اکثر مردم میگویند که هوش است که یک دانشمند را برجسته می سازد ، اشتباه می کنند

شخصیت است که این کار را می کند .

هرگز کاری بر خلاف وجدان خود نکنید ، حتی اگر قانون از شما بخواهد .

هیچگاه یک کنجکاوی مقدس را از دست ندهید .

انبوهی از آزمایشها نمی توانند ثابت کنند که من درست گفته ام ، ولی تنها یک آزمایش می تواند

ثابت کند که اشتباه گفته ام .

وقتی محدودیت های خود را بپذیریم می توانیم از آنها عبور کنیم .

فقط دو چیز هستند که نهایت ندار ند ، جهان و حماقت انسانها ، و تازه در مورد اولی هم مطمئننیستم .

مردم عاشق شکستن چوب هستند ، این کاری است که نتیجه اش بلافاصله مشاهده می شود .

سیاست مربوط به زمان حال میشود ولی یک معادله تا ابد می ماند .

ریاضی محض در واقع به شعر درآمدن نظرات منطقی است .

بدترین چیز نسل جوان این است که من دیگر به آن تعلق ندارم .

نمی توان با آرام نشستن در جایی دور و بنی آدم را کرم حشره خواندن به کسی کمک نمود .

ما مثل بچۀ کوچکی هستیم که به کتابخانۀ عظیمی مملو از کتابهایی به زبانهای مختلف وارد

می شود . بچه میداند که یک کسی باید آن کتابها را نوشته باشد . نمی داند چگونه . زبان آنها را

نیز درک نمی کند . تنها حدس می زند که نوعی نظم مرموز در چیدن کتابها وجود دارد . ولی

نمی داند آن نظم چیست . به نظر من این طرز رفتار با هوش ترین انسانها در مقابل خداوند است

. ما می بینیم که جهان به طرز شگفت انگیزی مرتب می شود و از بعضی قوانین پیروی می کند .

ولی تنها اندکی از این قوانین را می فهمیم . ذهن محدود ما نمی تواند نیروی مرموزی را که صور

فلکی را به حرکت در می آورد درک کند