مانند ماشین لباسشویی هستند، پیچ و تاب می دهند، می چرخانند و ما را به اطراف می کوبند. اما در نهایت، تمیزتر، درخشان تر و بهتر از قبل می شویم.
برای رسیدن به خواسته های بزرگ باید دولیست تهیه کنید
لیست اول خواسته هایی که میخواهید
و لیست دوم مواردی که برای رسیدن به آن خواسته ها باید فداکنید تابه نتیجه برسند
من سه نقطه عطف در زندگی داشتم که اینها بودند: اول، فهمیدم که در مقابل زندگیم و هر اتفاقی که برایم رخ میدهد مسئول هستم. دریافتم که زندگی تمرین نیست بلکه یک واقعیت است. با مطالعه در زندگی افراد موفق درمییابیم که پذیرش مسئولیت نقطه شروع حرکت آنها بوده است. قبل از آن هیچ اتفاقی نمیافتد. پس از اینکه مسئولیت کامل اعمالتان را پذیرفتید، تمام جنبههای زندگی شما متحول میشود.
دومین نقطه عطفی که در زندگیم رخ داد و من ۲۴ ساله بودم، کشفم در مورد هدف بود. بدون اینکه واقعاً بدانم چکار میکنم، نشستم و ۱۰ چیزی که میخواستم در آیندۀ معلوم انجامشان بدهم را نوشتم. من لیست را گم کردم ولی ۳۰ روز بعد کل زندگیم دگرگون شده بود. تقریباً به همه خواستههایم بعضاً کامل و بعضاً نیمه کامل رسیده بودم.
سومین نقطه عطف در زندگیم زمانی رخ داد که من کشف کردم "شما میتوانید آنچه که برای نیل به هدفتان لازم است را فرا گیرید." هیچ کسی باهوشتر و بهتر از شما نیست. تمام مهارتهای تجاری، فروشندگی و درآمدسازی قابل آموختن است. هرکسی که امروز در هر زمینهای مهارت دارد، زمانی در همان زمینه نابلد بود. باسوادترین انسانها در هر زمینه در ابتدا اطلاعاتی نداشتند و حتی از وجود چنان زمینهای آگاهی نداشتند. وقتی که صدهاهزار انسان توانستند، پس شما هم میتوانید.
با آرمانگرایی شروع کنید. فرض کنید هیچ محدودیتی در بودن، داشتن و یا انجام دادن ندارید. فرض کنید همۀ وقت و پول، دوستان و روابط، تحصیلات و تجربه، که لازم است را برای تعیین هدف در اختیار دارید. تصور کنید که چوب جادوییتان را در هوا میچرخانید و در هر چهار جنبه اصلی زندگی به زندگی ایدهآلتان دست مییابید. اگر زندگیتان در هر کدام از این جنبهها ایدهآل و کامل باشد، چگونه بنظر میرسد؟
۱ . درآمد – چقدر درآمد میخواهید داشته باشید برای امسال، سال آینده و پنج سال آینده؟
۲. خانواده – چه نوع زندگی برای خود و خانواده خودتان میخواهید بسازید؟
۳ . سلامتی – اگر در سلامتی کامل باشید چگونه خواهد بود؟
۴ . دارایی خالص - در این دوره پنجساله چقدر میخواهید پسانداز کنید؟
روشِ سه هدف – در کمتر از ۳۰ ثانیه سه تا از مهمترین هدفهای خود را بنویسید. همین الان. سریع بنویسید.
پاسخ شما در این روش هر چه که باشد تصویر دقیقی از خواستههای واقعی شما از زندگی میدهد.
اهداف شما باید نوشته شود. این اهداف باید واضح، مشخص و قابل اندازهگیری باشد. اهدافتان را باید به ترتیبی بنویسید که انگار قرار است در کارخانهای دوردست به تولید برسد. توضیحات شما برای همه مراحل، واضح و با ذکر جزئیات باشد.
فقط ۳٪ از مردم اهدافشان را نوشتهاند و بقیه کار میکنند تا این ۳٪ به اهدافشان برسند.
ضمیر ناخودآگاه شما، خواسته یا ناخواسته از این مهلت تعیین شده بعنوان اهرم فشاری به شما برای رسیدن به هدفتان طبق جدول زمانبندی استفاده میکند. اگر هدف شما به اندازه کافی بزرگ است، زمانبندی کنید. چنانچه قصدتان رسیدن به استقلال مالی است، شاید یک مهلت ۱۰ یا ۲۰ ساله در نظر بگیرید و سپس آنرا به دورههای یکساله تقسیم کنید که در اینصورت میفهمید که در هر سال چقدر باید کنار گذاشته و سرمایهگذاری کنید.
اگر بنا به هر دلیلی در مهلت تعیین شده به هدفتان نرسیدید، براحتی این مهلت را تمدید کنید. اهداف غیر منطقی نیستند، شاید مهلت تعیین شده غیر منطقی بوده باشد.
چرا تا کنون به هدفتان نرسیدهاید؟
نظریه محدودیت – همیشه یک عامل محدودکننده که سرعت دستیابی به هدفتان را تحت تاثیر قرار میدهد وجود دارد. عامل محدودکننده شما چیست؟
قانون ۸۰/۲۰ عامل این محدودیتها را مشخص میکند. ۸۰٪ از عواملی که جلوی دستیابی شما به هدفتان را میگیرد در درون خودتان است. و این عوامل فقدان مهارت، کیفیت یا کمیت دانش و اطلاعات است. فقط ۲۰٪ از عوامل عدم دستیابی به هدف از بیرون نشأت میگیرد. همیشه از خودتان شروع کنید.
خصوصاً مهارتهای لازم برای قرار گرفتن در صدر ۱۰٪ از همرشتهایهای خود را شناسایی و کسب کنید.
کشف بزرگ: ضعیفترین مهارت اصلی شما تعیینکننده سقف درآمد و موفقیت شماست. باید آن را پیدا کنید و با بهبود آن مهارت، موقعیتتان را بالاتر ببرید.
سوال کلیدی: "بهبود و افزایش کدام مهارت، بیشترین تاثیر مثبت را در زندگی شما خواهد داشت؟"
یک مهارت نام ببرید که با بهبود مداوم و رسیدن به درجه عالی، شما را در دستیابی به مهمترین هدفتان کمک میکند. هر چه که هست، روی یک کاغذ بنویسید، برنامهریزی کنید و هر روز روی آن کار کنید.
فهرستی از کسانی که باید با آنها یا در کنار آنها کار کنید تا به هدفتان برسید تهیه کنید. ابتدا از اعضای خانواده که همکاری و پشتیبانی آنها را لازم دارید شروع کنید. در این فهرست رئیس، همکاران و زیردستان را لحاظ کنید. خصوصاً، مشتریانی که برای فروش کالا یا خدماتتان به آنها نیاز دارید و پول لازم را از آنها بدست میآورید.
به محض آنکه افراد اصلی که کمکشان را لازم دارید شناسایی کردید، این سوال را از خودتان بپرسید، "من برای آنها چه چیزی دارم؟" باید چیزی بدهید تا چیزی بدست بیاورید.
برای دستیابی به اهداف بزرگ الزاماً به کمک و حمایت اشخاص زیادی نیازمندید. یک شخص درست در یک زمان درست و مکان درست میتواند زندگی شما را از این رو به آن رو کند. مردان موفق شبکه گستردهای از مردان دیگر را ایجاد کردند که از آنها کمک میگیرند و بالعکس.
با شناسایی ۱. موانع موجود در مسیر هدفتان ۲. دانش و مهارت لازم ۳. افراد یا کارشناسان خبره، و جمعبندی همه اینها با حوصله تمام، لیستی از تمام گامهای لازم برای دستیابی به هدف را مشخص و یادداشت کنید. هرگاه مورد جدیدی به خاطرتان رسید آن را به انتهای لیست اضافه کنید.
وقتیکه این مراحل را برای هرکدام از اهدافتان انجام دادید، درخواهید یافت که هدفتان بیشتر از همیشه به شما نزدیکتر است. "یک سفر هزار مایلی با یک گام شروع میشود." شما بزرگترین دیوار روی کره زمین را میتوانید با گذاشتن آجر به آجر روی هم بسازید.
ترتیب – برای انجام دادن یک کار مشخص چه کاری از قبل باید بکنید ؟
اولویت – چه کاری بیشتر و چه کاری کمتر اهمیت دارد؟
قانون ۸۰/۲۰ میگوید که ۸۰٪ نتایج از ۲۰٪ فعالیتها بدست میآید. این قانون میگوید ۲۰٪ از زمانی که در ابتدای کار برای برنامهریزی و سازماندهی اهدافتان صرف میکنید با ارزشتر از ۸۰٪ از وقت و تلاشیست که لازمۀ دستیابی به موفقیت است. برنامهریزی خیلی خیلی مهم است.
وقتی که از قبل هدف و برنامه داشته باشید، احتمال دستیابی به اهدافتان را ۱۰ برابر میکنید یعنی ۱۰۰۰٪ !
• برای هر روز، هفته و ماه از پیش برنامه داشته باشید.
• برنامه هر ماه را در ابتدای ماه مشخص کنید.
• برنامه هر هفته را در آخر هفته قبل مشخص کنید.
• برنامه هر روز را در شب قبل مشخص کنید.
هر چقدر بادقتتر و با جزئیات بیشتری فعالیتهایتان را برنامهریزی کنید، در زمان کمتری به نتایج بهتری دست پیدا میکنید. قانونی هست که میگوید هر دقیقهای که برای برنامهریزی صرف میکنید، ۱۰ دقیقه در اجرای برنامه صرفهجویی میشود. یعنی شما از قبل ۱۰۰۰٪ سودِ زمانی در سرمایهگذاری وقتتان برای برنامهریزی روزانه، هفتگی و ماهانه دارید.
با توجه به قانون ۸۰/۲۰ وظایف خود را اولویتبندی کنید.
این سوال را از خودتان بپرسید، "اگر فقط یک کار از فهرست کارهای روزانه را میتوانستم انجام بدهم، کدام کار از همه مهمتر بود؟" پاسخ شما هر چه هست جلوی آن شماره ۱ را بنویسید.
سپس از خودتان بپرسید، "اگر فقط یک کار دیگر هم میتوانستم انجام بدهم، کدام کار را با استفاده بهینه از وقتم میتوانم انجام دهم؟" سپس جلوی آن شماره ۲ را بنویسید.
همین کار را تکرار کنید تا ترتیب و اولویت کارها مشخص شود.
سوال دیگری هم هست که میتوانید از خودتان بپرسید، "اگر عملی را در طول روز میتوانستم انجام بدهم و آن عمل باعث ارزشمند شدن کار و هدفم میشد، آن عمل چیست؟"
تمرکز کلید موفقیت است. تمرکز یعنی شما دقیقاً میدانید چه میخواهید بکنید و همه وجود خودتان را معطوف به کارهایی بکنید که شما را به سمت هدفتان هدایت میکند.
به محض اینکه مهمترین کارتان را مشخص کردید، تمرکزتان را فقط روی آن کار بگذارید تا ۱۰۰٪ به انجام برسد. توانایی شما در مشخص کردن مهمترین کار و سپس تمرکز روی آن بدون انحراف فکری و حواسپرتی، باعث دو یا سه برابر شدن کیفیت و کمیت نتایج و بهرهوری میشود.
تمرکز روی یک کار، یکی از قویترین تکنیکهای مدیریت شناخته شده است. یعنی وقتی کاری را شروع کردید، از همه عوامل انحرافی اجتناب کنید تا آن کار را به پایان برسانید. وقتی که این عادت را در خود پرورش دهید، مثل دیگران به دفعات میتوانید این کار را بکنید.
تصویرهای واضح، زنده، هیجانانگیز و احساسی از اهدافتان خلق کنید طوریکه انگار واقعی هستند.
هدفتان را دست یافته ببینید. تصور کنید در حال لذت بردن از هدفتان هستید. اگر هدفتان یک اتومبیل است، خود را در حال رانندگی با آن تصور کنید. اگر رفتن به مسافرت تفریحی است، هم اینک خودتان را در مسافرت ببینید. اگر خانۀ رویایی شماست، خود را در حال زندگی در آن ببینید.
در تصویرسازی ذهنی، هیجان ناشی از موفقیت و دستیابی به اهداف را احساس کنید. یک تصویر ذهنی بهمراه هیجان و شور و حرارت تاثیر شگرفی بر ذهن ناخودآگاه و ذهن هوشیار شما دارد.
تصویرسازی ذهنی شاید قدرتمندترین قوه ذهنی است که در دسترس شماست و به شما در دستیابی سریعتر و فراتر از تصور به هدفتان کمک میکند.
وقتی که از اهداف واضح و روشنی که همراه با تصویرسازی و هیجان است استفاده کنید، ذهن هوشیار خود را فعال میکنید. سپس این ذهن هوشیار هر مسئلهای که سر راه هدفتان قرار دارد را حل میکند. ذهن هوشیار شما قانون جذب را فعال میکند و شروع به جذب افراد، موقعیتها، ایدهها و امکاناتی میکند که شما را در دستیابی هر چه سریعتر به هدفتان کمک میکنند.
کاغذی بردارید و در بالای آن کلمه "اهداف" را و سپس تاریخ آنروز را بنویسید. در زیر آن تعداد ۱۰ تا از اهدافی که دوست دارید تا یکسال آینده بدانها دست یابید را بنویسید.
هر کدام از این اهداف را با کلمه "من" شروع کنید. در ادامه، جمله خود را با فعلی همراه سازید که به صورت دستوری از ذهن هوشیار به ذهن ناخودآگاه عمل کند.
اهدافتان را با فعل زمان حال توضیح دهید، طوریکه انگار هم اکنون بدانها دست یافتید. برای مثال اگر هدف شما بدست آوردن حجم مشخصی از پول تا تاریخ مشخصی است، اینطور میگویید، "من در آخر سال این مبلغ پول دارم."
اگر هدف شما خریدن خودروی جدیدی است، میتوانید اینطور بگویید، "من در تاریخ ... سوار ماشین ... هستم."
در نهایت، هنگام نوشتن اهدافتان، همیشه آنها را با جملات مثبت بنویسید. بجای گفتن، "من سیگار را ترک خواهم کرد،" میتوانید بگویید، "من یک غیر-سیگاری هستم."
همواره اهدافتان را طوری بیان کنید که انگار هم اکنون واقعی هستند، انگار در همین لحظه به آنها رسیدید. این کار باعث تغییر واقعیت خارجی در ذهن هوشیار و ذهن ناخودآگاه شما میشود بنابراین با دستوراتی که از ذهن شما صادر میشود تناقضی ندارد.
پس از اینکه لیستی از ۱۰ هدفتان را آماده کردید، این سوال را از خودتان بپرسید، "اگر من با چرخاندن چوب جادویی در هوا میتوانستم به هر کدام از این اهداف در طی ۲۴ ساعت برسم، کدامیک از این اهداف بیشترین تاثیر مثبت را در زندگی من دارد؟"
پاسخ شما هر چه که هست دورش دایرهای بکشید و آنرا در بالای کاغذ دیگری بنویسید. سپس:
۱ . تمام جزئیات را بوضوح در ادامه بنویسید.
۲ . برای هدفتان مهلتی تعیین کنید و وقت اضافهای هم در صورت نیاز ذکر کنید.
۳ . موانع احتمالی بر سر راه هدفتان که باید بر آنها پیروز شوید را مشخص کنید . سپس مهمترین مانع، هم درونی و هم بیرونی، را مشخص کنید.
۴ . دانش و مهارتی که لازم دارید تا به آن هدف برسید را مشخص کنید، سپس مهمترین مهارتی که باید در آن حرفهای باشید را مشخص کنید.
۵ . کسانی که کمک و همکاریشان را لازم دارید مشخص کنید، و فکر کنید چه کاری از شما ساخته است که شایستگی کمکشان را داشته باشید.
۶ . لیستی از تمام کارهایی که برای نیل به هدفتان باید انجام بدهید را تهیه کنید.
۷ . لیستتان را به ترتیب و با اولویت، یعنی کدام را باید اول انجام دهید و کدام مهمتر است، ساماندهی کنید.
۸ . با ساماندهی لیستتان و تعیین گامهای لازم، برنامهای بریزید و گام اول تا گام آخر را در آن مشخص کنید، و سپس هر روز روی برنامه کار کنید و آنرا اجرا کنید.
۹ . برنامه خود را به فعالیتهای کوچکتر تقسیم کنید و هر روز و هر هفته و هر ماه با برنامه از پیش تعیین شده گام بردارید.
۱۰ . اولویتبندی کنید و مهمترین آن را مشخص کرده و هر روز روی آن کار کنید تا با سرعت بیشتری به هدفتان برسید.
۱۱ . با نظم و ترتیبی که در خود ایجاد میکنید روی مهمترین کاری که امروز باید انجام دهید تمرکز کنید تا ۱۰۰٪ انجام شود. با تمرین یاد بگیرید که هر لحظه فقط یک کار را به پیش ببرید.
از ابتدا تصمیم بگیرید که هر اتفاقی بیفتد مهم نیست و شما تسلیم نمیشوید. سماجت و ایستادگی در عمل ثابت میشود. هر بار که با سماجت بر شکستهای اجتنابناپذیر که برای شما رخ میدهد، غلبه میکنید، قویتر و بهتر میشوید. شخصیت شما به مرور قویتر و تواناتر شده و عزت نفس و اعتماد بنفس شما افزوده میشود.
هدف شما این است که سرانجام "غیر قابل توقف" بشوید.
دقیقاً تصمیم بگیرید چه میخواهید، آنرا بنویسید، برنامهریزی کنید، و تک تک روزها را روی آن کار کنید.اگر این مراحل را برای همه کارهایتان تکرار کنید بصورت عادت درمیآید، و کارهای بیشتری در هفتهها و ماههای آینده به انجام میرسانید کارهایی که چندین سال برای دیگران طول میکشد تا انجام دهند. همین امروز شروع کنید.
در سالهایی که نفت تا 146 دلار در هر بشکه به فروش می رسید قیمت دلار تا سال 88 حدودا ثابت بود اما با کاهش درامد نفتی قیمت دلار ب یکباره سه برابر شد پس درامد نفتی زیاد دلار ارزان درامد نفتی کم دلار گران با هم واگرا هستند همگرا نیستند
دروغهای سفید، دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمیشوند : ١. در جاده با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت رانندگی میکند اما در جمع دوستان میگوید که کمتر از ۱۲۰ کیلومتر در ساعت نمیرود! ٢. روزی یک صفحه کتاب میخواند اما در حضور دیگران میگوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمیخوابم!
پولی دارید که نمی دانید آن را در کجا سرمایه گذاری کنید تا سود بیشتری نصیبتون بشه؟ این مطالب به شما کمک می کنه که درست تصمیم بگیرید!
هر زمان که سرمایه گذار نیاز به نقد کردن سرمایه خود داشته باشد، می تواند با مراجعه به اولین طلا فروشی سکه های خود را به فروش برساند. سرمایه گذار هرزمان که بخواهد می تواند اقدام به خرید و فروش سکه کند. در صورتیکه در سپرده گذاری های بانکی، در صورت پس گرفتن پولتان قبل از زمان مشخص شده باید مبلغی را به عنوان جریمه پرداخت کنید.
خرید سکه: سرمایه گذاری در بازار سکه، به علت خاصیت نقد شوندگی، یکی از راه های وسوسه انگیز برای افزایش سرمایه به خصوص برای افرادی ست که سرمایه کمی دارند. از مزیت های خرید سکه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
چند نمونه از راه های سرمایه گذاری مانند خرید سکه، سپرده گذاری در بانک ها، خرید سهام بورس و خرید ارز را بررسی می کنیم تا ببینیم با توجه به شرایط کنونی کشور، هر کدام چه ویژگی هایی دارند؟ .
در کل خرید سکه برای طولانی مدت سرمایه گذاری خوبی محسوب می شود ولی سرمایه گذار باید پیگیر نوسانات قیمت طلای جهانی و قیمت ارز باشد.
از سال86 اولین سکه بخاطر سالگرد ازدواج خریدم حدود 200.000 t و تصمیم گرفتم هر ماه یک سکه یا نیم سکه پس انداز کنم. مدت پنج سال طول کشید در کنار کارم سرگرم أین کار بودم چندین بار در بالاترین قیمت فروختم .و دوباره در پایین ترین قیمت خریدم تا اینکه سال 91 تمام سکه ها ونیم سکه و تعدادی ربع و یک گرمی هم داشتم مجموعا حدود 80 عدد میشدن همه را فروختم . و خونه 140 متری خریدم.
اگر میخواهید سرمایه گذاری کنید باید صبر داشته باشید و هیشه از نوسانات بازار طلا آگاه باشید .گرون بفروشید و ارزون بخرید .
یکی از بزرگترین نواقص موجود در سیستم آموزشی، فقدان آموزش مالی برای دانش آموزان است. اینگونه به نظر می رسد که معلمان فکر می کنند پول تأثیر منفی شبه مذهبی یا پرستش مأبانه ایجاد می کند و بر این باورند که عشق ورزیدن به پول ریشه تمام شر و مصیبت ها است. همانطور که اغلب میدانیم عشق ورزیدن به پول، مصیبت نیست، بلکه نبود پول باعث ایجاد مصیبت است. کار کردن در شغلی که از آن متنفریم مصیبت است. سخت کار کردن و عدم درآمد کافی برای تأمین احتیاجات خانواده مصیبت است. آنچه مصیبت است، غرق شدن در بدهی فراوان است. نزاع به خاطر پول با افرادی که دوستشان دارید، مصیبت است. این حریص بودن است که مصیبت است. ارتکاب جنایات و اعمال غیر اخلاقی برای بدست آوردن پول، مصیبت محسوب می شود. پول فقط پول است. نه چیز دیگر...
در اتاق کنفرانسی که ناگهان از آدم ها تهی شده بود، من ماندم و او. جوانی ریز اندام که معلوم بود مغزش نسبت به هرگونه تعصب مالی هنوز باکره است. ٢٢-٣ سال سن داشت. دامنه لغات و جمله بندیش این حدس را تقویت می کرد که با کتاب و مطالعه بیگانه نیست. در طول جلسه به چشم هایش دقت کرده بودم. زمانی که پا را روی پدال گاز فشار می دادم و بحث بالا می گرفت، چشم هایش برق می زد. به رگه های روی میز کنفرانس خیره شدم. می خواستم تا زمان بازگشت آدم ها نفسی تازه کنم و اندکی به مغزم استراحت دهم. ناگهان سکوت را شکست با صدایی که اندکی لرز در آن احساس می شد گفت : " استاد شما بر اساس تحلیل تکنیکال خرید می کنید یا فاندامنتال؟" هزار و صد و یازدهمین بار بود که این سوال از من پرسیده می شد. طفل معصوم بدشانس بود. تا دهان باز کنم و جواب دهم، مدیران شرکت برگشتند. دلم برایش سوخت. نگاهش کردم و گفتم "من حتما جواب سوال شما رو می دم"