کتابهایی که می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.
اما چیزی که فراموش میکنیم این است که پول به تنهایی یک هدف نیست. باید وسیلهای باشد برای رساندن ما به هدفهایمان. باید طوری استفاده شود که خوشبختی و شادی عمومی ما را در زندگی ایجاد کند.
اما چیزی که فراموش میکنیم این است که پول به تنهایی یک هدف نیست. باید وسیلهای باشد برای رساندن ما به هدفهایمان. باید طوری استفاده شود که خوشبختی و شادی عمومی ما را در زندگی ایجاد کند.
بهترین سرمایه گذاری با بیشترین سود سرمایه گذاری و دریافت بیشترین سود از سرمایه ، پس انداز و سرمایه گذاری مجدد برای دریافت سود بیشتر خواسته هر شخص یا بنگاه اقتصادی میباشد. حال برای پیش بینی بهترین جا برای سرمایه گذاری باید مسائل کلی و کلان اقتصادی را مطلع بود ، با تجربه از اتفاقات قبلی ، رویدادهای جدید را کنار هم قرار میدهیم در مورد آینده تصمیم میگیریم. همواره پیش بینی بهترین سرمایه گذاری در بازار فعلی و یا انتخاب بهترین بازار برای سرمایه گذاری در سال های آینده مشکل می باشد زیرا این موضوع به عوامل بسیاری بستگی دارد. گاهی مسائل داخلی و خارجی موجب اوج گیری و سوددهی یک بازار می شود و برخی اوقات زمینه ساز زیان ده شدن برخی بازارهای دیگر میشوند.
این ویژگی افرادی است که ترسهایشان را شناخته و بر آن غلبه کردهاند. ترسها بزرگترین موانع رهایی و پیشرفت انسان هستند. انسانهای بزرگ با ترسهایشان مواجه میشوند و انسانهای ضعیف از آن فرار میکنند.
شاید نام وارن بافت را شنیده باشید. بزرگ ترین، معروف ترین و موفق ترین سرمایه گذار تاریخ. وی اکنون بدون آن که چیزی تولید کند (نه کالایی و نه نرم افزاری) ونه کارخانه ای بزند همراه با بیل گیتس جزو سه نفر ثروتمند دنیاست. همه به او لقب نابغه و باهوش می دهند. فرض ما این است که که وی یک استعداد فوق العاده داشته که از همان روز اول دست به هر چی می زده طلا می شده و بعد از دانشگاه آمده وارد بازار کار شده و خیلی سریع به موفقیت رسیده است. اما نکته اینجاست که وی در این راه استخوان خرد کرده است. به بخشی از واقعیت های زندگی او دقت کنید:
پنج ساله بود که اولین کسب و کار خود یعنی فروش آدامس به رهگذران در دکه جلوی خانه شان را آغاز کرد. سپس دکه دیگری جلوی خانه یکی از دوستان برای فروش لیموناد زد چون متوجه شد که آنجا رفت و آمد بیشتری صورت می گیرد در شش سالگی بسته های شش تایی نوشابه را از مغازه به قیمت ۲۵ سنت می خرید و هر بطری را به قیمت ۵ سنت در درب منازل می فروخت.در حالی که کودکان هم سن و سال او بر روی چمن لی لی و بولینگ بازی میکردند. او اولین سهام خود را در یازده سالگی خریداری کرد. در ۱۳ سالگی به اداره مالیات به دلیل گرفتن مالیات ۳۵ دلاری برای دوچرخهاش، اعتراض کرد و سرانجام موفق شد مالیات ۳۵ دلاری دوچرخهاش را حذف کند. در۱۴ سالگی بافت روزنامه فروشی می کرد. بعدها تصمیم گرفت همزمان با فروش روزنامه اشتراک مجلات نیز به آنها بفروشد. از دیگر فعالیت های تجاری او، جمع آوری توپهای گلف گم شده و فروش آنها بود. او در ۱۷ سالگی مالک نیمی از یک اتومیل رولزرویس بود که خود از آن استفاده نمی کرد و ۳۵ دلار در روز آن را اجاره می داد.
خلاقیت یکی از مهمترین مولفههای هوش پولساز خلاقیت است. روزگاری برای کسب درآمد بالا چندان به خلاقیت نیاز نبود اما امروزه با افزایش جمعیت و رقابت در زمینههای مختلف شغلی و اجتماعی، نیاز به این ویژگی بیشتر احساس میشود. بیشتر افرادی که در موقعیت شغلی با حقوق ثابت قرار میگیرند، خلاقیت خودشان را از دست میدهند و تنها زمانی انسان وادار به استفاده از قابلیتهای عالی ذهنش میشود که در شرایط سخت قرار بگیرد.
افرادی که خیالپردازی بیشتری دارند احتمال بیشتری وجود دارد بتوانند یک کار و ایده جدید خلق کنند. بسیاری از ایرانیها قدرت خیالپردازی خوبی دارند؛ اما تنها افراد معدودی به آن اهمیت میدهند و بیشتر بیتفاوت از کنار آن میگذرند. حتی بسیاری از افراد آن را چیز بدی میدانند! تفاوت افراد موفق در این است که به خیالپردازیهایشان جامه عمل میپوشانند.
دوست من که رتبه اول کنکور کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است می گوید که در این حوزه (مثلا طلا و مسکن) سرمایه گذاری کنیم. این موضوع باید مهم باشد. حتی روزنامۀ تایمز چهار ستون از صفحۀ اولش را به آن اختصاص داده است. پروفسور سمیعی گفته است که پنج بار خندیدن برای سلامتی قلب بسیار مفید است. همه این ها نوعی از مغالطه هستند به نام توسل به مرجع یا اقتدار کاذب. این خطا/فریب وقتی رخ می دهد که بگوییم یک حرف درست است چون یک خبره مشهور و مهم گفته آن حرف درست است. در حالی آن فرد واقعا خبره است واقعا مشهور است و واقعا مهم است اما یک ایراد دارد: در آن حوزه خبره نیست.
باورها منشا تصمیمات ما هستند و برخی تصمیمات (تصمیمات استراتژیک) سرنوشت ما را رقم می زنند. اینکه چه رشته ای بخوانیم؟ کجا کار کنیم؟ در کدام حوزه سرمایه گذاری کنیم؟ به چه کاندیدایی رای بدهیم؟ به کدام استان بودجه بیشتری تخصیص دهیم؟ در کدام صنعت سرمایه گذاری استراتژیک کنیم؟ به چه کسانی یارانه بدهیم؟ با چه کشوری رابطه برقرار کنیم؟ همه و همه تصمیماتی هستند که ریشه در باورهای ما دارد. بنابراین لازم است که باورهای درست داشته باشیم. چه بخواهیم چه نخواهیم بخش عمدهای از باورهای ما متکی بر دیگران است. ما بسیاری از باورهای خود را به این دلیل میپذیریم که مرجعیت متخصصان را در زمینههای گوناگون قبول داریم. از این پس برای پذیرفتن یک حرف از یک فرد (هر چقدر که محبوب و برجسته باشد) سه شرط بگذارید: 1- آن فرد صلاحیت سخن گفتن در آن موضوع را دارد یا نه؟ 2- آن فرد حقیقت را می گوید و آیا تمام حقیقت را می گوید (چون ممکن است به دلایلی حقیقت یا تمام واقعیت را نگوید) 3- آیا خبره های دیگر نیز گفته وی را تایید می کنند؟ اگر آری که می توان حرفش را پذیرفت اگر نه از آن خبره و خبره های دیگر باید خواست که دلایل، شواهد، مدارک خود را برای تایید نظر خود را بیان کنند.