی بلوتوث یا وای‌فای ارتباط برقرار می‌کند. با این ابزار می‌توانید رایانه‌تان را روشن و خاموش کنید، امکان دسترسی به لوازم جانبی آن مانند صفحه‌کلید و ماوس را دارید و بسته به میزان قابلیت‌های آن اقدامات مختلف دیگری انجام دهید.

 

۸. کیف پول الکترونیک

 

 

این روزها گوشی موبایل‌ می‌تواند جایگزین کیف پول‌‌تان باشد! با وجود انواع اپلیکشین‌های هوشمندِ کیف پول الکترونیک مثل جیبی‌مو، طرح‌ریزی برای زندگی روزانه خیلی ساده‌تر شده است.

 

دخل‌و‌خرج‌تان را دنبال کنید

اپلیکیشن جیبی‌مو به‌عنوان اولین شبکه‌ی اجتماعی مالی، امکان دنبال‌کردن دوستان‌تان و پیگیری پرداخت‌های انجام‌گرفته را به کمک فیلترهایش فراهم کرده است. بنابراین اگر یادتان می‌رود که چند هفته قبل برای دوست‌ یا همکارتان چقدر پول واریز کرده‌اید، این اپلیکیشن به‌راحتی میزان پرداخت‌ها را همراه با مشخصات آن فرد و دلیل پرداخت به شما نمایش می‌دهد.

 

از شر کارمزدهای بانکی خلاص شوید شده

شنیدن جمله‌ی «برام کارت به کارت کن» برای همه‌ی ما عادی شده است؛ شاید متوجه نشویم اما ماهیانه مبالغ زیادی به‌عنوان کارمزد کارت به کارت از حساب‌ شما کسر می‌شود، اما امروز با اپلیکشن جیبی‌مو دیگر خبری از این کارمزد‌ها نیست.

 

از این به بعد در انتقال وجه برای دوستان‌ و آشنایان‌تان کارمزدی پرداخت نخواهید کرد؛ حتی اگر دوستان‌تان این اپلیکشن را نداشته باشند. اگر هم دوست‌تان بخواهد برای‌تان پول واریز کند می‌توانید با فرستادن یک درخواست ازطریق جیبی‌مو کاری کنید که انتقال وجه را ازطریق درگاه بانکی انجام دهد و کارمزدی پرداخت نکند.

 

گذرواژه‌ها و اطلاعات پرداخت را کنار بگذارید

ازآنجایی‌که جیبی‌مو براساس استانداردهای کیف پول جهانی پیاده‌سازی شده است، امنیت گذرواژه‌ای که به‌صورت ایموجی در آن تعریف می‌کنید، چندین برابر امنیت گذرواژه‌های طولانی عددی و سنتی است که ممکن است هر بار یادتان برود.

 

همچنین از این به بعد نیازی نیست، شماره‌ی حساب یا شماره‌ی کارت افراد دیگر را جایی یادداشت کنید یا هر بار از آنها بپرسید. تنها یک شماره تلفن همراه یا نام کاربری‌شان کافی‌ست. همچنین برای انتقال وجه نیازی نیست تا هر بار مثل کارت به کارت، انبوهی از اطلاعات را وارد کنید تا پرداخت انجام شود.

 

سر موقع پرداخت کنید و سر موقع پول‌تان را پس بگیرید

با وجود جیبی‌مو دیگر بهانه‌ای برای به‌تأخیر انداختن تسویه‌حساب‌ها و انباشت بدهی‌ها نخواهید داشت.

 

نگران حساب‌های دنگی هم نباشید، چراکه در این اپلیکیشن با وارد کردن شماره تلفن همراه یا اسم دوست‌تان و مشخص‌کردن مقدار دنگ‌تان به‌راحتی می‌توانید آن را پرداخت کنید و همان‌جا به او اطلاع دهید. قطعا این مسیری دو طرفه است. همچنین پیشنهادی خوبی برای افرادی محسوب می‌شود که خجالت می‌کشند پیگیر طلبکاری خودشان باشند؛ اگر خجالتی هستید، جیبی‌مو به‌جای شما به آن فرد یادآوری می‌کند که قرضش را بپردازد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

نطرات محمود معظمی در مورد اهمیت فروش

تجربه نشان داده است که:

بزرگ­ترین و هوشمندانه‌ترین سرمایه‌­گذاری در هر کار و حرفه‌­ای، سرمایه­‌گذاری روی انسان­‌هاست!

پیش از این فکر می­‌کردند که سرمایه‌­گذاری روی ماشین­‌آلات، تأسیسات و امکانات ضروری‌تر است، بعدها متوجه شدند که این تأسیسات و امکانات را باید انسان‌­ها به‌کاربگیرند و درست هم به‌کار بگیرند.


صحبت­‌های کوتاه من می­تواند سرنوشت کسب و کار شما را به سرعت عوض کند و رونق دهد.



امکان ندارد، سازمانی بدون داشتن کارکنان با کیفیت بتواند کار با کیفیت ارائه دهد. کیفیت برخواسته از درون انسان­‌هاست. کیفیت باید درون همکاران، کارگران و فروشندگان باشد؛ و این امکان ندارد مگر این که یک مدیر باکیفیت آن کسب‌وکار را مدیریت کند.


امروز ما مشکلی به نام تولید نداریم!

امروزه تولیدکننده‌های بسیاری هستند که ظرفیت­‌های خالی دارند. چه‌کسی می­‌تواند بفروشد و چه‌کسی می­‌تواند این نیاز بازار را به ویژگی­‌های محصول شما را وصل کند و پول از بازار به سوی شما جاری شود.

شما می­‌توانید تولید کنید و خدمات بهتری را ارائه دهید و رشد کنید.


فروش و کارآفرینی را بسیار جدی بگیرید!

در فروش روی خود و یا همکاران مورد اعتمادتان سرمایه­‌گذاری کنید.


محمود معظمی می گوید دوره آموزشی وی می‌­تواند به شما کمک کند تا تحول بسیار عمیقی ایجاد کنید؛ بسیاری از شرکت‌کنندگان دوره‌های پیشین به من می­‌گویند:

این فقط یک دوره‌ی فروش نیست! بلکه یک دوره‌ی زندگی و دگرگونی است.

همین­طور است، راست می‌­گویند.


این اتفاقی نیست، چون من، سالیان سال با کسب‌وکارهایی که در سراسر جهان انجام داده‌­ام و شرکای تجاری در اکثر کشورهای جهان از قبیل آمریکا، انگلیس، تایوان، ترکیه، چین و.. داشته­‌ام و با شرکت­‌های بسیاری کارکرده­‌ام، به این نتیجه رسیده‌­ام که اگر فروش خوبی داشته باشید باید انسان خوشحال و موفقی باشید.


کسی که فروش را با زیاد فروختن، دورزدن و انداختن اشتباه می­‌گیرد، فروشنده نیست.

فروشنده­‌ای فروشنده است که مردم به او مراجعه کنند، او را به دوستان خود معرفی کنند.

فروشنده‌­ای فروشنده است که از ابتدا تا انتها بفهمد که چگونه نیاز مشتری را درک کند و به آن­‌ها پاسخ دهد و چه‌کارکند که مشتری او خوشحال باشد.


ما تاکنون ۸۰۰ نفر را آموزش داده‌‌­ایم  و در میان این ۸۰۰ نفر بعضی جهشی، بعضی آرام حرکت کرده و بعضی نیز در حال تغییر هستند و این بستگی به طبیعت کار، خودشان و تمرینشان دارد ولی ستاره­‌هایی در میان این­‌ها هستند که بیل گیتس و جک­‌ولش‌­های ایران هستند که چهره اقتصادی سرزمین ما توسط همین افراد عوض می­‌شود و من امیدوارم شما مخاطب محترم من، یکی از آن‌­ها باشید.


سرنوشت ایران عوض نمی‌­شود، مگر این که من و شما تصمیم بگیریم کاری کنیم که دست‌کم در آن کار تخصص داشته باشیم.


امروز بیش از هر زمان دیگری ایران ما نیاز به کارآفرینان دانا، مهربان و هدفمند دارد که خیلی پرتوقع هستند. کارآفرینانی که درجستجوی چیزی بیش­تر از پول هستند و من عاشق این افراد هستم.


من اطمینان دارم که می­‌توانم به شما کمک کنم زنگی خود را از این‌روبه‌آن‌رو کنید و نه تنها زندگی، نه تنها کسب‌و‌کار و نه تنها شهر و ایران خود را بلکه دنیا را جای بهتری برای زندگی کنید و این  امکان ندارد مگر این‌که روی خودتان سرمایه‌­گذاری کنید.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

نظرات محمود معظمی درمورد ثروت

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

دراین روزگار کمتر کسی را پیدا می‌کنید که نخواهد ثروتمند یا ثروتمند‌تر شود. با این حال چرا تعداد تنگدستان و افراد متوسط چندین میلیون برابر ثروتمندان است؟

چرا ثروت و ثروتمند شدن در عمق وجود افراد بیشتر به یک افسانه می‌ماند تا واقعیت؟

 

ما قصد دارم علت‌های این عدم موفقیت را برای شما خواننده‌ی محترم و دوست‌داشتنی‌ شرح دهم. تنها کافی است با ذهنی باز و به دور از پیش‌داوری‌های رایج به آن‌ها دقت کنید و تمام مواردی را که در زندگی روزمره‌تان با آن روبه‌رو هستید، یاداشت کنید و سپس برایشان راه‌حل مناسب بیابید.

 

موفقیت برای بشر آسان‌ترین کار است!

به خاطر داشته باشید همان‌گونه که در سمینار «موفقیت» شرح داده‌ام، برای بشر کاری آسان‌تر از موفقیت و موفق ماندن در جهان نیست.

من معتقدم که: «انسان ناموفق نداریم.» همه موفق هستند. تنها تفاوت انسان‌ها با یکدیگر «تفاوتِ تعریف آن‌ها از موفقیت است.»

 

هر‌گاه در راه رسیدن به اهداف شش‌گانه‌ی خود (فردی، اقتصادی، اجتماعی، معنوی، خانوادگی، تندرستی جسم و روح) به مشکل برمی‌خورید و موفقیت را سخت و شاید ناشدنی می‌بینید، لطفاً به خودتان این دو نکته را یادآوری و سپس دوباره شروع کنید:

 

 یا هدفی که انتخاب کرده‌ام اشتباه است!

 یا راهی که برای رسیدن به هدف انتخاب کرده‌ایم، درست نیست!

 

پیوسته به خود یادآوری کنید که مهم‌ترین نشانه‌های موفقیت و این‌که در مسیر درست هستم، این است:

 پیوسته خوش‌آیند است و لذت‌بخش.

 نرم است و روان و آسان.

 

شاید تعجب کنید و این گفته‌هایم را نوعی شعار و خوش‌بینی، و دور از واقعیت‌ها بدانید! اما اگر غیر از این عمل کنید، در واقع عمر خود را هدر داده‌اید و یا با هزینه‌ای گزاف به خواسته‌های خود دست یافته‌اید.

 

 

به‌طور مثال: اگر می‌خواهید  ثروتمند‌تر شوید! پیش از هر گونه اقدامی به مواردی که می‌تواند موفقیت‌های شما را متزلزل یا دست‌یابی به آن را سخت و دشوار نماید، توجه کنید:

 

 تعریف درستی از خواسته و هدف خود نداشتن.

 نداشتن باور قلبی به هدفی که در پی آن هستید.

 گزینش مسیر سخت یا اشتباه برای رسیدن به هدف.

 اجازه دادن به بروز ترس‌های دوگانه (ترس از شکست، ترس از طرد شدن).

 

آیا تعریف درستی دارید؟

بسیاری از متخصصان بر این باورند که اگر انسان قادر به تعریفی درست از خواسته یا مشکل خود باشد، در عمل موفق به حل هشتادوپنج درصد از آن شده است.

مطالعه و مشاهداتم در زندگی افرادی که برای آموزش یا مشاوره نزد من می‌آیند، نکته‌ی جالبی را برایم روشن کرده است. اکثر آن‌ها احساس خود از مسئله یا خواسته‌شان را با خودِ مشکل یا هدف اشتباه می‌گیرند؛ و در عمل قادر نیستند بین این دو تفاوتی بگذارند. به‌طور مثال، می‌گویند:

– فلانی آدم بدی است.

– شرایط خیلی سخت شده است.

– مردم حاضرند جان بدهند ولی پول خرج نکنند.

– و….

این برداشتِ احساسی، چون بسیار پرقدرت و فراگیر است، چنان وجود آن‌ها در در تسخیر خود درمی‌آورد که کمتر حاضرند به راه‌ حل‌های ممکن و فراوانِ اطراف خود بنگرند.

 

 کافی است به خودمان بگوییم:

– رفتار فلانی قدری آزاردهنده است؛ یا: رفتار فلانی را نمی‌پسندم.

– ظاهراً شرایط کسب‌وکار تغییر کرده است، یک جای کارمان لنگ می‌زند.

– چه کاری انجام دهیم مردم حاضر خواهند بود پول بیشتری در مقابل خدمت یا کالای ما پرداخت کنند؟

 

 لذا از دو اشتباهی که بیشترِ انسان‌ها برای رسیدن به موفقیت‌های مالی مرتکب می‌شوند، خودداری کنید:

– اشتباه نخست این است که افراد تعریف درستی از «ثروت و فردِ ثروتمند» ندارند و غالباً ثروت را با پول فراوان اشتباه می‌گیرند!

– دومین اشتباه این است بیشتر افراد در پی پول هستند و نمی‌دانند که پول «نشانه» است و نه «هدف»!

 

پول می‌تواند نشانه و بخشی از ثروت باشد؛ امّا خودش ثروت نیست!

 

چه زمانی فرد می‌تواند خود را ثروتمند بداند؟

به پندار من یک فرد هنگامی خود را می‌تواند ثروتمند بداند که در شش زمینه‌ی زیر، به‌طور هماهنگ و متوازن رشد کند. در چنین حالتی است که فرد می‌تواند خودش را بیشتر دوست بدارد و احساس خوشبختی بیشتری در زندگی‌اش داشته باشد:

۱ـ موفقیت‌های فردی

۲ـ موفقیت در خانواده

۳ـ موفقیت‌های اجتماعی

۴ـ موفقیت‌های اقتصادی و کسب‌وکار

۵ـ موفقیت‌های معنوی (چراییِ زندگی)

۶ـ موفقیت در ایجاد و حفظ تندرستیِ جسم، روح و روان.

 

شما بسیار افرادی را می‌بینید که ظاهرا پولدار هستند ولی «خوشبخت!» چه عرض کنم؟!

دلیل آن را حالا به‌روشنی می‌دانید: نبود توانایی برای ایجاد توازن بین تمامی نیازهای اساسیِ یک زندگی سالم.

 

پیشنهاد می‌کنم از این پس، دو نکته‌ی کلیدی در کسب ثروت را به خاطر بسپارید و به آن عمل کنید:

 نخست: پول نشانه است، نه هدف (ثروتمند شدن).

 دوم: ثروت چیزی فرا‌تر از تنها پول است.

 

«پول» نشانه است، هدف نیست!

 

ساده‌تر بگویم: پول یا درآمد از «کار کردن» ایجاد می‌شود؛ در حالی‌که «ثروت» از «کار نکردن» پدید می‌آید!

اگر می‌خواهید درآمدتان بیشتر شود، خیلی ساده است: می‌بایست بیشتر کار کنید. اما اگر می‌خواهید ثروتمند و ثروتمند‌تر شوید، می‌بایست کمتر کار کنید و یا اصلا کار نکنید.

(لطفاً از من انتظار حرف‌های «منطقی» به‌معنای «باورهای رایج» نداشته باشید!)

 

«ثروت» چیزی فرا‌تر از تنها پول است!

 

به یاد می‌آورم یکی از دوستانم که در کار ساخت‌وساز بود و شرکت بسیار معتبر و موفقی داشت، یک روز به من گفت: «محمود، در تعجبم از این‌که هر چه برای همسر و فرزندانم فراهم می‌کنم راضی نیستند و زندگی‌ام با همه‌ی موفقیت‌هایی که دارم غیرقابل تحمل شده است؛ در حالی‌که سرایدار یکی از کارگاه‌هایم را هر وقت که می‌بینم شاد است و شاکر. بچه‌های بسیار مؤدب و درس‌خوانی دارد و از همه مهم‌تر، همسرش عاشق اوست. او چه دارد و چه می‌کند که من ندارم و یا انجام نمی‌دهم؟ ثروت من از یک میلیون برابرِ مال و منال او هم بیشتر است. راز خوشحالی‌اش در چیست؟!

 

راستش را بخواهید، دلم برایش سوخت و در آن زمان پاسخ درستی برای پرسش‌اش نداشتم. چرا که وضع خودم هم چندان بهتر از او نبود و این به‌نوعی تبدیل به پرسش بزرگ زندگی خودم نیز شده بود.

بعد‌ها با شاگردیِ استادان ارزشمند و آموزش‌هایی که کسب‌وکار و زندگی به من داد، دریافتم که انسان موجودی است چندبُعدی.

تنها پاسخ دادن به یک بُعد، نه‌تنها بار مسائل را کاهش نمی‌دهد، بلکه وضعیت زندگی را می‌تواند بسیار پیچیده‌تر و سخت‌تر هم کند.

 

بعد‌ها دریافتم که خانواده، نیازهای روحی_روانی و شخصی فرد، وضعیت اجتماعی و میزان احترام فرد و پذیرفته شدن او در جامعه، درک معنای زندگی و این‌که چرا آمده است و به کجا می‌رود؟ میزان تندرستی جسمی و روانی، همه و همه در جای خود بسیار بااهمیت و حیاتی هستند. این موارد نیازهایی است که اگر به آن‌ها پاسخ مناسب داده نشود، به گفته‌ی دوستِ به‌ظاهر موفقم، زندگی، غیرقابل تحمل می‌شود!

 

مردم یا سازمانی که برایش کار می‌کنید، متناسبِ ارزشی که ایجاد می‌کنید به شما پرداخت می‌کنند. یعنی «درآمد» شما دقیقا متناسب «ارزشی» است که برای مردم یا سازمانتان ایجاد می‌کنید.

بنابراین اگر می‌خواهید «درآمد» بیشتری داشته باشید، دیگر به دنبال «پول» نباشید. تنها کاری که لازم است انجام دهید، این است که:

کاری کنید که «ارزش» کار و محصولتان روز به روز بیشتر شود. آن‌گاه خواهید دید که روزبه‌روز، پول بیشتری دریافت خواهید کرد.

 

در باورِ «دنبال پول باش»، مردم یا سازمان‌ها هستند که به شما پول پرداخت می‌کنند یا نمی‌کنند. یعنی مسئول درآمد شما دیگران هستند. در حالی‌که در باورِ «پول نشانۀ ارزشی است که به کارمان داده می‌شود»، میزان درآمد شما دقیقاً دست خودتان است! کافی است، بگردید و ببینید مردم و یا سازمانتان چه می‌خواهند. آن‌ها را تهیه کنید و به آن‌ها بدهید؛ و خواهید دید که چگونه روزبه‌روز با تلاش هوشمندانه‌ی شما، درآمدتان بیشتر می‌شود!

 

قانون‌های ثروت!

۱ـ به‌جای تلاش برای پولدار شدن، در پی ایجادِ «استقلال مالی» باشید.

 

«استقلال مالی» یعنی وضیعتی که شما برای گذران زندگیتان با شرایطی دست‌کم بیست درصد بالا‌تر از استاندارد جامعه، نیازی به کارکردن نداشته باشید. منظورم این نیست که نباید کار کنید، بلکه در وضعیت استقلال مالی، شما نخست کاری را می‌کنید که دوست دارید و از آن لذت می‌برید. دوم این‌که لذت انجام کارتان، بر میزان درآمدتان ترجیح دارد.

 

۲ـ ثروت یعنی توانایی تبدیل «درآمد» به «دارایی».

 

ثروت به خودیِ خود ایجاد می‌شود و نیازی و ربطی به کارکردن شما ندارد! ممکن است تعجب کنید!

اما تا این نکته‌ی بسیار ساده را باور نکنید، به احتمال بسیار زیاد نخواهید توانست روی شادمانی و آرامش اقتصادی را ببینید.

«ثروت» یعنی توانایی تبدیل «درآمد» به «دارایی». به زبان ساده‌تر، بخشی از درآمدتان را به‌طور منظم پس‌انداز کنید و با آن «مرغ‌های تخم طلا» بخرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

نقطه نظرات محمود معظمی در مورد انتخاب شغل

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

اگر دقت کرده باشید، اکثرِ خانواده‌ها به بچه‌هایشان اصرار می‌کنند که پزشک یا مهندس شوند و کار نان‌وآب‌داری پیدا کنند. کاری پیدا کنند که پرستیژ داشته باشد، اهمیت بالایی داشته باشد، جایگاه اجتماعی خاصی داشته باشد.

واقعا کدام کار مهم است؟

اگر بخواهیم به فرزندانمان بگوییم شغلی را انتخاب کنند، کدام شغل را انتخاب می‌کنند؟

 

یکی از کارمندانِ شهرداری به دفترِ من مراجعه کردند؛ ایشان دیدگاه‌ جالبی داشتند!

ایشان می‌گفتند:

 

من از وسیله نقلیه عمومی استفاده می‌کنم و وقتی سوار اتوبوس می‌شوم، از ابتدا تا مقصد، نگاه می‌کنم. اتوبوس پر از جمعیت است. پر و خالی می‌شود. حساب کردم اگر به طور متوسط این راننده روزی حدود ۸ ساعت کار کند، حداقل حدوداً ۵۰۰-۶۰۰ نفر و شاید هم ۱۰۰۰ نفر را جابه‌جا می‌کند. به ۱۰۰۰ نفر کمک می‌کند به مقصدشان برسند. با قیمت و شرایط قابل قبول. از جمله خودِ من.

آیا کارِ این شخص، مهم نیست؟

آیا کار این شخص باارزش نیست؟

 

خودِ من که کارمندِ شهرداری هستم، وقتی صبح سرِ کارم می‌روم، همیشه به یاد آن راننده اتوبوس می‌افتم که آیا کارِ من هم به اندازه‌ی او اهمیت دارد؟

آیا من هم به اندازه‌ی او به مردم خدمت می‌کنم؟

وقتی آن راننده در آن شرایط سخت، در سرما و گرما و ترافیک و با وجود شنیدنِ غر‌های مسافرانِ خسته، کارش را انجام می‌دهد، از خودم سوال می‌کنم: آیا من به اندازه راننده اتوبوس، برای جامعه‌ام مؤثر و مفید هستم؟

 

و این سبب می‌شود که وقتی صبح پشتِ میز کارم می‌نشینم، مسئولیت‌پذیرتر باشم.

ارباب‌رجوع که می‌آید، برخی خسته هستند و برخی می‌ترسند به ما مراجعه کنند و ما اذیتشان کنیم، برخی از قبل تجربیات منفی از اینجا دارند، وقتی وارد دفترم می‌شوند، همیشه آن راننده‌ی زحمتکش و مفید را در ذهنم می‌آورم و سعی می‌کنم که مثل او الگو بشوم برای دیگران. و خوشبختانه هم از کارم لذت می‌برم و هم مورد اعتماد همکاران و هم مورد احترام مردم هستم.

 

پکیج کامل و اصل سمینار «بیولوژی موفقیت»

همه‌ی ما باید چشم‌هایمان را بشوییم و یاد بگیریم جور دیگری نگاه کنیم.

چه کاری مهم‌تر است؟

بچه‌های ما چه‌کاره شوند بهتر است؟

 

فکر نمی‌کنم استاندارد خاصی وجود داشته باشد که بگوییم کدام کار باید باشد و کدام کار نباید باشد.

همه‌ی کار‌ها باید باشند.

همه‌ی افراد باید باشند.

باید کارهای مختلف را در جای خودش انجام دهند تا چرخِ این زمانه و شرکت و خانواده بچرخد.

نمی‌توانیم بگوییم کارِ آقا مهم‌تر است یا خانمِ خانه.

 

چرا یک پزشکِ جراحِ مغز یا جراح قلب یا پزشکِ عمومی، مهم است؟ چرا مورد احترام جامعه هستند؟

برای این‌که پیامدِ شغلشان، پیامدِ تحصیلات و عملکردشان، تندرستی و بقای عمر و زندگی است.

پس:

پزشک از آن جهت مهم است که کارش نتیجه دارد.

 

اگر کارِ پزشکی نتیجه نداشته باشد، به صرف این‌که پزشک است که «مهم» نخواهدشد. باید مؤثر باشد.

اگر خدای‌ناکرده، پزشکی از سر اجبار و نه از روی علاقه پزشک شده باشد، دیگر درس نخواند و تحصیل نکند و کتاب‌های به‌روز را مطالعه نکند و از همکارانش چیزهای جدید نیاموزد و فردی را که به او مراجعه می‌کند، به عنوان یک موش آزمایشگاهی ببیند و داروهای مختلف را روی او امتحان کند، آیا باز هم کارش ارزش خواهد داشت؟

 

پس شاید بهتر باشد به فرزندانمان بگوییم هر شغل و حرفه‌ای را که انتخاب می‌کنی:

اول- آن را دوست داشته باش. چون از انجامِ کاری که دوست داری، احساس خستگی نمی‌کنی، به آن عشق داری و هر دفعه از انجامش خوشحال خواهی شد.

 

دوم- آن کار را باید یاد بگیری. فقط عاشقِ کاری بودن، کافی نیست. مثلا: من عاشق این هستم که سازی را یاد بگیرم، یا آواز بخوانم و هنرمند شوم یا پزشک شوم. این کافی نیست! باید این کار را یاد بگیرم. و وقتی آن را یاد گرفتم، باید بدانم شرط سومی هم وجود دارد.

 

سوم- کاری که انتخاب می‌کنید، کاری که دوست دارید و می‌خواهید آن را یاد بگیرید، باید کاری باشد که به نفع شما و به نفع اجتماع باشد. برای مثال: اگر من موادمخدر بفروشم و خلافکار باشم و یا کارهای غیرقانونی انجام دهم، حالا عاشقش هم باشم، چون خلافِ جامعه و خلاف طبیعتِ انسانی است، فایده‌ای که ندارد هیچ، ضرر هم دارد؛ و این مرا خوشبخت نمی‌کند. چون همواره باید با نیروهای اجتماعی بجنگم تا زنده بمانم. و به این ترتیب از خوشحال نخواهم بود.

 

پس کاری که می‌خواهیم انتخاب کنیم، باید اول: دوستش داشته‌ باشیم؛ دوم: در آن مهارت پیدا کنیم؛ و سوم: به دردِ خودمان و دیگران بخورد.

 

آموزش مرتبط:  ساده‌ترین راه ثروتمند شدن!

چندی پیش در اخبار خواندم که یک پزشک (به گمانم هندی بود) بیمارانی را که به او مراجعه می‌کرده‌اند، بیهوش می‌کرده و اعضا و جوارحشان را خارج می‌کرد و می‌فروخت!

خیلی از بچه‌ها را به قتل می‌رساند و اعضا و جوارحشان را می‌فروخت!

خوب باید این کار را یاد گرفته باشد وگرنه چطور می‌توانسته مثلا کلیه را طوری از بدن قربانیاش خارج کند که صدمه نبینند؟

از این کار پول خوبی هم نصیبش می‌شده است.

اما آیا این کارِ درستی است؟

آیا این شخص موردِ احترام است چون پزشک است؟!

 

هر شغلی که را در نظر بگیرید می‌تواند بسیار مفید و باارزش باشد؛ اما به یک شرط: کارِ ما باید باارزش و مفید برای جامعه باشد.

ارزشِ کارِ من به این است که من چقدر مفید هستم.

 

اگر من رفتگر هستم و کارم را دوست دارم و این منطقه‌ای که به من سپرده‌اند تمیز و مرتب است، من آدمِ بسیار باارزشی هستم. چون کارم فایده دارد.

اگر پلیس هستم و علی‌رغمِ این‌که به من حقوق می‌دهند یا نمی‌دهند یا شرایط کاری‌ام خوب یا بد است، من می‌گویم این کار را انتخاب کرده‌ام و آن را دوست دارم و کاری کنم که منطقه‌ی تحت حفاظتِ من امن باشد، بچه‌ها در امنیت باشند، موادفروش نباشد، سرقتی صورت نگیرد، خوشحال باشم از این‌که مردم به مسافرت می‌روند و خانه‌هایشان امن است و این مأموریتِ زندگی‌ام باشد، این خیلی ارزش دارد.

 

همان‌قدر کارم ارزش دارد که کارِ یک جراح مغزِ خوب، همان‌قدر که کارِ یک محققِ دانشگاهی که تحقیق می‌کند؛ همان‌قدر که یک قاضیِ منصف و معتدل و آگاه به کارِ خودش، ارزش دارد. همان‌قدر که یک معلم که سرنوشت فرزندان یک مملکت در دست اوست. و همان‌قدر که یک خانمِ خانه که عاشقِ خودش و همسرش و فرزندانش است. و همانقدر که یک پدرِ مسئول، یک پدرِ وظیفه‌شناس و مهربان ارزش دارد.

 

اگر می‌خواهیم به فرزندانمان کمک کنیم تا شغلِ خود را پیدا کنند، به آن‌ها بگوییم که کارِ خوب چه شرایطی دارد. و از‌‌ همان کودکی به آن‌ها بگوییم تو بزرگ می‌شوی، انشاءالله کار خوبی پیدا می‌کنی، کاری را که دوست داری پیدا می‌کنی و منشأ خدمت به کشورت و دنیا می‌شوی. و برایش مأموریتی قرار دهید. دوست داشتنِ انسان‌ها را برای فرزندتان مأموریت قرار دهید. بدانید که این یک ارزش است. نه این‌که بگویید «به شما چه مربوط است که چه کسی کارش لنگ است، کارِ خودت را بکن. ما خودمان هزار تا مسئله داریم» و…!

 

آن راننده اتوبوس و آن همکار محترم شهرداری، موجب شدند این مقاله تهیه شود. پس آن‌ها نیز انسان‌های باارزشی هستند. به من ایده دادند و من تازه متوجه شده‌ام که یک راننده‌ی اتوبوس در این شرایط سخت و مشقت‌بار و در این ترافیک، چه کار ارزشمندی انجام می‌دهد. و هزاران خواننده‌ی این مقاله، این را می‌خوانند و به دیگران هم می‌گویند و موضوع بسط و گسترش پیدا می‌کند. چرا که کسی که خودش را دوست دارد و به خودش احترام می‌گذارد، دلش می‌خواهد مؤثر باشد.

 

همه‌ی ما همین‌طوریم. اگر می‌خواهیم خانواده‌مان، شهرمان و کشورمان آباد شود، می‌خواهیم صلح و آرامش و رشد و لذت و خوشی در زندگی باشد، یک کار بیشتر لازم نیست انجام دهیم: کاری که در اختیارِ شماست، مسئولیتی را که به عهده شما گذاشته‌اند یا شما انجامش را پذیرفته‌اید، به نحو احسن انجام دهید.

 

پکیج کامل و اصل سمینار «بیولوژی موفقیت»

من در مسیر حرفه‌ای‌ام، بسیار آدم موفقی هستم و این را مدیون افراد متفاوتی هستم که به طرق مختلف مرا راهنمایی کرده و به من آموزش دادند. اما دو نفر فوق‌العاده در این مورد به من خدمت کردند. یکی از آن‌ها شخصی است به نام «آقای مهندس حمیدی». یادم هست به طور اتفاقی با ایشان آشنا شدم. دیدم وقتی کاری را انجام می‌دهد، با وسواس و دقت این کار را انجام می‌دهد. گویی که تمام عمرش را وقت دارد که آن کار را انجام دهد.

 

یک روز به او گفتم: «باقرخان، شما چقدر در انجام یک کار دقت می‌کنی؟»

گفت: «محمودجان، وقتی کاری را قبول می‌کنی، با تمام وجودت انجام بده. انگار کار دیگری نداری. تنها در این صورت است که خواهی درخشید.»

 

و یک مشتری به نام «حاج آقا یگانه» داشتم که اکنون فوت کرده‌اند. مثل پدربزرگم بودند. مشتریِ من بودند و به خانه‌شان می‌رفتم ولی هر موقع می‌رفتم، از من پذیرایی می‌کردند. به من می‌گفتند: «اگر کاری را قبول کردی، ضرر کردی یا سود کردی، یکسان و درست انجام بده.» حرفِ این مرد در گوشم هست. اگر کاری را قبول کردی، ممکن است در آن ضرر کنی. فرقی ندارد. کار را طوری انجام بده انگار که میلیون‌ها میلیون داری سود می‌کنی. چرا؟ چون آن کار را بر عهده گرفته‌ای.

 

بیایید از این بزرگان یاد بگیریم و تمرین کنیم.

شما کشورهای موفقِ جهان را نگاه کنید. یکی از این کشور‌ها، کشور آمریکاست. به عقیدۀ من کشورِ آمریکا کشورِ عشّاق است. برای همین است که این همه قدرت دارد. (بگذریم از سیاست‌هایش؛ به آن کاری ندارم. در یدِ اختیارِ من نیست و من تخصصی هم در آن ندارم.) اما در موفقیت، در همه‌چیز «یک» است. جنایتکارانش بهترین جنایتکارانند و دزدانش بهترین دزدان و محققانش بهترین محققان و هنرمندانش هم بهترین هنرمندانند. چرا که هر کس هر کاری را که انتخاب کرده، از سر عشق و علاقه آن را انجام می‌دهد. ماجراجویانش هم عاشقِ ماجراجویی‌اند.

برای همین می‌گویم کشورِ عشّاق است! چون در سیستمِ این کشور، شما هم «بهترین‌ها» را می‌بینید و هم «بدترین‌ها». ولی هرکسی در کار خودش، بهترین است.

 

می‌خواهیم که کشورمان کشورِ آبادی شود؟ به جای گرفتنِ انگشت اشاره به سوی این و آن، کاری را که در دستمان هست، به بهترین نحو انجام دهیم. ایرانی! اگر ایران را دوست داری و به آبادانی‌اش فکر می‌کنی، اگر به خانواده‌ات فکر می‌کنی و می‌خواهی اثربخش باشی، فقط کاری را که در دستت هست، با تمام وجودت درست انجام بده. علی‌رغم این‌که پول می‌گیری یا نمی‌گیری. ضرر می‌کنی یا نمی‌کنی. بگذار دیگران بدانند که وقتی کاری از زیر دستِ تو بیرون می‌آید، بهترین است. و این‌گونه ما بهترین خواهیم شد؛ نه با حرف و نه با شعار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

محمود معظمی فروشندگان معمولی و فروشندگان نابغه را با هم مقایسه می کند.

بسیاری از اوقات در گفت‌وگو با مشتری‌ها، پرسش‌ها و صحبت‌هایی پیش کشیده می‌شود که فروشندگان معمولی، پاسخ‌هایی کلیشه‌ای و اغلب نچسب به آن‌ها می‌دهند. اما فروشندگان نابغه چگونه به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهند؟

به ۱۵جمله‌ی شگفت‌انگیز آن‌ها توجه کنید:

1- فروشندگان معمولی می‌گویند: «نمی‌دانم».

فروشندگان نابغه می‌گویند: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»


۲- فروشندگان معمولی می‌گویند: «جنس فروخته‌شده پس گرفته نمی‌شود.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور می‌توانیم رضایت شما را جلب کنیم.»


۳- فروشندگان معمولی می‌گویند: «خونسرد باشید.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «من از شما عذرخواهی می‌کنم.»


۴-فروشندگان معمولی می‌گویند: «این که تمام شده؛ چرا این یکی را نمی‌برید؟»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «شاید از این جنس هنوز در انبار داشته باشیم، اجازه بدهید نگاهی بکنم. اگر نبود، پیشنهادهای دیگری هم برایتان دارم.»


۵- فروشندگان معمولی می‌گویند: «ساعت کار ما تمام شده.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «تعطیلی فروشگاه ساعت… و شروع به کار آن ساعت… است. آیا کاری هست که بتوانم خیلی سریع برای شما انجام بدهم؟»

۶- فروشندگان معمولی می‌گویند: «خرید شما همین است؟»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «آیا این محصول را هم دیده‌اید که همراه با کالایی که شما خریده‌اید استفاده می‌شود؟» یا: «آیا تا به حال از فلان کالای ما استفاده کرده‌اید؟»

۷- فروشندگان معمولی می‌گویند: «چیزی که می‌خواهید آن طرف است.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «لطفا با من بیایید؛ به شما نشان می‌دهم که کجاست.»

۸- فروشندگان معمولی می‌گویند: «من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که…»

۹- فروشندگان معمولی می‌گویند: «این بخش به من مربوط نمی‌شود.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»

۱۰- فروشندگان معمولی می‌گویند: «ما الان این کالا را تمام کرده‌ایم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «الان از این کالا در فروشگاه نداریم، اما … روز دیگر خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»

۱۱- فروشندگان معمولی می‌گویند: «این برخلاف سیاست فروشگاه ماست.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «سیاست مغازه ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من می‌توانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که…»

۱۲- فروشندگان معمولی می‌گویند: «من اینجا تازه‌کار هستم.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»

۱۳-(هنگام مکالمه‌ی تلفنی) فروشندگان معمولی می‌گویند: «گوشی…»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»


۱۴- فروشندگان معمولی می‌گویند: «الان سرم شلوغ است.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «خوشحال می‌شوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هم‌اکنون چه کمکی می‌توانم به شما بکنم؟»


۱۵- فروشندگان معمولی می‌گویند: «شما اشتباه می‌کنید.»

فروشندگان نابغه می‌گویند: «فکر می‌کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.»



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر