آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

افزایش درآمد به روش خودمونی

حساب استقلال مالی‌ام (۲۰٪) را چطور چاق و چله کنم؟!



نظر اول : به نظر بنده افزایش درآمد با افزایش ساعات کاری و انجام کار پاره وقت و افزایش پس انداز همچنین کاهش هزینه ها با کم کردن مخارج روزانه و هزینه های غیر ضروری میتونه اولین و بهترین راهکار ها برای رسیدن به استقلال مالی باشه.

نظر دوم : بهترین کار تو راه دلالی هست.

نظر سوم :خلاقیت و نو نگری کوچیک در هر شغلی میتونه تحول عظیمی تو درآمد و تعداد مشتریان و محبوبیت بیشتر شما داشته باشه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

با پول خود چه کنیم

با پول خود چه کنیم

*با پول خود چه کنیم؟*
بازار طلا
قطعه ای طلای 10 گرمی به قیمت 998هزار تومان خریدید. اگر همان لحظه پشیمان شده و بفروشید، بیش از 800هزار تومان از شما نمیخرند. زیرا اجرت ساخت، سود و مالیات را از قیمت خرید کم کرده و فقط پول طلا را به شما میدهند؛ یعنی حدود 200هزار تومان ضرر.
پس مراقب باشید چه طلایی میخرید.  

   نکات خرید طلا:
-اگر میخواهید سرمایه گذاری کنید، بهتر است سکه بخرید چون تفاوت خرید و فروش آن 5 تا 10هزار تومان است
-اگر اصرار دارید طلا بخرید، سعی کنید طلا با اجرت یا نگین کم را بخرید تا در هنگام فروش، کمتر ضرر کنید. خریدار، فقط پول طلا را داده و اجرت، بخشی از ضرر شما خواهد بود.

     
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

موفقیت با زبان خود مونی


یه روز کاریم اینطور آغاز می شه
1.ساعت 6 مغازه رو باز می کنم
2.ساعت کار مغازه از ساعت6صبح تا 11.5 شب یکسره ویک نفس.
3.جمعه ازساعت 12ظهر تا 7 عصر ماهیگیری با دوستام میرم
4.در روز در حین کار 2 ساعت کتاب در مورد موفقیت می خونم وتمام روز رو فیلم و سایت ها موفقیت رو می بینم
5.تو مغازه سرعت عمل دارم در روز بین 150 تا 250 هزار تومان سود عایدم میشه
6.دلیل موفقیتم این بوده که سودم روبرای مغازم خرج کردم واین پولها یک دفع جمع شد ودیدم یه عالمه پول دارم
7.با خوش رویی با مشتریم برخورد می کنم ومحصولی که عرضه می کنم رو برای مشتری خوب توضیح می دهم آدم پر حرفی نیستم
8.با شرکتهای که کار می کنم خوش قول هستم وبه خاطر این اعتبار می تونم محصولاتشان رو مدت دار بگیرم ودر قبال آون چک دو ماهه بدم
9.خستگی ناپذیرم به قله می نگرم وبه موفقیت در آینده ولی به گذشتم هم سری می زنم که بدونم این آسایش نتیجه دعای پدری هست که اکنون در کنارم نیست من یک درصد از سودم رو برای شادی روح پدرم خرج می کنم چون مغازهای که در اون کار می کنم از پدرم به من رسیده.
10.با خودم عهد کردم هر روز یه ایده وفکر جدید ارائه بدم روز 20دقیقه برای خودم جلسه میذارم وتمام فکرامو توی دفتر یادداشت می کنم
11.به خودم قول دادم 100آرزو که به اون می خوام برسم رو تو دفتر بنویسم ولی باور کنید 22 تا بیشتر نشد که به9 تاش رسیدم آرزو هاتون رو تو دفتر بنویسید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چگونه در مدت کوتاهی میلیونر شوید

چگونه در مدت کوتاهی میلیونر شوید

با سلام من ماهان هستم 33 سالمه.سوپرمارکت دارم ووضعیت مالیم هم عالیه دارای انرژی زیاد وفکری قوی هستم از همه مشاوره میگیرم وبهترین گزینه ها رو پیگیر میشم .
من از اول زندگی تا سن20 سالگی دست به هیچ کار خاصی نزدمولی بعد از اون انواع کارها رو انجام دادمکه به ترتیب میگم
1.تو شرکت حفاری چاههای عمیق کار کردم تا کمک حفاری پیش رفتم دیدم حال نمیده رهاش کردم
2.تو ظروف یکبار مصرف کار کردم
3.تو کارخونه کیک وکلوچه کار کردم ومسئول سالن پخت شدم چندتا فرمول جدید کیک وکلوچه سنتی ارائه دادم وحقوقم دوبرابر شد ولی دیدم این کار هم حال نمی ده رهاش کردم
4.بعد تو عکاسی مشغول به کار شدم ومدت 3 سال کار کردم باآنکه هنوزم پاره وقت کار می کنم ولی به خاطر مشکلاتی که رای پدر خدابیامرزم افتاد مجبور شدم کارم رو رها کنم وبه نگهداری پدرم که سکته کرده بود بپردازم.
5.یه مدت که از پدرم پرستاری کردم تموم پولی که داشتم صرف دوا ودرمن کردم تازه فهمیدم فقیر شدم دست به دامن همهشدم نامه برای نماینده وریس جمهور وقت نوشتم به بهزیستی مراجعه کردم تا بابا تحت پوشش ببرن ولی فایده نداشت
6.پس با خودم گفتم یه کار پاره وقت انجام بدم شبها نگهبانی یه کارگاه رو قبول کردم وروزا ازساعت 12تا 6 تویه موبایل فروشی کار می کردم وصبحها هم به پدرم رسیدگی میکردمدیگه آخره مشکلاتم بود مسیر کارم تا خونه 20کیلومتر بود برای اینکه 1000تومان کرایه ندم مسیر رفت وبرگشت رو با پای پیاده میرفتم بعد از یه سال که کار کردم تازه فهمیدم راه رو اشتباه میرم چون حقوقم100000تومان بیشتر نیست واون روصاحب کارم 5000تومتن 5000تومان میداد مشکلات زیادی داشتم وبدتر از همه که بابام فوت کردتازه فهمیدم بدبخت تر از همیشه شدم مراسم بابام که تموم شد خونه نشین شدم تا سه ماه کارم گریه وتنهایی شدتا اینکه یکی از دوستام به من حرفی زد که باعث حرکت شد گفت تو یه قهرمانی که مرده ای .دوست دارم دوباره متولد بشی.من در تاریخ 91.2.1 دوباره متولد شدم در وهله اول 2000000میلیون از دوستم قرض کردم ویه مغازه که بافت قدیمی داشت رو دوباره تعمیر کردم شب وروز کارکردم تا مغازه شکل باحال ومرتبی به خود گرفت اندازه مغازه3.4 هستش .ولی پول نداشتم تا شروع به کار کنم یارونه رو که گرفتم رفتم هندوانه گرفتم کیلوی 150تومان 300کیلو 45000تومان شد ظرف 2 روز فروختم شد 80000هزارتومان وبعد خربزه رو هم به مغازه اضافه کردم بعد گوجه وسیب زمینی و....بعد ازیه ماه 40000هزار تومان تبدیل به یه میلیون شد رفتم یه ترازوی دیجیتال 400000هزار تومانی خریدم وکم کم در کنار میوه نوشابه وکیک وکلوچه آوردم
بعد پسر خالم 2000000میلیون بهم دادکه قفسه وجواز و وسایل برای مغازه گرفتم تخچال خونه رو هم واسه مغازه آوردم شب وروز کار کردم ولی الان که با شما صحبت می کنم سرمایه 100000000میلونی دارم که روز به روز بر این سرمایه اضافه میشه الان یاد اون پیاده روی هام می افتم تازه میدونم چه مشکلاتی رو سپری کردم فکر باز دارم

همیشه چیزی وجود دارد که بخاطرش شکر گذار باشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چگونه مشکلات مالی خود را حل می کنید؟


۱. زمان ارزشمندتر از پول است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از نو استارت‌آپ، کوبان می‌نویسد، “تاثیری که استفاده‌ی عاقلانه‌تر از زمان‌تان بر زندگی و موفقیت‌تان خواهد گذاشت، در مقایسه با هر مقدار پولی که دارید، به مراتب بیش‌تر است.”
این ورد زبان همه‌ی کارآفرینان است. آنها برای کسب‌وکار شان به حدی کار می‌کنند که گاهی اوقات در طول روز زمان کافی برای انجام چیزهایی که دوست دارند، وجود ندارد. اما آنها این شیوه را دوست دارند! هنگامی که مبادله‌ی زمان در ازای پول را متوقف کنید، ارزش کارتان خیلی بیشتر می‌شود و نهایتا موفق‌تر خواهید بود.
او نخستین شرکت خود، توزیع نرم افزار MicroSolutions را زمانی راه انداخت که ۲۵ ساله بود و هیچ پولی نداشت. پس از آن که شرکت‌اش نسبتا موفق شد، منشی‌اش اختلاس کرد و با ۸۳۰۰۰ دلار از ۸۵.۰۰۰ دلار دارایی شرکت گریخت. کوبان می‌نویسد به جای تسلیم شدن و امتحان کردن چیز دیگری، به طور خستگی‌ناپذیری نرم‌افزار کامپیوتر و برنامه‌نویسی خواندم تا از رقیبان‌ام پیشی بگیرم. او در نهایت به جایی رسید که MicroSolutions را در سال ۱۹۹۰به H&R Block به مبلغ ۶ میلیون دلار فروخت.
۲. متمرکز بمانید و خودتان را باور کنید.
کوبان می گوید ” متمرکز بمانید و خودتان را باور کنید و به توانایی و قضاوت‌تان اعتماد کنید.” همیشه موقعیت‌هایی پیش خواهد آمد که به خودتان شک کنید، اما آنها باید معدود و در فواصل زمانی دور از هم رخ بدهند. داشتن کمی باریک‌بینی می‌تواند برای کارآفرینان بسیار مفید باشد، البته تا زمانی که به نقطه‌ی درستی نگاه کنید.
۳. فناوری در مقابل کسب‌وکار
” اعتیاد بیش از حدی به فناوری وجود دارد و به اندازه‌ی کافی به کسب‌وکار واقعی که پشت فناوری‌ها وجود دارد، توجه نمی‌شود.” به کسب‌وکار و مردم بیش‌تر توجه کنید تا بتوانید از کنار سر و صدا و همهمه‌ای که محصولات ایجاد می‌کنند، به راحتی بگذرید. شما هم فناوری و هم کسب‌وکار را برای داستان موفقیت نیاز دارید.
۴. خوب رفتار کردن با مردم، ارزش‌اش را دارد.
کوبان می‌نویسد ” موفق بودن نه تنها مستلزم توانایی کنار آمدن با مردم است، ‌بلکه باید بتوانید به آنها محبت هم بکنید.” زمانی که کمیته‌ی برگزاری جشن روز سنت پاتریک در دالاس، در پیکنار کشیدن بزرگ‌ترین حامی‌اش در سال ۲۰۱۲، رویداد را تقریبا کنسل کرد، کوبان۴۰هزار دلار اهدا کرد تا این رویداد پابرجا باقی بماند. او ۲۵هزاردلار دیگر نیز به صندوق این کمیته برای مدارس محلی کمک کرد.
۵. اگر زمانی را برای تفریح و لذت کنار نمی‌گذارید، کارتان متحمل آسیب خواهد شد.
البته قابل درک است اگر شما یک کارآفرین تازه کار هستید و برای گسترش و بهبود کسب‌وکارتان، از رفتن به تعطیلات صرف نظر می‌کنید – کوبان می‌گوید که از زمان شروع ، هفت سال بدون گذراندن تعطیلات کار کرد – اما شما راهی برای تمدد اعصاب نیاز دارید، در غیر این صورت از توانایی کامل‌تان استفاده نخواهید کرد.
کوبان می‌گوید، میهمانی رفتن که برای او همیشه جای خود را دارد، اما هنوز هم دوست دارد تقریبا هر هفته با شرکت در بازی‌های تفریحی بسکتبال تمدد اعصاب کند.
۶. همیشه برای چیزهای غیرمترقبه آماده باشید.
کوبان می‌گوید، این در واقع شکلی از آماده‌سازی است برای فهمیدن این‌که چیزهایی وجود دارند که شما هرگز متوجه رخ دادن‌شان نخواهید شد. با درک این موضوع، هنگامی که حوادث، دگرگونی غیرمترقبه‌ای ایجاد می‌کنند شوکه نمی‌شوید و بدون فکر عمل نمی‌کنید و سپس از فرصتی استفاده می‌کنید که دیگران آن را نادیده می‌گیرند.
۷. سخت‌تر و دقیق‌تر از اغلب مردم کار کنید.
کوبان می‌گوید، ” سخت‌تر و دقیق‌تر از غالب افراد فعال در کسب‌و‌کار، عمل کنید.” بدیهی به نظر می‌رسد، اما بسیاری از مردم می‌خواهند از راه میان‌بر به موفقیت برسند. هرچه بیش‌تر تلاش کنید، موفق‌تر خواهید بود. این در واقع یک معادله بسیار ساده است.
۸. به گونه‌ای با مشتریان‌تان رفتار کنید که انگار آنها مالک شما هستند.
” به گونه‌ای با مشتریان‌تان رفتار کنید که انگار آنها مالک شما هستند. زیرا آنها واقعا مالک شما هستند. “شما بدون “دوره‌ی عمر مشتری” کسب‌وکاری نخواهید داشت. مهم نیست که چه میزان موفقیت داشته باشید، بدون خدمات‌رسانی به مشتریان از تمام توانایی بالقوه‌تان سود نخواهید جست.
۹. آرمان‌هایی که به مرحله‌ی عمل نمی‌رسند، بی‌معنا هستند.
کوبان معتقد است هر کسی با رویاهای‌اش می‌تواند موفق شود، اما موضوع این است که بیشتر مردم اهدافی فراتر از توانایی خود دارند.
او می‌نویسد، “وقتی ناگهان به خودم می‌آیم و می‌بینم در حال خیال‌بافی هستم که فلان کار و فلان هدف را به انجام خواهم رساند، همیشه سعی می‌کنم از خواب بیدار شوم و از خودم می‌پرسم که چگونه باید خودم را از جایی که هستم برسانم به جایی که می‌خواهم بروم.”
۱۰. برای رسیدن به موفقیت فقط یک بار باید برنده شوید.
کوبان می‌نویسد”زیبایی موفقیت این است که مهم نیست چند بار شکست خورده‌اید، شما فقط باید یک بار کار درست را انجام بدهید، فرقی نمی‌کند که این موفقیت پیدا کردن دختر رویاهای‌تان باشد، کار مناسب باشد یا موفقیت‌های مالی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

ثروتمند شدن

ثروتمند شدن

ثروتمند شدن

میلیونها نفر از مردم کره زمین معتقدند محکوم به فقر،شکست و ناکامی هستند.آنها گمان می کنند وضعیت زندگیشان  برایشان مقدر شده و هرگونه تلاشی برای خارج شدن از شرایط موجودشان،تلاشی بیهوده و غیر موثر خواهد بود . آنها  فکر تغییر در زندگیشان را از سرشان بیرون کرده اند و باور ندارند می توانند با  تغییرات کوچک و مرحله به مرحله  در باور و نحوه نگرششان، تغییرات شگرفی را در زندگیشان به وجود آورند. آنها تسلیم شرایط هستند و در دنیائی که روز به روز عرصه بر فقرا تنگ و تنگ تر می شود بر باورهای غلطشان پافشاری می کنند.

آنها دائما در حال توجیه  ناکامیهای خود هستند  و نه تنها خود را مسئول  نمی دانند بلکه شرایط و دیگران را مقصر ناکامیهای خود می دانند.آنها قدم در هر راهی می گذارند چون با فکر شکست قدم در راه می گذارند شکست می خورند و این دور ادامه دارد.

این افراد معمولا هدفی در زندگی ندارند و به زندگی به عنوان مدت زمانی می نگرند که خوب یا بد می گذرد.آنها انگیزه ای هم برای بهتر زیستن و مفید بودن برای خود ندارند.آنها نمی دانند از زندگی چه می خواهند،چه کاری می خواهند بکنند ،به کجا می خواهند بروند و اصلا زندگیشان را از کجا شروع بکنند.

در مقابل این افراد که اکثر قریب به اتفاق مردم دنیار را به خود اختصاص می دهند،افراد مسئول و هدفمند قرار دارند که در مسیر ثروتمندی قرار می گیرند.

وقتی شکستها و ناکامیها در کار و زندگی ایجاد می شوند ساده ترین و منطقی ترین راه،دست کشیدن از ادامه مسیر است و اغلب قریب به اتفاق افراد این کاررا انجام می دهند  در حالیکه کسانی که در مسیر ثروتمند شدنقرار می گیرند مسیر را ترک نمی کنند چون می دانند پیروزی را باید در یک قدمی بعد از شکست جستجو کرد.آنها می دانند قبل از موفقیت باید شکستهای مقطعی را پذیرفت.بسیار کم هستند کسانی که با آرزوی ثروتمندی،مشکلات و ناکامیها را کنارزده و به ثروت می رسند.

آنها می دانند چه می خواهند و مسیر خود را با تلاش و هوشمندی و مداومت می سازند.سخت کوشی و مداومت در کنار ذهنیت موفقاست که موجب پیروزی آنها می شود.

آنها می دانند که خواستن و آرزو کردن به تنهائی موجب ثروتمند شدن نمی شود بلکه اشتیاق وسواس گونه و هدفگذاری و برنامه ریزی دقیق و مداومت و پایداری در برابر مشکلات و ناکامیهاست که موجب ثروتمندی می شود.

آنها به خوبی خود را می شناسند و خود را در مسیری قرار می دهند که با روحیات،شخصیت و علاقمندیهایشان هم راستا باشد.آنها مسیر صحیح ثروتمندی را می سازند.آنها می دانند که برای پیمودن صحیح و سریع مسیر ثروتمندی باید  دانش ثروتمندی  را نیز فرا گیرند تا در بحرانها و حواد ث مسیر خود را گم نکنند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

شش راه برای کسب نتیجه ای بیش از آنچه خواسته اید!

شش راه برای کسب نتیجه ای بیش از آنچه خواسته اید!

پیش‌تر، این مساله که چگونه باید مذاکره کرد، همیشه از دو دیدگاه نشات می‌گرفت. یکی رویکرد اقتصاددانان بود که معتقدند انسان‌ها عقلانی و بر اساس منطق عمل می‌کنند و دیگری رویکرد روانشناسان که تحقیقاتشان نشان می‌دهد انسان موجودی چند وجهی و مجموعه‌ای از نیازها، امیال و آرزو‌ها، احساسات و حتی تناقض‌هاست.

پروفسور توماس لیز از دانشگاه kellogg با رویکرد اقتصادی و پروفسور مارگارت نیل از دانشگاه استنفورد با رویکرد روانشناسانه، توانسته‌اند پلی ارتباطی بین این دو رویکرد ایجاد کنند و آن را در کتاب جدیدشان منتشر کرده‌اند. کتابی تحت عنوان «کسب نتایجی بیش از آنچه خواسته‌اید: چگونه اسرار اقتصاد و روانشناسی می‌توانند شما را در مذاکره در کسب‌وکار و زندگی یاری کند.»
به گفته لیز، «اقتصاد رفتاری» به‌عنوان زمینه اصلی این طرح انتخاب شده تا براساس آن بتوان بر چگونگی ارتقای کارآیی مذاکره‌کنندگان نظریه‌پردازی کرد. با استفاده از تحقیقات تجربی که طی دهه‌ها انجام شده، این دو نویسنده به بررسی استراتژی‌های مذاکره پرداختند تا مشخص شود کدام روش در چه زمانی تاثیرگذارتر و کارآمدتر است. پژوهش این دو محقق معیاری برای انجام هرچه بهتر یک مذاکره ارائه می‌کند.

طرف مقابل را نادیده نگیرید!
همه ما از آنچه در روند یک مذاکره ممکن است رخ دهد پیش‌فرض‌هایی داریم. به گفته لیز، تصور روشن ما از آنچه قابل مذاکره است و اندیشیدن به این موضوع که چگونه انتظارات ما بر رفتارمان در روند مذاکره اثرگذار است، می‌تواند بسیار مفید باشد. یکی از مسائلی که ممکن است روند مذاکرات را مسدود کند چیزی است که لیز آن را «اطمینان کاذب»1 می‌نامد: احساس فریبنده‌ای که این تصور اشتباه را ایجاد می‌کند که ما همه آنچه را که نیاز داریم بدانیم اعم از ماهیت مساله، خواسته‌های طرف مذاکره و روند احتمالی مذاکرات. لیز معتقد است یکی از اشتباهاتی که شمار زیادی از افراد مرتکب می‌شوند، آنالیز موقعیت و شرایط فقط و فقط از دیدگاه و منظر خودشان است و وقت بسیار کمی را به بررسی دیدگاه طرف مقابل اختصاص می‌دهند. برای مثال وقتی که دیپلمات‌ها برای مذاکره در مورد آتش‌بس پای میز مذاکره می‌نشینند همواره باید از خود بپرسند «آیا طرف مقابل می‌تواند این توافق را بپذیرد؟ آیا ما حقیقتا می‌دانیم که آنها چه می‌خواهند؟»
لیز معتقد است نباید مذاکره را یک بازی بدون برد و باخت (zero-sum game) در نظر بگیرید. نباید مذاکره را مانند حل یک مساله تصور کنید؛ چرا که ممکن است در یک مذاکره بیش از یک راه حل داشته باشید.

ارزش‌ها را تعیین کنید، اما مطالباتتان را فراموش نکنید!
این باور وجود دارد که تنها راه دست یافتن به توافق موردنظر، این است که شما باید در مذاکره ارزش‌ها را تعیین کنید. لیز معتقد است که این باور نادرست است و باعث نادیده گرفتن یک نکته مهم می‌شود: آنچه در مذاکرات تعیین می‌کنید مهم نیست، آنچه که با خود به خانه ببرید اهمیت دارد! آنچه که لیز و نیل از آن دفاع می‌کنند توجه به این نکته است که بدانیم مذاکره اساسا به معنای رد و بدل کردن اطلاعات است و فاش کردن یکسره اطلاعات، قدرت چانه‌زنی شما را محدود می‌کند. لیز می‌گوید به اشتراک گذاشتن اطلاعات نقش مهمی در تعیین ارزش‌ها دارد، اما به اشتراک گذاشتن اطلاعات نادرست یا اطلاعاتی بیش از آنچه که لازم است می‌تواند زیان‌های استراتژیک برای شما ایجاد کند. بنابراین بهتر است به دقت به اطلاعاتی که ردوبدل می‌شود فکر کنید. شما چه اطلاعاتی ارائه دادید و چه اطلاعاتی دریافت کردید؟ لیز و نیل اطلاعات را بر اساس میزان استراتژیک بودن آنها رده‌بندی می‌کنند. «کف مطالبات طرفین»‌2 پراهمیت‌ترین بخش اطلاعات است. شما هرگز نباید حداقل خواسته‌هایتان را بیان کنید. لیز معتقد است اگر شما چنین کنید، طرف مقابل فرض را بر این می‌گیرد که شما دروغ می‌گویید! همچنین اطلاعات دیگر مثل «اولویت‌بندی مسائل» نیز باید به‌صورت استراتژیک و نه یکباره بیان شود.

آیا مطالبات شما واقعا محل مناقشه است؟
قبل از اینکه وارد مذاکره شوید، اهداف خود را کاملا روشن کنید و سعی کنید اهداف طرف مقابل را نیز بفهمید. قبل از هر مذاکره‌ای لازم است تشخیص دهید که دقیقا در رابطه با چه مسائلی می‌خواهید اقدام کنید. لیز و نیل این مسائل را به سه بخش تقسیم می‌کنند: توزیعی (که در آن طرفین خواسته‌های متضادی دارند)، ائتلافی (که در آن طرفین مطالبات متفاوتی دارند ولی یک مورد ارزشمندتر و مهم‌تر از موارد دیگر است) و توافقی (که طرفین هیچ مناقشه‌ای بر سر آن ندارند). بیشتر مردم فکر می‌کنند همه مسائل از نوع توزیعی هستند ولی این درست نیست. دانستن اینکه بر سر چه نوع مساله‌ای مذاکره می‌کنید به شما کمک می‌کند که استراتژی خود را گسترش دهید. به‌طور مثال اگر بتوانید مسائل توافقی را شناسایی کنید، می‌توانید با استفاده از آنها امتیازات بیشتری را از آن خود کنید.

چه زمانی باید پیشنهادهای خود را ارائه دهید؟
هر مذاکره‌کننده‌ای با این سوال روبه‌روست: اینکه باید پیشنهاد اول را خودش مطرح کند یا منتظر پیشنهاد طرف مقابل بماند؟ مهم‌ترین تاثیر ارائه اولین پیشنهاد این است که روند مذاکره را تحت‌تاثیر خود قرار خواهد داد. وقتی که یک فروشنده یک قیمت را برای جنس خود ارائه می‌کند –حتی اگر قیمت بالایی باشد- می‌تواند تاثیر قدرتمندی بر نتیجه نهایی معامله داشته باشد. طرف خریدار نیز قطعا قیمت پایین‌تری ارائه می‌دهد و از چانه‌زدن دست نمی‌کشد اما تحقیقات نشان داده که نتیجه نهایی مذاکرات به شدت تحت تاثیر پیشنهادهای اولیه مطرح شده در آغاز مذاکرات است. البته ارائه اولین پیشنهاد از جانب شما می‌تواند معایبی داشته باشد از جمله اینکه طرف مقابل می‌تواند از اطلاعات به دست آمده از پیشنهاد شما علیه خودتان استفاده کند. بنابراین تصمیم‌گیری در این باره که شما اول پیشنهادتان را مطرح کنید یا نه بستگی به بررسی میزان سود و زیان این کار برای شما دارد. لیز معتقد است اگر فکر می‌کنید برای مذاکره به خوبی آماده‌اید پیشنهاد اول را شما ارائه کنید اما اگر فکر می‌کنید از طرف مقابل خیلی قوی‌تر هستید و در موضع قدرت قرار دارید می‌توانید اجازه دهید طرف مقابل پیشنهادهایش را ارائه کند چون اگر به قدر کافی قدرتمند باشید، این موضوع اثری روی موضع شما نخواهد داشت.

تا جایی که می‌توانید دست پر از مذاکره خارج شوید!
عموما روند یک مذاکره این چنین توصیف می‌شود: برگزاری جلسه، تبادل اطلاعات به صورت استراتژیک، توافق نهایی. اما اگر بتوانید پس از توافق نهایی، دستاوردهایی را بیش از آنچه متصور بوده‌اید به دست آورید چطور؟ لیز می‌گوید در برخی موارد می‌توان پس از رسیدن به توافق نیز بر سر مواردی مذاکره کرد. وقتی که شما با طرف مقابل به توافق می‌رسید موقعیتی ایجاد می‌شود که در آن، موضع دوستانه‌تری نسبت به یکدیگر دارید چراکه هر دو طرف مطالبات مورد نظر خود را کسب کرده‌اید. حالا ممکن است این سوال پیش آید که آیا امتیازات دیگری هست که بتوان بر سر آنها به توافق رسید و با دستاوردهای بیشتری از این مذاکره خارج شد؟ در این شرایط صلح‌آمیزتر ممکن است بتوانید به مذاکره ادامه دهید و امتیازات بیشتری کسب کنید. ناگفته نماند که این استراتژی در بعضی موارد به ضرر شما تمام می‌شود. نیل و لیز پس از برگزاری سمینارهایی در خاورمیانه، به این نتیجه رسیدند که تلاش برای کسب دستاوردهای بیشتر پس از توافق، می‌تواند باعث منتفی‌شدن کل توافقاتی که طرفین به آن دست یافته‌اند شود. چرا که در این موقعیت این تصور در یک طرف مذاکره ایجاد می‌شود که طرف مقابل در این معامله امتیازات بیشتری کسب کرده‌است و این برای افراد اصلا خوشایند نیست.

احساسات خود را دوباره ارزیابی کنید!
احساسات بر توانایی شما در مذاکره تاثیرگذارند. لیز معتقد است این پدیده از آنجا ناشی می‌شود که افراد سعی می‌کنند دو مساله را همزمان پیش ببرند: «رضایت خاطر شخصی از روند مذاکره» و «کسب امتیازات». بهترین راه برای اینکه بتوانید این موضوع را کنترل کنید این است که اهداف خود را به طور مشخص بنویسید و بر کسب آنها پافشاری کنید اما اگر ناگهان با اطلاعات جدید یا متفاوت از آنچه می‌دانستید روبه‌رو شدید، با کنترل احساسات، تنها کافی است اندکی مسیر خود را در مذاکره تغییر دهید. اما تنها تعداد کمی از افراد این استراتژی را به کار می‌بندند. لیز و نیل استراتژی «ارزیابی مجدد» را پیشنهاد می‌کنند. به این معنا که شما باید تلاش کنید تا چرایی رفتار و کنش‌های طرف مقابل در مذاکره را درک کنید. فهمیدن این موضوع می‌تواند واکنش‌های ناشی از احساسات را در شما کمرنگ‌تر کند و سطح شناخت شما از موقعیت را ارتقا دهد.

این دو محقق در آخر تاکید می‌کنند: «همان‌طور که در کتابمان توضیح داده‌ایم، مذاکره یک نمایش بداهه نیست، اگر می‌خواهید در آن موفق شوید باید برنامه‌ریزی، استراتژی و نظم داشته باشید!»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

راز پولدار شدن از زبان ثروتمندان مشهور

راز پولدار شدن از زبان ثروتمندان مشهور

بسیاری از ما، برای پولدار شدن به دنبال فرمول‌های سری و پیچیده می‌گردیم درحالیکه بسیاری از ثروتمندان موفق جهان، بدون توجه به این فرمول‌های پر رمز و راز، با تلاش خودشان و از راه‌های ساده به این موفقیت دست یافته‌اند.

چگونه پولدار شویم؟ این سوالی است که خیلی‌ها هر روز از خود می‌پرسند؛ برخی از ثروتمندان مشهور ثروتمندزاده هستند و برخی نیز به واسطه خوش‌شانسی پولدار شده‌اند. بسیای دیگر نیز از مزایایی بهره‌مند بوده‌اند که خیلی از ما از آنها محروم بوده‌ایم. اما اگر از ثروتمندانی که با پشتکار خودشان پولدار شده‌اند، رمز موفقیتشان را بپرسید، قطعا به شما خواهند گفت که آنها الزاما از سایر مردم باهوش‌تر نیستند و هیچ‌وقت هم متکی به فرمول‌های پیچیده و فوق محرمانه پولدار شدن که ما از آنها بی‌ اطلاع هستیم، نبوده‌اند. آنها در عوض، موفقیت خود را با تلفیقی از عشق و پشتکار فراوان به علاوه دُز بی‌خطری از لجاجت و سرسختی تضمین کرده‌اند.

در اینجا می خواهیم بینیم بعضی از موفق‌ترین ثروتمندان جهان واقعا چگونه فکر می‌کنند و به اعتقاد آنها، شما برای ثروتمند شدن به چه چیز نیاز دارید تا صفرهای بیشتری را جلوی رقم حساب بانکی خود اضافه کنید؟

پس‌انداز کنید
«مارک کوبان»، کارفرما و مالک تیم بسکتبال «دالاس ماوریکس» حدود ۳ میلیارد دلار ثروت دارد. او این ثروت را از راه ساخت و ساز اندوخته است و اکنون به جایی رسیده که در گفتن راز ثروتمند شدن خود به دیگران خساست نمی‌ورزد. اما به نظر شما مهمترین عامل ثروتمند شدن کوبان چیست؟ خیلی ساده است؛ پول خود را صرف خرید چیزهای بی‌ارزش نکنید. این یکی از مهم‌ترین توصیه‌هایی است که او در یکی از مطالب منتشر شده در وبلاگ خود با عنوان «چگونه ثروتمند شویم» کرده است. وی در این مطلب گفته است: تا می‌توانید پس‌انداز کنید. حتی اگر شده یک پنی پس‌انداز کنید. به جای خرید قهوه روزانه آب بنوشید و به‌جای رفتن به رستوران‌های گران قیمت نان و پنیر بخورید. بدهی‌های کارت اعتباری خود را کاهش دهید. نخستین قدم برای ثروتمند شدن نظم و دیسیپلین است. اگر واقعا می‌خواهید ثروتمند شوید دیسیپلین مورد نظر را پیدا کنید.

خلاف جهت آب شنا کنید
«دانشمند اوماها»، محبوب‌ترین الگوی سرمایه‌گذاری خردمندانه است؛ تعجبی نداردکه این لقب را به سومین مرد جهان یعنی «وارن بافت» با ثروتی بالغ بر ۷۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار داده‌اند. استمرار وارن بافت یکی از مهمترین دلایل موفقیت وی محسوب می‌شود. وی ثروت خود را از طریق حرکت بر خلاف روندهای معمول بازار و سرمایه‌گذاری روی شرکت‌هایی که از چشم سایر سرمایه‌گذاران دور مانده‌اند، به‌دست آورده‌ است. بافت می‌گوید: درها را ببندید تا راز ثروتمند شدن را به شما بگویم؛ سعی کنید وقتی دیگران بزدل هستند، جسور باشید و برعکس وقتی دیدید سایر ثروتمندان خیلی حریص و جسور هستند شما عقب‌نشینی کنید و محتاط باشید.

ترسو و خجالتی نباشید
کم‌رویی و ترس برای ثروتمندان آینده خصوصیات خوبی نیستند. اگر می‌خواهید ثروتمند شوید، باید آن‌قدر جسور باشید تا بتوانید فرصت‌ها را شکار کنید حتی اگر اندیشه‌هایتان از نظر خیلی‌ها احمقانه به‌نظر برسد. این خصوصیت ریسک‌پذیری برای «الی برود»، بنیانگذار موسسه KB Homes که اکنون ۷ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار ثروت دارد، منشا موفقیت‌های بسیاری شد. وی می‌گوید: هیچ‌کس تابه‌حال با محتاط بودن و خجالتی بودن نتوانسته میلیاردر شود. من وقتی ۲۲ سال داشتم، فکر می‌کردم تصمیم اشتباهی می‌گیرم که از شغلم در موسسه CPA استعفا کرده و به ساخت و ساز مشغول می‌شوم چون آن زمان هیچ چیز از ساخت و ساز نمی‌دانستم. اما بعضی وقت‌ها، احمقانه‌ترین تفکرات آنهایی هستند که بیشترین سود را برای شما دارند.

خودتان آستین بالا بزنید
وابستگی به دیگران برای موفقیت خمیرمایه فاجعه است. این یکی از درس‌هایی است که «فارست مارس»، وقتی در کارخانه شیرینی و شکلات پدرش یعنی شرکت «مارس» کار می‌کرده آموخته است. در آن زمان، کمپانی مارس تمام شکلات‌های خود را از شرکت رقیبش یعنی Hershey’s خریداری می‌کرد. مارس پس از کناره‌گیری از حرفه خانوادگی خود، به اروپا کوچ کرد و در یک کارخانه آب‌نبات سازی مشغول به کار شد و یاد گرفت چگونه خودش شکلات درست کند. او دوباره به حرفه خانوادگی‌اش بازگشت و اکنون صاحب ششمین شرکت بزرگ آمریکایی است.

مارس می‌گوید: اگر می‌خواهید ثروتمند شوید، باید بدانید چگونه تولید کنید. بنابراین نباید دنبال کسی باشید که برای شما محصولی تولید کند که شما را ثروتمند کند.

فرصت‌طلب و موقعیت‌شناس باشید
«اریک اشمیت»، مدیرعامل سابق و مدیر اجرایی کنونی گوگل که ۱۰ میلیارد دلار ثروت خالص دارد می‌گوید: موفقیت بزرگ بعضی وقتها مانند شانس است، اما مهم‌تر از همه این است که چگونه این فرصت را مال خود کنید. اشمیت خودش گوگل را تاسیس نکرده اما به حدی باهوش بوده که در سال ۲۰۰۱ میلادی به پیشنهاد کار کردن در این کمپانی پاسخ مثبت بدهد. اشمیت می‌گوید: یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های موفقیت این است که در زمان و موقعیت مناسب باشید. اشمیت توصیه می‌کند: خودتان را با داشتن برنامه اذیت نکنید. همه برنامه‌های خود را دور بریزید. آنچه که درمورد من صدق می‌کند این است که خودم برای خودم فرصت ایجاد کردم پس شما هم همین کار را بکنید. حتما درباره افراد موفق زیاد مطلب خوانده‌اید و دیده‌اید که آنها سخت کار می‌کنند و از فرصت‌ها بهترین استفاده را می‌کنند. شاید نتوانید ابداع و اختراع کنید اما تنها کاری که از عهده آن برمی‌آیید این است که سخت کار کنید تا در بهترین جای ممکن و آماده استفاده از فرصت‌ها باشید.

مراقب سلامتی خود باشید
«جاستین ماسک»، شاید خودش یک میلیاردر نباشد اما پیشنهاد خوبی برای پولدار شدن دارد. همسر سابق «ایلان ماسک»، موسس کمپانی «تسلا» از این فرمول با عنوان «موفقیت جدی» یاد می‌کند و می‌داند که رسیدن به این سطح ثروت کار آسانی نیست. او معتقد است که شما نه تنها از نظر روحی، بلکه از نظر جسمانی هم باید آماده باشید.

به گفته وی، داشتن سلامت جسمانی کمک می‌کند تا انرژی فرا انسانی داشته باشید. اگر از نظر ارثی سلامت کاملی ندارید، حداکثر تلاش خود را بکنید تا حد امکان وضعیت جسمانی خود را بهبود بخشید. مشکلاتی از قبیل خستگی ذهنی، شب ‌زنده‌داری، مشکلات جدی خانوادگی یا تنهایی و کم‌خوابی می‌توانند شما را از رسیدن به موفقیت بازدارند. پس سعی کنید جسم خود را سرحال نگه دارید تا مغزتان سرحال و قبراق باشد و بتوانید خوب فکر کنید. از قدیم گفته‌اند: «عقل سالم در بدن سالم است.»

علایق خود را دنبال کنید
بسیاری از میلیاردرها بر این باورند که علاقه و اشتیاق برای رسیدن به اهداف اهمیت بسیاری دارد. برخی حتی این عامل را مهمترین ابزار موفقیت می‌دانند و به همین دلیل است که باید به‌جای اینکه اول از همه روی پول متمرکز شوید، تمام تمرکزتان رو روی شوق و انگیزه و علاقه‌هایتان بگذارید و بگذارید موفقیت به دنبال آنها بیاید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

ضریب هوش مالی برای ثروتمند شدن-رابرت کیوساکی

 ضریب هوش مالی برای ثروتمند شدن-رابرت کیوساکی


چه کسی پول مرا برداشت ؟

هوش مالی در قیاس با ضریب هوشی مالی

اغلب ما می‌دانیم فردی با ضریب هوشی ۱۳۰ باید باهوش‌تر از فردی با ضریب هوش ۹۵ باشد. همین نسبت را می‌توان در ضریب هوش مالی در نظر گرفت. شما می‌توانید در حوزه‌ی هوش آکادمیک یک نابغه باشید، اما هوش مالی‌تان در حد یک ابله باشد.

اغلب از من می‌پرسند: «فرق بین هوش مالی و ضریب هوش مالی چیست؟» پاسخ من این است، «هوش مالی بخشی از هوش ذهنی ماست که در حل مشکلات مالی از آن استفاده می‌کنیم.» ضریب هوش مالی، مقیاس سنجش این هوش یا نحوه‌ی تعیین کیفیت هوش مالی ماست. به عنوان مثال، اگر درآمد من ۱۰۰ هزار دلار است و ۲۰ درصد آن را مالیات می‌دهم، نسبت به کسی که ۱۰۰ هزار دلار درآمد دارد و ۵۰ درصد آن را مالیات می‌دهد، هوش مالی بیشتری دارم.

در این مثال، کسی که درآمد خالصش پس از کسر مالیات ۸۰ هزار دلار است، نسبت به کسی که درآمد خالص او پس از کسر مالیات ۵۰ هزار دلار است ضریب هوش مالی بیشتری دارد. هر دوی آن‌ها دارای هوش مالی هستند؛ اما کسی که پول بیشتری را برای خودش نگه می‌دارد، ضریب هوش مالی بیشتری دارد.

ارزیابی هوش مالی

ضریب هوش مالی شماره ۱: کسب پول بیشتر

همه‌ی ما از هوش مالی کافی برای کسب پول برخورداریم. هر قدر درآمد شما بیشتر باشد، ضریب هوش مالی شماره ۱ شما بالاتر است؛ به عبارت دیگر، کسی که سالیانه ۱ میلیون دلار درآمد دارد، نسبت به کسی که در سال ۳۰ هزار دلار درآمد دارد، از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است. چنانچه هر یک از آن‌ها سالیانه ۱ میلیون دلار درآمد داشته باشد، کسی که نسبت به دیگری مالیات کمتری می‌دهد، همان شخصی است که از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است، زیرا او با توجه به بهره‌برداری از ضریب هوش مالی شماره ۲، حفاظت از پول، به هدف دستیابی به یکپارچگی مالی نزدیک‌تر است.

همه‌ی ما می‌دانیم که ممکن است کسی ضریب هوش علمی بالایی داشته باشد و در کلاس درس یک نابغه باشد، اما در دنیای واقعی توانایی کسب پول زیاد را نداشته باشد. از نظر من، پدر بی‌پولم، معلمی بزرگ و مردی سخت‌کوش بود، او ضریب هوش علمی بالایی داشت، اما ضریب هوش مالی او پایین بود. او در دنیای علمی عملکرد خیلی خوبی داشت، اما در جهان کسب و کار ضعیف بود.

ضریب هوش مالی شماره ۲: حفاظت از پول

حقیقتی ساده وجود دارد مبنی بر این که همه می‌خواهند پولتان را از شما بگیرند؛ اما همه‌ی کسانی که پولتان را می‌گیرند، کلاه‌بردار یا قانون‌شکن نیستند. یکی از بزرگ‌ترین شکارچیان مالی پول ما، مالیات‌ها هستند. دولت‌ها به طور قانونی پولمان را از چنگمان در می‌آورند.

چنانچه ضریب هوش مالی شماره ۲ فردی پایین باشد، مالیات‌های بیشتری پرداخت خواهد کرد. یکی از نمونه‌های ضریب هوش مالی شماره ۲، کسی است که ۲۰ درصد از حقوقش را به صورت مالیات پرداخت می‌کند، در مقابل کسی که ۳۵ درصد از درآمدش را مالیات می‌دهد. فردی که مالیات‌های کمتری می‌پردازد، از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.

ضریب هوش مالی شماره ۳: بودجه‌بندی پول

بودجه‌بندی پول، نیازمند هوش مالی بسیار زیادی است. بسیاری از مردم پول خود را مثل یک فقیر بودجه‌بندی می‌کنند تا هم چون فردی ثروتمند. بسیاری از مردم پول خیلی زیادی به دست می‌آورند، اما نمی‌توانند پول زیادی برای خودشان نگه دارند، زیرا بودجه‌بندی فقیرانه‌ای دارند. به عنوان مثال فردی که ۷۰ هزار دلار در سال درآمد دارد و تمام آن را خرج می‌کند، نسبت به کسی که ۳۰ هزار دلار در سال درآمد دارد و می‌تواند با بودجه‌ای ۲۵ هزار دلاری به خوبی زندگی کند و ۵ هزار دلار آن را سرمایه‌گذاری کند، از ضریب هوش مالی شماره ۳ پایین‌تری برخوردار است. این که بتوانیم به رغم میزان درآمدمان، خوب زندگی کنیم و با این حال سرمایه‌گذاری نیز داشته باشیم، نیازمند سطح بالایی از هوش مالی است.

ضریب هوش مالی شماره ۴: اهرم ساختن از پول

پس از این که فردی درآمد مازاد خود را بودجه‌بندی کند، چالش بعدی او این است که درآمد مازاد خود را سرمایه‌گذاری نماید. اغلب مردم درآمد مازاد خود را در بانک سرمایه‌گذاری می‌کنند. تا قبل از سال ۱۹۷۱ (قبل از اینکه دلار آمریکا تبدیل به یک ارز شود) این کار هوشمندانه‌ای بود. همچنین، پس از سال ۱۹۷۴، کارگران برای بازنشستگی خود نیاز به پس‌انداز بیشتری داشتند. میلیون‌ها کارگر نمی‌دانستند پول خود را کجا سرمایه‌گذاری کنند، به همین دلیل درآمد مازاد خود را در سبد سهام صندوق‌های مشترک سرمایه‌گذاری می‌کردند، با این امید که پول خود را به سودآوری برسانند.

گرچه پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در سبدهای سهام متنوع صندوق‌های مشترک، نوعی اهرم ساختن از پول است، راه‌های بهتری نیز برای سودآور کردن پولتان وجود دارند. هر فرد صادقی باید بپذیرد که پس‌انداز کردن پول و سرمایه‌گذاری در صندوق‌های مشترک، نیازمند هوش مالی زیادی نیست. شما می‌توانید پس‌انداز کردن پول و سرمایه‌گذاری آن در صندوق‌های مشترک را به یک میمون نیز تعلیم دهید.

ضریب هوش مالی شماره ۴ بر اساس نسبت سودآوری به سرمایه‌گذاری ارزیابی می‌شود. به عنوان مثال، فردی که ۵۰ درصد از پول خود را به عنوان سود دریافت می‌کند، نسبت به کسی که ۵ درصد سود می‌گیرد، ضریب هوش مالی شماره ۴ بالاتری دارد؛ و کسی که سود معاف از مالیات او ۵۰ درصد باشد، نسبت به کسی که ۵ درصد سود دریافت می‌کند و بابت آن ۳۵ درصد مالیات می‌دهد از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.

ضریب هوش مالی شماره ۵: ارتقاء دانش مالی

در این جمله نکته‌ی بسیار خردمندانه‌ای نهفته است، «قبل از اینکه بتوانید بدوید، باید راه رفتن را بیاموزید.» این امر درباره‌ی هوش مالی صدق می‌کند. پیش از آنکه مردم بتوانند یاد بگیرند که چگونه از محل سرمایه‌گذاری خود صاحب سودهای چشمگیر شوند (ضریب هوش مالی شماره ۴: اهرم ساختن از پول)، باید نحوه‌ی راه رفتن را بیاموزند، بدین معنا که اصول و بنیان‌های هوش مالی را فرا بگیرند.

یکی از دلایلی که بسیاری از مردم با ضریب هوش مالی شماره ۴، اهرم ساختن از پول، مشکل دارند، این است که یاد گرفته‌اند پولشان را به دست «کارشناسان» مالی همچون متصدیان بانک و مدیر صندوق مشترک سرمایه‌گذاری خود بسپارند. مشکل سپردن پولتان به کارشناسان مالی این است که خودتان از یادگیری باز می‌مانید و نمی‌توانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در نتیجه نمی‌توانید کارشناس مالی خودتان شوید. اگر فردی دیگر پول شما را مدیریت کند و مشکلات مالی شما را حل نماید، شما نمی‌توانید هوش مالی خود را افزایش دهید. در حقیقت، شما با پول خودتان باعث پرورش هوش دیگران می‌شوید!

چنانچه بنیانی مستحکم از دانش مالی داشته باشید، ارتقاء هوش مالی برایتان آسان است؛ اما در صورتی که ضریب هوش مالی شما ضعیف باشد، دانش مالی جدید می‌تواند برایتان گیج‌کننده و دارای کمترین ارزش باشد. یکی از مزیت‌های کسب دانش مالی این است که به مرور زمان نسبت به اطلاعات مالی پیچیده‌تر درک بهتری خواهید داشت، درست همان‌طور که ریاضیدانان می‌توانند پس از سال‌ها حل مسائل ریاضی، معادلات پیچیده را حل کنند؛ اما باز هم نیاز دارید قبل از اینکه بدوید، راه رفتن را یاد بگیرید.

اکثر ما در کلاس، جلسه‌ی سخنرانی، یا گفت و گویی با محوریت چنین اطلاعاتی بوده‌ایم. یا در کلاسی حضور داشتیم که اطلاعات مورد بحث چنان پیچیده بودند که هر چه تلاش کردیم نتوانستیم آن‌ها را بفهمیم. این بدان معناست که یا معلم خوب تدریس نمی‌کند، یا دانش‌آموز نیاز به اطلاعات پایه‌ای بیشتری دارد.

من شخصاً در خصوص دانش مالی عملکرد خیلی خوبی دارم. پس از سال‌ها مطالعه، می‌توانم در کلاس درسی بنشینم و اغلب مفاهیم مالی را درک کنم؛ اما وقتی صحبت از فناوری به میان می‌آید، مثل غارنشین‌ها می‌شوم. در زمینه فناوری، درکی همچون یک دایناسور دارم. به ندرت می‌توانم از تلفن همراه یا رایانه استفاده کنم. هر چیزی در رابطه با فناوری برای من غیر قابل فهم است. وقتی صحبت از ضریب هوش فناوری به میان می‌آید، ضریب هوشی من صفر است. موضوع این است که همه‌ی ما باید از جایی شروع کنیم. مسلماً اگر من سعی کنم در یک کلاس طراحی وب‌سایت نام‌نویسی کنم، دچار دردسر جدی می‌شوم؛ زیرا قبل از این که کسی بخواهد طراحی وب‌سایت را بیاموزد، باید یاد بگیرد که چگونه رایانه را روشن کند! درک اطلاعات پایه‌ای مورد نیاز برای موفقیت در این کلاس، برای من مشکل است.

علت اینکه من کتاب می‌نویسم، روش‌های مالی ابداع می‌کنم و بر اهمیت پنج هوش مالی تأکید می‌ورزم، این است که به باور من، ایالات متحده و جهان آبستن تحول اقتصادی بی سابقه‌ای هستند. مسائل مالی بسیاری حل نشده باقی مانده‌اند؛ و ما به جای بهره‌گیری از دانش مالی برای حل آن‌ها، پول کم پشتوانه به آن‌ها تزریق می‌کنیم. ما از ایده‌های قدیمی برای حل مشکلات زندگی مدرن استفاده کرده‌ایم. استفاده از ایده‌های قدیمی برای حل مشکلات جدید، فقط و فقط مسبب مشکلات عظیم‌تر و جدیدتری خواهد شد. به همین علت، من بر این باورم که هوش‌های مالی پنج گانه دارای اهمیت هستند. اگر این پنج هوش مالی را ارتقاء دهید، احتمال این که در دنیایی به شدت رو به تغییر موفق شوید، بیشتر است. بدین ترتیب بهتر می‌توانید مشکلات خود را حل کنید و هوش مالی خود را ارتقاء دهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چگونه پولدار شویم؟

چگونه پولدار شویم؟


چگونه پولدار شویم؟

خودتان را با تغییرات جهان هماهنگ کنید. افراد موفق کسانی هستند که اطلاعات دقیق، کاربردی و نگاه به آینده دارند. تا جایی که می‌توانید درباره موفقیت افراد مطالعه کنید، مخصوصاً زندگی‌نامه افراد موفق جهان و ایران را بخوانید.

فکر می‌کنید اگر زندگی‌نامه استیو جابز (بنیان‌گذار اپل)، آنتونی رابینز (سخنران انگیزشی در جهان)، برایان تریسی (نویسنده کتاب قورباغه را قورت بده و سخنران موفقیت در جهان)، دکتر علیرضا آزمندیان (سخنران موفقیت در ایران)، محمود معظمی (استاد دوره شادباشید و ثروتمند شوید و نوابغ فروش) و بهروز فروتن (بنیان‌گذار صنایع غذایی بهروز) را مطالعه کنید برای پیشرفت، رشد و کمک به کشورمان انگیزه نمی‌گیرید؟

من به‌شخصه هر وقت نوشته‌های دیوید اگیلوی را می‌خوانم احساس می‌کنم در حال پرواز هستم. توصیه می‌کنم کتاب اعترافات یک تبلیغاتچی را بخوانید.

حالا سؤال اصلی را پاسخ دهیم.

گام های رسیدن به پاسخ سوال “چگونه پولدار شویم؟”

7 گام زیر شما را در پاسخ به سوال چگونه پولدار شویم؟ راهنمایی خواهد کرد:

گام اول:

چگونه پولدار شویم؟ تا جای ممکن روی آموزش خود سرمایه‌گذاری کنید، کتاب بخوانید، کلاس‌هایی بروید که به شما انگیزه رشد و پیشرفت می‌دهند. روی مهارت‌های خود سرمایه‌گذاری کنید، فن بیان، مذاکره، تند خوانی، تایپ 10 انگشتی، زبان انگلیسی و فروش را تحت هر شرایطی بیاموزید. یکی از بهترین راه‌های ثروتمند شدن داشتن ایده، خدمات یا محصولی برای فروش است و تا مهارت فروش و متقاعدسازی را بلد نباشید پیشرفت چندانی نخواهید داشت.

لطفاً بپذیرید که همه انسان‌های جهان یک فروشنده هستند چون یک پزشک اطلاعات خود درزمینهٔ پزشکی را می‌فروشد، یک وکیل اطلاعات خود را درزمینهٔ حقوق و قوانین می‌فروشد و یک کارمند بخش اداری یا بایگانی وقت خود را به شرکت یا سازمانش می‌فروشد.

اطلاعات لازم برای تحولات آینده را نیز دنبال کنید. برای شروع می‌توانید از سمینار انسان 2020 من شروع کنید.

گام دوم:

خیلی سخت کارکنید، بدون تعارف باید بگویم تمام افراد موفقی را که من افتخار همکاری با آن‌ها را داشته‌ام بدون وقفه سخت کار می‌کردند و هرگز ندیدم که آن‌ها بیکار باشند.

در بیشتر مواقع آن‌ها زودتر از بقیه سرکار بودند و دیرتر از همه از محل کار خارج می‌شدند.

به خود قول بدهید حداقل در سال‌های اولیه سخت کارکنید و تا زمانی که نتیجه دلخواه را نگرفته‌اید دست از تلاش برندارید.

در یک‌رشته باید متخصص شوید، فرقی نمکند خودتان صاحب کسب‌وکار هستید و یا برای یک شرکت دیگر کار می‌کنید. خواهش می‌کنم کاری را که انجام می‌دهید کار خودتان بدانید و بی‌دریغ و با تمام قوا برای آن زحمت بکشید. این شرکت متعلق به شما و کشورتان است پس هرچقدر پیشرفت کند شما هم به همان میزان سهیم خواهید بود.

آیا وقتی تیم ملی فوتبال ایران با ژاپن، استرالیا، آرژانتین یا هر کشور دیگری بازی دارد، قلبتان برای موفقیت تیم فوتبال کشورمان نمی‌تپد؟ برای تیم ملی والیبال کشورمان چطور؟

به خاطر شرکتتان خوب کارکنید تا اگر روزی شما صاحب شرکتی شدید دیگران با همین دید برای شما و شرکتتان کار کنند.

گام سوم:

هوشمندانه کارکنید.

چگونه پولدار شویم؟

از اینکه به گام سوم رسیدید خوشحالم، چون معمولاً اعضای خانواده مطالعه شریف مثل شما افراد پرانگیزه‌ای هستند که برای تغییر مصمم هستند. تصمیم بگیرید سخت و هوشمندانه کارکنید چون در درازمدت اثری فوق‌العاده دارد و شمارا به ثروت و موفقیت فردی رهنمون می‌سازد.

در دوره‌ای که در دانشگاه بعد از فارغ‌التحصیلی از رشته مهندسی شیمی وارد دوره ام بی ای شدم، استادی داشتیم که همیشه می‌گفت لطفاً با مرسدس بنز مسافرکشی نکنید. اگر کارهای مهمی از شما برمیاید، کارهای آسان و ساده را به دیگران واگذار کنید و به کارهای ارزشمند مشغول شوید. همواره باید مرد روزهای سخت باشید.

گام چهارم:

در معتبرترین شرکتی که شمارا استخدام می‌کند مشغول به کار شوید. منظورم از معتبر، شرکتی است که قابلیت پیشرفت داشته باشد.

استاد من همیشه می‌گفت اگر در یک شرکت مدیرعامل شدی خوشحال نشو چون دیگه جای پیشرفت نداره و بهتره بری سراغ شرکت دیگه ای که آبدارچی بشید. حتماً متوجه منظورش میشید که باید جای رشد داشته باشه.

چگونه پولدار شویم؟

گام پنجم:

من از جک ولش (مؤسس جنرال الکترونیک) توصیه‌ای خوندم که خیلی برام لذت‌بخش بود و همین جمله سرلوحه موسسه مطالعه شریف هم شد.

جک ولش میگه ما در هر کاری وارد می‌شویم باید در آن حوزه اول یا دوم باشیم وگرنه سریعاً آن بازار را ترک می‌کنیم. سعی کنید در شغلتان چنان متخصص شوید که کسی بالاتر از شما نباشد. دنیای امروز دنیای تخصص است. فقط فردی می‌تواند نفر اول رشته خود باشد که عاشق یادگیری باشد. برای نمونه ایرانی‌های بسیار باهوش و متخصصی داریم که پروفسور سمیعی یکی از آن‌هاست.

البته اگر محصول باکیفیت و پرفروشی بسازید افرادی هستند که به‌سرعت کار شمارا کپی می‌کنند؛ اما به یاد داشته باشید افراد کپی کار به پشت سر شما تعلق دارند و همان‌جا هم برایشان مناسب است.

حتماً موبایل آیفون غیر اصل هم دیده‌اید که یک‌دهم قیمت گوشی اصلی است. فروش شرکت آیفون بیشتر است یا آن شرکت تقلبی؟

گام ششم:

تحولات آینده را با دقت زیر نظر بگیرید.

چگونه پولدار شویم؟

تحولات عمیق و سریع تکنولوژی، اقتصاد و سبک زندگی همچون یک سونامی در حال حرکت به سمت سازمان‌ها، نیروهای کار، بازارها و مدیران است. تا سال 2020 میلادی اتفاقات بسیار جالبی خواهد افتاد که می‌تواند لذت‌بخش یا ناراحت‌کننده باشد که کاملاً به آمادگی افراد ربط دارد. تغییر کنید قبل از اینکه مجبور شوید.

یاد جمله چارلز کترینگ (مخترع معروف آمریکایی) میافتم که می‌گوید همه ما باید نگران آینده‌مان باشیم چراکه مجبور هستیم مابقی زندگی و عمرمان را در آینده بگذرانیم.

آیا میدانید 50 سال پیش عمر متوسط 500 کمپانی اول جهان 60 سال بوده است، امروزه این میانگین به 18 سال رسیده و تا سال 2020 میلادی طول عمر متوسط سازمان‌ها و کمپانی‌ها به 8 سال خواهد رسید؟

آیا میدانید تا سال 2025 میلادی بیش از نیمی از فعالیت‌های سازمان به‌صورت اتوماتیک و خودکار انجام خواهد شد و درنتیجه بیش از 50 درصد از فرصت‌های شغلی از بین خواهند رفت؟

تراشه جدید تولیدشده توسط کمپانی اپل (که هنوز تجاری‌سازی نشده) با قرار گرفتن در زیرپوست انسان‌ها و در محل جریان خون به‌صورت دائم و آنلاین وضعیت سلامتی، بیماری‌ها، اطلاعات مربوط به خون، میزان آمادگی، استرس، خستگی و… را از طریق یک اپلیکیشن روی موبایل نشان خواهد داد و این به معنای تحول در مراقبت‌های پزشکی، بهبود سلامتی، کاهش هزینه‌های درمانی و طول عمر افراد خواهد شد.

از سال 1995 تا سال 2005 میلادی طبقه متوسط در اقتصاد در جهان دو برابر شده است. تا سال 2020 میلادی این جمعیت به بیش از 4 میلیارد نفر خواهد رسید و افزایش شدید تقاضا در بازارها، سازمان‌ها و مدیران را با فشاری بی‌سابقه و البته درآمدی کلان مواجه خواهد کرد.

گام هفتم:

همواره روی اصول کارکنید. اصول همیشه و در همه جای جهان یکسان بوده است. هرکسی اگر این اصول را رعایت کند، قطعاً نتایج بی‌نظیری خواهد گرفت. الآن در موقعیت و شرایط خاصی از جهان قرارگرفته‌ایم. الآن در پایان عصر صنعتی و شروع عصر ارتباطات هستیم. این بهترین زمان در طول تاریخ برای راه‌اندازی کسب‌وکار، موفقیت فردی و ثروت است.

انتخاب کنید که از این شرایط به بهترین نحو استفاده کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر