سخت کار نکنید، هوشمندانه کار کنید

به راحتی کتابهای مربوط به موفقیت، ثروت، رمان تاریخی،قصه،آموزش،صوتی،روانشناسی و... را از این لینک دانلود کنید.

۱)خواننده فعال باشید

۲)سعی نکنید تغییرات ناگهانی و بزرگ در رفتارتان ایجاد کنید.(بهترین و موثرترین راه برای ایجاد تغییرات ایجاد تغییرات تدریجی،آرام و برنامه ریزی شده است)

انتظار کامل بودن را نداشته باشید.

وقت در صورتی طلا است که کیفیت کار شما به آن ارزش طلا بدهد.

اغلب،بسیاری از ما،موثر بودن را با لیاقت اشتباه میگیریم.موثر بودن یعنی انتخاب اهداف درست ازیک مجموعه و سپس دست یافتن به آنها.لیاقت یعنی این فرض که اهداف به خودی خود آشکارند و باید برای دست یافتن به آنها بهترین راه را برگزید.

 ۱۲ باور کاری رایج و افسانه که در این کتاب مورد تردید جدی قرار میگیرد.

۱)هرچه بیشتر عرق بریزی،بیشتر به دست می آوری

۲)فعالیت یعنی سازندگی

۳)کارایی یعنی موثر بودن

۴)دود چراغ خوردن

۵)بهترین راه انجام کار این است که خودتان آن را انجام دهید

۶)آسانترین راه بهترین راه است

۷)کار سخت فضیلت است

۸)کار،تفریح نیست

۹)تنها یک راه بهترین راه است

۱۰)انضباط بیشتر یعنی آزادی کمتر

۱۱)عدالت برای همه

۱۲)ما زیر فشار خوب کار میکنیم

 

تعیین اهداف

شخصی به شما گفت احساس بی ارزشی میکند،یا اینکه از زندگی خسته شده است،با دقت بیشتری به او نگاه کنید.آنچه در واقع میگوید،این است که مشکل ارزشمندی برای حل کردن ندارد و مانعی در کارش نیست تا بر آن غلبه کندو هدفی ندارد تا به آن دست یابد.

برنامه ریزی موفقیت آمیز برای موثر بودن،با تعیین هدف آغاز میشود.

تعیین هدف ،موارد منفی کار را کمتر و دستاوردهای آن را بیشتر میکند.تا وقتی تصمیم نگرفتیم چه میخواهیم ،احتمالا چیزی به دست نمی آوریم.با کوشش زیاد و دستاورد اندک ،عمر خود را تلف میکنیم.

تمرینی برای کشف خود (خودیابی)  

تا وقتی که ندانید چه کسی هستید ،تصمیم گیری در این مورد که از زندگی چه میخواهید ،چندان معنادار نیست.

ده عدد کارت یا بیشتر بردارید.در یک طرف کارت ها،جملات ناکامل زیر را بنویسید:

نام من … است و یک … هستم.

حالا هر یک از کارت ها را به طرزی متفاوت تکمیل کنید.سپس آنهارا به ترتیب اهمیت قرار دهید و شماره گذاری کنید.سپس اولین کارت را برگردانید و جمله زیر را کامل کنید:

این من هستم اول است زیرا …

در مورد سایر کارت ها نیز به ترتیب همین کار را انجام دهید.

حالا تصور کنید شخص دیگری کارت ها را نوشته است ،و به سوالات پاسخ دهید:

۱)این کارت ها درباره نویسنده آن چه میگویند.

۲)برای آنها مهم ترین چیز چیست؟

۳)این شخص از چه کارهایی لذت میبرد که آنها را انجام نمیدهد؟

۴)به این شخص توصیه میکنید چگونه زندگی کند( اگر فقط شش ماه فرصت زندگی کردن داشته باشد)؟

 

هنگام تصمیم گیری در مورد چیزهایی که از زندگی میخواهید،باید زندگی خود را به واحدهای مدیریت پذیر تقسیم کنید.برای این کار تمرین زیر را انجام دهید:

شش کارت یابرگه کاغذ بردارید و هریک را با یکی از عناوین زیر مشخص کنید :

  • اهداف شغلی

  • اهداف روابط شخصی

  • اهداف بازسازی

  • خود تفریحی

  • اهداف رشد شخصی

  • اهداف مادی

  • اهداف اجتماعی

  • اهداف تجاری

بعد کارت ها را بردارید اهدافی را که باید به آنها دست یابید را روی آنها بنویسید.

کوین میگوید:خود را باور داشته باشید.تصمیم بگیرید چه میخواهید.به دیگران گوش دهید؛اما خودتان تصمیم بگیرید.هنگامی که درباره هدف خود تصمیم گرفتید،فقط برای دست یافتن به آن کار کنید.مهم تر از همه مطمئن شوید که هدف ازآن شماست و به خاطر داشته باشید که محدوده موفقیت را شما تعیین میکنید.

درحالی که اهداف خود را مینویسید،از مراجعه به کارت های خودیابی مطمئن شوید.

اهداف را به ۲ علت یادداشت میکنیم :

۱- نوشتن اهداف کمک میکند چیزهایی را که میخواهید،به طرز روشنتر بیان کنید.

۲- نوشتن اهداف ،نوعی تعهد در شما ایجاد میکند.

هنگامی که لیست اهداف را تکمیل کردید،اولین نسخه خام از اهداف خود را دارید.تعیین اهداف کاری ،مانند نوشتن مقاله یا گزارش است.

شما چند ایده را روی کاغذ مینویسید و سپس آنها را تصحیح،تصفیه و خالص میکنید و بعد به شکل مطالبی ساخته و پرداخته در می آورید.

نکات راهنما:

اهداف چالش انگیز اما دست یافتنی تعیین کنید.اهدافی که به گسترش توانایی های شما نیاز داشته باشند.

” اهداف دست نیافتنی ،هدف نیستند ؛خیال پردازی هستند. ”

تا حد امکان اهداف را مشخص و اندازه گرفتنی کنید.

همه اهداف اندازه گرفتنی نیستند،در این موارد میتوانید یک معیار امتیازدهی از یک تا ده ایجاد کنید.اگر احساس میکنید نمیتوانید چیزی را اندازگیری،تعیین مقدار،امتیازدهی یا تشریح کنید ،میتوانید آن را از فهرست اهداف خارج و فراموش کنید.

سازگاری اهداف را بررسی کنید

در روز تعیین اهداف ممکن است دو یا سه هدف تعیین کنید که دست یافتن به یکی از آنها، مانع دست یافتن به یک یا دو هدف دیگر شود. ممکن است بخواهید در حرفه خود بهترین باشید (که اغلب مستلزم کار زیاد و کار در تعطیلات است )؛اما بخواهید وقت بیشتری با خانواده خود سپری کنید.ناسازگاری اهداف ممکن است شما را دچار تردید کند و نتوانید در مورد پیگیری یک هدف تصمیم بگیرید.اغلب نتیجه این میشود که هیچ هدفی را دنبال نمیکنید،با بررسی اهداف از نظر عدم وجود ناسازگاری ،در وقت صرفه جویی کرده و کمتر دچار نومیدی میشوید.

 

اهداف خود را انطاف پذیر نگه دارید

این طرز تفکر که نوشتن اهداف بر روی کاغذ بسان نوشتن اهداف بر روی سنگ است را دور بیاندازید.شما یک فرد زنده و رشدیابنده هستید و نیازها و ارزشهایتان پیوسته در حال تحول است.درنتیجه باید همواوره اهداف خود را مورد ارزیابی مجدد ،اصلاح،حذف یا جایگزینی با اهداف دیگر قرار دهید

 

تاریخ هدف را تعیین کنید

تاریخ هدف مانند خود هدف باید واقع بینانه باشد برای این منظور هدف خود را به گروه های کلیدی تقسیم کنید.

اهداف بلند مدت : این ها اهدافی هستند که میخواهید در مدت زندگی خود به آنها دست یابید. بیشتر از یک سال یا بیشتر طول میکشد.

اهداف متوسط (میان مدت): اهدافی هستند که انتظار دارید در مدت یک سال یا دو سال بعد به آنها دست یابید.

اهداف روزانه: اهدافی که با دستیابی به آنها بیشترین بهره را از هر روز میبرید.

همه این اهداف را باید در پرتو اهداف دیگر مورد توجه قرار داد.اهداف روزانه باید به دستیابی به اهداف متوسط کمک کنند.به همین ترتیب ،اهداف میان مدت باید به اهداف مادام العمر یاری برسانند.

این باور که میتوانید زندگی خود را جزء به جزء برنامه ریزی کنید ،عقیده ای غیرواقع بینانه است.

 

تعیین اولویت ها –قانون ۲۰\۸۰

” با دست یافتن به ۲۰درصد از اهداف خود،هشتاد درصد کارآمد خواهید بود “

برای اینکه به عوض افرادی هدفگذار ،افرادی دست یابنده  به هدف خود باشیم،باید این سه کار را به نحوی موثر انجام دهیم:

۱- ذهن و انگیزه خود را مدیریت کنم

۲- به نحوی موثر از زمان استفاده کنیم

۳- چگونگی دستیابی به اهداف را بنویسیم.

 

ارتباط موثر

توانایی برقراری ارتباط ،با روند ادراک و تفکر ما در هم تنبیده شده است .هیچکس نمیداند که دیگری چه احساسی دارد؛زیرا هرگز دو نفر نمیتوانند دقیقا یک چیز را تجربه کنند.تجربه شما،ابزارهای حسی شما و ابزارهای تفکر شما،منحصر به فرد است وتنها به شما تعلق دارد. این تفاوت عظیم در تجربه و ادراک است که توانایی ارتباط مارا بسیار کاهش میدهد.

علاوه بر محدودیت ناشی از تجارب وتوانایی درک ما،توانایی برقراری ارتباط،تاحدود زیادی به استفاده درست ما از واژه ها و علائم مناسب مربوط میشود.حقیقت این است که ما تجارب خویش را با نماد منتقل میکنیم و هر نوع ارتباط شامل پردازش این نماد هاست.

افسانه همین است که گفتم

برتراند راسل _ فیلسوف انگلیسی _ گفته است:

«ادعای قطع و یقین برای انسان ،یک امر طبیعی است؛باوجود اینکه یک عادت زشت عقلی است.»

بیشتر اوقات ما با این فرض ناخودآگاه که کاملا حق باماست و ما کاملا بر موضوع مسلط هستیم سخن میگوییم.ارتباط به معنی انتزاع است و انتزاع یعنی اینکه برخی چیزها رها شوند.با وجود این ،با ادراک و انتزاع محدودی که داریم،میکوشیم دیگران را قانع کنیم که مطلقا حق با ماست.

 

اشتباه گرفتن برداشت خود به جای واقعیت

این یک الگوی دیگر است که در آن  تفکر خطاآمیز موجب ارتباط ضعیف میشود.ما نمیتوانیم از برداشت کردن اجتناب کنیم،وروزی صدها برداشت میکنیم (استنباط)

 

چگونه یک ارتباط برقرار کننده کارآمد شویم :

– ما ارتباط را امری ساده می انگاریم ؛زیرا تا انجاکه به خاطر داریم این کار را انجام داده ایم.درهر صورت ،انجام طولانی مدت یک کار ،به معنی خوب انجام دادن ان نیست.

– به صورت باز و وسیع فکر کنید.چیزها معمولا آن طورکه به نظر می آیند نیستند.

– هنگامی که با شخصی صحبت میکنید ،خوب گوش کنید.چیزی که معنا را به شما یا مخاطب شما انتقال میدهد ،آنچه که میگویید نیست ؛بلکه نحوه گفتن آن است.

– به منبع پیام توجه کنید.هرچه قدر بیشتر گوینده را بشناسید، دقیقتر میتوانید پیام و انگیزه ارسال آن را ارزیابی کنید.

– قانون طلایی این است که مردم چیزی را به شما میگویند که دوست دارید شما بشنوید ،و آن گفته همیشه به نفع شما نیست.

– پیام خود را متناسب با مخاطبین خود تنظیم کنید.

– با پرسیدن سوالات از شخص گوینده یا درخواست تکرار میتوان از سردرگمی ها کاست.با اظهار نظر درباره پیام او ،اطمینان حاصل کنید که منظور او را به خوبی فهمیده اید.

– بدانید درباره چه چیزی صحبت میکنید.

– به طور مشخص فکر کنید.با کلی گویی و سخنان مبهم ،دور خود نچرخید.

– با زبان ساده و روزمره ارتباط برقرار کنید.هدف زبان تخصصی، بیشتر ازآنکه به نفع مشتری باشد، به نفع افراد متخصص است.

– از گفتن «من نمیدانم» نترسید.

– به خاطر داشته باشید هرگونه انتقال معنی ،ارتباط است .ظاهر افراد،علامت گذاری در جملات ،زبان بدن،تن صدا،سکوت ارتباط است.

– از دام« یا این یا آن » دوری کنید.میان بد و خوب حالت هایی بیشمار قرار دارند.از درجات خوبی،صداقت،موقیت و… در تفکر خود استفاده کنید.

– ما همیشه  همه پاسخ ها را نداریم .مراقب افرادی باشید که ادعا دارند همه پاسخ ها را در دست دارند. به طور حتم این علامت نادانی(جهل)است.

– اگر برای برقراری ارتباط با شخصی وقت میگذارید،علاقه و توجه خود را به او بدهید تا او نیز به شما توجه و علاقه نشان دهد.گوش کنید و هروقت لازم است،جریان گفت و گو را هدایت کنید.

– میان حرف شخص دیگر ندوید.این عمل گذاشتن نقطه پایان بر یک ارتباط با معنی است.به میان حرف شخصی پریدن به این معنا است:«لطفا دهانتان را ببندید .چیزی که من میخواهم بگویم،اهمیت بیشتری دارد!»

– برای بیشترین تاثیر گذاری ،ایده های خود را در زمان و مکان مناسب انتقال دهید.محل و قالب ذهنی شما و مخاطب شما،نقشی مهم در چگونگی انتقال ایده های شما دارد.

– در جریان ارتباط آیا آنچه را که درباره آن صحبت میکنید  یا مینویسید،به چشم خود دیده اید؟اگرنه پس تا حدی با یک برداشت سروکار دارید.قبل از صحبت کردن ،از برداشت های خود و معتبر بودن آنها اطمینان حاصل کنید.

– از برچسب زدن و دسته بندی کردن اشخاص و گروه ها خودداری کنید.در عوض، سعی کنید منحصر به فرد بودن هر شخص را – که با او ارتباط برقرار میکنید – کشف کنید.

– بیش از حد ارتباط برقرار نکنید.زیاد حرف زدن موجب گیج شدن شنونده میشود و منظور اصلی شما را در انبوهی از جملات  پنهان میکند.حتی بدتر،صحبت زیاد ،خسته کننده نیز هست .

– ارتباط رو در رو،یک روند ارتباطی دو طرفه است و هر دو طرف در آن مسئول هستند .هنگام ارسال یک پیام ،دست کم شش پیام متفاوت ارائه میشود:

-منظور شما چیست.

-در واقع چه چیزی را میگویید.

-طرف مقابل چه چیزی را میشنود.

-آنچه طرف مقابل فکر میکند میشنود.

-طرف مقابل چه میگوید.

-آنچه فکر میکنید طرف مقابل شما گفته است .

– آرامش را حفظ کنید . رویکرد آرام و باز ،فراد را شنونده ایده های شما میکند.

 

به طور خلاصه ،برقراری ارتباط موثر،نیازمند آگاهی از مشکلات ارتباط و تلاش برای  اصلاح آن است.