نقد و بررسى کتاب خاطرات تاج السطنه / بهرام پیشگیر کارشناس ارشد از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
Email=pishgir.bahram@Yahoo.Com
دانلود رایگان کتابهای موفقیت و ثروت
چکیده
تاج السلطنه یکى از زنان خاندان سلطنتی قاجار در ایران بود. وى خاطرات خود را به درخواست معلم و پسرعمویش، در ١٩٢۴ نوشت و در آنها، از رویدادهاى بیرون و درون کاخ پدرش گزارش داد. خاطرات تاج السلطنه، از سودمندترین و مهم ترین یادداشتهای معتبرو موثق بازمانده از روزگار قاجاریان است. خاطرات وى، سرگذشت او را از آغاز زندگى تا هنگام جدایى اش از شوهر خود در برمى گیرد.
بخشهایی از کتاب خاطرات تاجالسلطنه («تاریخ حالات ایام زندگانی خانم تاج السلطنه») در ۱۳۶۲ با نظارت منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان در تهران منتشر شده است. تاجالسلطنه دوازدهمین دختر ناصرالدین شاه بود و خواهر مظفرالدین شاه بود که نامش را «زهرا» گذاشته بودند ولی پدرش «تاج السلطنه» صدایش می کرد. دختری که به بانوی شورشی دربار معروف بود و تبعیضات وارده به زنان در دوران قاجار را زیر سوال می برد. او دختری درسخواندهای بود که دوست داشت زندگی متفاوتی داشته باشد. وی در کتاب خاطرات خود، گزارشهای تاسف برانگیزی از روحیات برادر تاجدارش حکایت کرده که خواندنی است. آن چه در پى مى آید معرفى این کتاب و نویسنده و نیز نقد و بررسى محتواى آن مى باشد.
واژگان کلیدى: خاطرات، تاج السطنه، مشروطه، قاجار
اشاره
تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار (۱۳۰۱ هجری قمری- ۱۳۱۶، تهران) از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بودو به نوشتن خاطرات خود علاقه داشت. بخشهایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج السلطنه» برجا مانده که وسعت اطلاعات او را نشان میدهد و منبع تاریخی بااهمیتی است. وی از مشروطیت، حقوق زنان، آزادی، برابری و قانون دفاع کرده و انتقادهایی جدی به وضعیت حکومت و سلطنت برادرش، مظفرالدینشاه قاجار داشت و بسیاری از مشکلات کشور را حاصل عدم کفایت شاهان قاجار میدانست. همچنین با شاعران آزادیخواهی همچون میرزاده عشقی ارتباط داشت و عارف قزوینی در ابیاتی او را ستوده است.
تاجالسلطنه از تورانالسلطنه، یکی از همسران ناصرالدین شاه قاجار که دخترعمویش نیز بود، زاده شد. تاجالسلطنه در هفت سالگی به مکتب رفت. علاوه بر تسلط بر زبان فارسی، عربی و فرانسه را نیز به خوبی آموخت. او در ده سالگی ازدواج ناموفقی با حسن خان سردار شجاع، پسر شجاعالسلطنه داشت و دخترانش از او گرفته شدند و نزد پدر و نامادری بزرگ شدند. تاج السلطنه در کتاب خاطراتش علت جدایی را فراگیری علوم جدید و مطالعة کتابهای فرنگی و جداشدنش از مذهب و بی بند و باری همسرش ذکر کرده است.
تاج السلطنه سالهایی زیادی پس از متارکه به تحصیل علوم در اروپا پرداخت و تحت تاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای آنان قرار گرفت به آموختن موسیقى و نقاشى پرداخت و بعدها، زبان فرانسه را آموخت و به مطالعهی ادبیات غرب و تاریخ و فلسفه روی آورد و به گروه طبیعیون پیوست. تاجالسلطنه از همان نوجوانی، آرمانهای بلندی در سر داشت. دیوارهای حرمسرا و سنتهای رایج، نمیتوانست و نتوانست او را محدود کند. به علم و مطالعه علاقه بسیاری داشت. نارضایتی خود را از وضع موجود و دلبستگیاش به ضرورت اصلاحات و نوسازی را پنهان نمیکرد. در کسب علم و هنر، ذوق و شوق و استعداد فراوان از خود نشان داد. از میرزا عبدالله، ردیف نواز و نوازنده مشهور تار، نواختن تار را بهخوبی فراگرفت و به زودی در این راه پیشرفت بسیار کرد. نقاشی را نیز نزد سلیمان سپهبدی نوه عمهاش عزتالدوله همسر امیرکبیر با مهارت فراوان آموخت. او کتابهای زیادی را مطالعه میکرد. تاجالسلطنه علاقه فراوانی به سفرهای اروپایی داشت.او در خاطرات خود، فراگیری علوم جدید و مطالعه کتابهای فرنگی و آشنایی با افکار اندیشمندان غربی را برای بالا رفتن سطح آگاهیهای خود، از انگیزههای اصلیاش برای دلبستگی به سفرهای اروپایی تلقی و معرفی کرده است. او در سال 1323 قمری و با آرزوی دیدار و گفتوگو با زنان «حقوق طلب» اروپا کوشید تا با فروش جواهرات خود و به کمک یک زن فرنگی و دو نفر از خدمتکارانش به اروپا برود، اما با مخالفت و ممانعت خانوادهاش روبهرو شد. با وجود موانع بسیاری که پیش روی آرزوهایش وجود داشت، سرانجام توانست سالها بعد از متارکه از همسرش به آرزوی خود برای رفتن به اروپا جامه عمل بپوشاند. تاجالسلطنه پس از سفر به اروپا و اقامت در آنجا، سالهای زیادی به تحصیل علوم در اروپا پرداخت. او در طول اقامت خود در اروپا، تحتتاثیر زندگی زنان اروپایی و اندیشههای آنان و نیز افکار نوین سیاسی و اجتماعی متفکران غربی قرار گرفت.
تاجالسلطنه در زمان حیاتِ پدرش، ناصرالدین شاه، بسیار مورد توجه او بود اما بعد از مرگ پدرش مورد نفرت مظفرالدین شاه قرار گرفت چرا که از مشروطهخواهان طرفداری میکرد و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان انتقاد میکرد. وی به مطالعه آثار ویکتور هوگو، ژان ژاک روسو و بیسمارک علاقه داشت و از آنها الهام میگرفت.
معرفى کتاب خاطرات تاجالسلطنه
نویسنده: تاج السلطنه (دختر ناصرالدین شاه قاجار )
به کوشش: منصوره اتحادیه ( نظام مافی ) - سیروس سعدوندیان،چاپ دوم ، تهران ، نشر تاریخ ایران ، 1362
بخشی از این کتاب را نخستین بار اسلام کاظمیه در مقالة «قتل ناصرالدین شاه از خاطرات تاج السلطنه » به چاپ رساند و پس از او ابوالفضل قاسمی آن را با نام «سرگذشت پرماجرای تاج السلطنه » در چند شمارة مجلة وحید منتشر کرد. این کتاب در 2361 با عنوان خاطرات تاج السلطنه به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان ، با مقدمه و حواشی ، به چاپ رسید.
از این کتاب دو نسخه خطی در دست است و بخشهایی از متن اصلی تا کنون پیدا نشده است. بعد ازآن چاپهای متعددی از این کتاب صورت گرفته است .
اهمیت کتاب
این کتاب به چند دلیل مهم است: نویسنده خاطرات که خود دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن جا بود و درونمایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیشترى در سخن گفتن درباره روىدادها برخوردار بوده است.
این اثر همچنین، نمونه اى گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن دوره و گزارنده حالات و تأثیرات و پىآمدهاى آن در طبقات زبرین جامعه و رسانهاى درباره آداب و آیین هاى خاتون هاى حرم به شمار می رود.
کتاب خاطرات تاجالسلطنه ارزش تاریخشناختی زیادی نیز دارد زیرا اطلاعات روشنی درباره پنج سال آخر سلطنت ناصرالدین شاه و دربار ناصری و مظفری دارد و دربارهٔ رویدادهای مهمی مانند واقعه رژی، قتل ناصرالدین شاه، غارت خزانه پس از او، سلطنت مظفرالدین شاه، نقش سیدجمال الدین اسدآبادی و امین السلطان نوشته است.
تاج السلطنه از معدود افرادی است که در آن زمان دست به نوشتن خاطرهنویسی زدهاست. سنت نوشتن خاطرات شخصی، در فرهنگ ما حتی در بین مردان نیز غریب مینمود. او جزو معدود زنانی است که در آن زمان بنا به موقعیت خانوادگی خود توانسته از نعمت خواندن و نوشتن بهرهمند شود. آموزش دختران در آن دوران، مخالف شرع بود و زنان اجازهی رفتن به مدرسه را نداشتد.
آنچه را که او در نقل خاطراتش میآورد در جای خود بسیار تازه و قابل تأمل است. از جمله صداقت گفتار او که بدون پیچیدگی و ترس، از احساسات زنانه، عشق و دلدادگی و خواستهای برحق خود سخن میگوید.
نکتهی دیگر که شخصیت او را برجسته میسازد، دید بسیار انتقادی او نسبت به پدر و بررسی رفتار و شخصیت او، هم بهعنوان شاه مملکت و هم بهعنوان پدر است. او نادانی، بیکفایتی، کوتهفکری، خوشگذرانی پدر و داشتن حرمسرا و زنان متعدد را یکی از عوامل عقبماندگی ایران در آن زمان میداند. برادر و دیگر درباریان نیز از این امر مستثنی نیستد. در انتقادی که از مطفرالدینشاه میکند، او را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند، او را نکوهش میکند و مسافرت هاى بى مورد و وامهاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب شاه را به باد انتقاد میگیرد و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نمیورزد.
در تاریخ ایران و حتی در جهان کمتر دیده شده که شاهزادهای علیه خاندان خود اینچنین آنها را به باد انتقاد بگیرد. بهویژه اگر این فرد زن باشد و در دورانی زندگی کند که به گفتهی خود او زنان جزو بهائم و وحوش بهشمار میآیند. او جایجای در خاطرات خود، سنتِ سپردن کودکان را به دایه در آن زمان، مورد انتقاد شدید قرار میدهد و روی سخن او در درجهی اول با مادر خود و بعد زنان دیگری است که فرزندانشان را از کودکی به دست دایه میسپرند و آنان را از مهر و محبت مادری و شیوهی درست تربیت بیبهره میسازند. تاجالسلطنه بهدرستی بر این باور است که پایههای شخصیتی کودک از همان اوان کودکی از رفتار و ویژگیهای مادر شکل میگیرد، بنابراین پرورشیافتن کودک در دامان دایهای که نه شیوهی تربیتی درست را داراست و نه از آموزشی در این زمینه برخوردار است کاری بس اشتباه است. حساسیت تاج السلطنه به اهمیت نقش مادر در پرورش فرزندان و تاثیر پدر در زندگی اش در سطر به سطر خاطرات او هویدا است:
«نظر به احترامات سلطنتی و توسعه جا و مکان، منزل من و اتباع من دور و جدا از منزل مادرم و روزی دو مرتبه با اجازه مرا به حضور مادر محترمه ام برده و پس از ساعتی دوباره مراجعتم می دادند.»1( خاطرات تاج السلطنه ص 9،8)
«ای کاش من می توانستم تمام محبت هایی را که نسبت به ده ده ی خود داشتم نسبت به مادر مقدسه خود داشته. افسوس که خیالات فاسد و اختراعات غلط و بزرگی ها ، ابهت ها ، هنر فروشی های بیجا ، شیرنی محبت مادر و زمان طفولیت را به کام من تلخ و بدبختانه از آغوش مادر قابل پرستش دور و جدایم ساخته. از آن چیزی که من همیشه عبرت برده ، حسرت می خورم ، یکی مساله ی شیر است که چرا نباید مادر خودش اولاد خود را شیر داده ، در آغوش رافت و محبت بپروراند و چرا باید اولاد خودش را از خود خارج نموده و به دست غیر سپارد؟ » )2 همان ص9، 10 )
«... عصرها را حسب المعمول به حضور اعلیحضرت تاجدار پدر بزرگوار خود می رفتم و اغلب مورد تحسین و تمجید واقع می شدم و به من نوازش می کردند و همیشه به من مرحمت می کرد. یک پول طلایی از جیب خود بیرون می آورد و مکر را می فرمود: و این دختر خوشگل است و شبیه به شاهزاده های فتحعلی شاهی است» من به قدری از پدرم می ترسیدم که هر وقت چشمم به او می افتاد بی اختیار گریه می کردم و هر قدر به من نوازش می کرد تسلی پیدا نمی کردم. چون من هیچ مردی را غیر از پدرم نمی دیدم در نظرم این شخص فوق العاده و قابل ترس می آمد...» )3 همان ص 13 )
او به موقعیت زن در جامعهی آن روز به خوبی آگاه است. موجودی که هرگز بهچیزی گرفته نمیشود، از داشتن آموزش و خواندن و نوشتن بیبهره است، حق انتخاب در هیچ موردی حتی در نقش زدن سرنوشت خود را ندارد و مطیع و بردهی مرد است. تاجالسلطنه مهمترین عامل بدبختی زنان را در نشناختن حق و حقوق خود میداند و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافی را تنها هنر زنان همنسل خود. در مقابل، راه نجات زن را در آموزش و تحصیل علم، مبارزه با خرافات و سنتهای دست و پاگیر میبیند.
نقاط ضعف کتاب :
یکی از نقاط ضعف این کتاب اشتباهات تاریخی است که در این کتاب وجود دارد که با وجود چابهای متعددی که از شده در اصلاح موارد اشتباهی اقدامی به عمل نیامده است و دیگرعدم استفاده از از اسناد و مدارک موجود در کتابخانه ملی ایران و موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران است و سایر متون تاریخی و یادداشتهای عصر قاجاری موجود است که اگر از اسناد و مدارک موجود است استفاده درست و صحیح بشود می تواند علاوه بر تکمیل کتاب مذکو بسیاری از نواقص و کاستی های کتاب مذکور را مرتفع کرد.
مواضع و گرایش ها تاج السطنه در مورد حقوق زنان و مشروطه خواهان
تاج السلطنه با وجود اینکه متعلق به خانواده سلطنتی بود، با شروع انقلاب مشروطه، به طرفداری از این انقلاب برمی خیزد و به انجمن هایی که زنان اصلاح طلب و تجددخواه ترتیب داده بودند، می پیوندد و برای دستیابی زنان به آرمان ها و خواسته های خویش تلاش می کند.
تاج السلطنه همواره از وضعیت نابسامان زنان روزگار خود، بی سوادی و دوری از دانش، خانه نشینی، ناآگاهی از اوضاع جامعه و مملکت و حقوق نابرابر زن و مرد در ایران شکایت می کرد. همچنین از اوضاع ناخوشایند کشور، سیاست های نادرست، اسراف های شاه و درباریان، سفرهای پر هزینه و بی فایده شاه، خویشاوندپروری، خرابی اوضاع اقتصاد و معیشت مردم گله می کرد.
تاج السطنه با اشعار سعدی و حافظ آشنایی کامل داشت چنانکه در خاطرات خود، مناسب با موضوع مطلب از اشعار آنان استفاده میکند و در شیوهی نگارش خاطراتش تأثیر سبک نویسندگان مورد علاقهاش را میتوان دید. او در سفرهایی که به اروپا داشت از نزدیک شاهد دگرگونی وضع جامعه و بهویژه زنان در آن دیار بود. زندگی تاجالسلطنه، به ویژه با شکلگیری انقلاب مشروطه در ایران دگرگون شد. او در سال 1321 قمری در جلسات انجمن اخوت که در خانه خواهرش فروغالدوله -که همسر مردی روشنفکر به نام ظهیرالدوله بود- شرکت میکرد. تاجالسلطنه، به زودی به عضویت انجمنهای متعددی درآمد که به وسیله زنان تشکیل شده بود. او که تحتتاثیر افکار و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نوین غربی قرار داشت، به طور گستردهای در انجمنهای سیاسی زنان مشروطهطلب و تجددخواه شرکت کرده و برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان در جامعه تلاش و فعالیت میکرد. نخستین تشکل و انجمنی که او در آن به عضویت درآمد، انجمن حریت نسوان بود که از انجمنهای نیمهسری زنان به شمار میآمد. او را از نخستین زنانی دانستهاند که با صراحت از آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد در ایران سخن گفته و با شکستن مرزها، به انتشار عقاید خود پرداخت. تاج السلطنه مهم ترین بدبختى زنان آن دوران را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى دانست و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمى شمرد. به همین جهت خاطرات وی بیشتر نقد یک دوره از تاریخ ایران به نام قاجار است که حتى از شخص شاه یعنی پدرش هم انتقاد می کند و همواره از منتقدان عصر خود به شمار مىرفت. وی در مصاحبهای که یکی از روزنامهنگاران ارمنی در مورد مشروطه و موقعیت زن با او داشته، چنین مینویسد:
«تکلیف زنهای ایرانی، استرداد حقوق خود مانند زن های اروپایی، تربیت اطفال، کمک کردن با مردها مانند زن های اروپایی، پاکی و عفت، وطندوستی، خدمت به نوع، طرد کردن تنبلی و خانه نشینی، برداشتن نقاب یا حجاب و کمک و معاونت آنها بالشراکه با مردهاست.» 4 ( همان ، ص 100 )
وی همچنین در مورد زنان می نویسد : (( افسوس که زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام، در یک محبس ناامیدانه زندگی می کنند و دچار یک فشارهای سخت و بدبختی های ناگواری عمر می گذرانند ... در روزنامه ها می خوانند که: زنهای حقوق طلب، در اروپا چه قسم از خود دفاع کرده و حقوق خود را با چه جدیتی می طلبند ... من خیلی میل دارم یک مسافرتی در اروپا بکنم و این خانم های حقوق طلب را ببینم ، و به آنها بگویم: دروقتی که شما غرق در سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع می کنید و فاتحانه به مقصود موفق شده اید، یک نظری به قطعه ی آسیا افکنده و تفحص کنید در خانه هایی که دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد و تمام منفذ این خانه منحصر به یک درب است و آن درب توسط دربان محفوظ است. در زیر یک زنجیر اسارت و یک فشار غیر قابل محکومیت، اغلب سر و دست شکسته، بعضی ها رنگ های زرد پریده، برخی گرسنه و برهنه، قسمی در تمام شبانروز منتظر و گریه کننده و باز می گفتم: این ها هم زن هستند، اینها هم انسان هستند، اینها هم همه قابل همه نوع احترام و ستایش هستند. ببینید که زندگانی اینها چه قسم می گذرد.)) 5( همان ص 98، 99 )
یا می نویسد : زنان ایران به عقیده من نمی توانند روی سعادت ببینند مگر خودشان بخواهند . من در تمام سفرهایم به ممالک غربی چنان دریافتم زنان اینجا هرچه بدست آوردند از طریق همت خود یافتند . زن ایرانی هم خودش باید مرزهای حرم را بشکند. هرچند مشروطه ایران نتوانست قدمی برای آزاد زن ها بردارد اما همین آغاز شرکت آنها در حرکتی بزرگ و تلاش برای تغییر آنچه محکوم به آن بودند و کسب تحصیل علم راهی برای پیشرفتهای آینده خواهد بود.
درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد. او میگوید: «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى و استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد. ترقى از چه تولید مى شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است.»6( همان ص99 ، 100 )
همچنین وی می نویسد :به نظر من مشروطه ذاتا چیز خوبی بود مشروطه یعنی عمل کردن به شرایط آزادی و ترقی یک ملتی بدون غرض و خیانت .7( همان ص99 )
اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخش هاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومت دارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است. او برادر خود را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.
تاج السطنه در جایی می نویسد :«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد. »8( همان ص88 )
وی در مورد اطرافیان و دولتمردان مظفرالدین شاه می نویسد: «هرکس مسخره بود، بیشتر طرف توجه بود. هرکس رذل تر بود، بیشتر مورد التفات بود. تمام امور مملکتی در دست یک مشت اراذل و اوباش هرزه رذل. مال مردم، جان مردم و ناموس مردم تمام در معرض خطر و تلف. تمام اشخاص بزرگ عالی عاقل، خانه نشین، تمام مردم مفسد بیسواد نانجیب، مصدر کارهای عمده بزرگ… تمام مردمان با حس وطن دوستی بین در خانه های خود نشسته، شبانه روز را به حسرت می گذرانیدند. تمام پسرهای خود را حاکم ولایات نموده، خون و مال مردم را به دست این مستبدین خونخوار داده بود. در حقیقت برای این ملت بیچاره، این سلطان یک چاه عمیقی بود که انتها نداشت و تمام پول ایران، سهل است، طلاهای روی کره را اگر در آن می ریختند، پر نمی شد. »9( همان ص 88 )
تاج السطنه در مورد سفر مظفرالدین شاه به اروپا می نویسد: « در این ایام صحبت مسافرت برادرم به فرنگستان بود و مشغول مذاکره و استغراض بودند. خیلی به سرعت تمام پول مملکت و ذخیره های پدر را از پول و جواهر ، برادرم به مصرف رسانید. ... بالاخره اقدامات مجدانه ، بی غرضانه ، خالصانه و صمیمانه اتابک اعظم یک وجه گزافی از خارجه قرض ، و مسافرت فرنگ تهیه شد . و از تمام این مسافرت ، حاصل و نتیجه ای که برای ایرانیان بدست آید ، مبالغ گزافی قرض ، بدون اینکه در عوض ، یک قبضه تفنگ یا یک دانه فشنگ برای استقلال و نگاهداری این بیجاره ملت آورده باشد ، یا یک کارخانه یا یک اساب مفیدی برای ترقی و برای تسهیل زراعت یا فلاحت یا سایر چیزی های دیگر.»10( همان ص 87 )
میزان اعتبار و اتقان مطالب
کتاب از نظر میزان اعتبار و استحکام، وثاقت و اعتماد در بیان حوادث تاریخى، اهمیت فراوانی برخوردار است زیرا نویسنده در بسیاری از موارد که خودش بالعیان ناظر و شاهد بوده و از نزدیک واقعه اى و جریانى ها را دیده است بنابراین با دقت بالایی به کار برده و ریزبینى هاى شنیدنى و خواندنى را منعکس کرده است. از جانب دیگر نویسنده خاطرات ، دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن جا بود و درونمایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیشترى در سخن گفتن درباره روىدادها برخوردار بوده است به این دلایل صحت و درستی مطالب آن از نظر تاریخی بر بسیاری منابع ارجحت دارد.
محتواى کتاب
محتواى کتاب را می توان در چند بخش عنوان کرد : 1. حرمسرای ناصرالدین شاه 2. خصال و خصوصیات پدرش ( ناصرالدین شاه ) و مظفرالدین شاه و زندگی درباری و اطرافیان ایشان، 3. وضعیت زنان ایران و و مقایسه آن با زنان غرب4- تفکرات وی نسبت به متفکران و روشنفکران غربی 5- وضعیت اقتصادی و معیشتی و ... مردم در مقایسه با دربار و اوضاع آلوده اقتصادی دربار و عوامل وابسته درباری
برای مثال در شرحی از حرمسرای پدرش و بازی او با گربه ها با انتقاد از عملکرد منفی و غیراخلاقی و انسانی پدرش مطالب جالب و قابل توجهی را طرح کرده که به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:
«اگر این پدر تاجدار من خود را وقف عالم انسانیت و ترقی ملت خود و معارف و صنایع می کرد چقدر بهتر بود تا اینکه مشغول یک حیوانی، اگر آنقدر زن ها را دوست نمی داشت و آلوده به لذایذ دنیوی نشده، تمام ساعات عمر مشغول سیاست مملکت و ترویج زراعت و فلاحت می شد، چقدر امروز به حال ما مفید بود و در عوض اینکه من در این تاریخ از گربه های او مجبور شده صحبت می کنم از رعیت پروری، معارف طلبی، کارهای عمده سلطنتی می نوشتم چقدر با افتخار بود ... و اگر می توانستم او را در عوض بدبخت، خوشبخت بنگارم، چه میزان در این ساعت قلبم مسرور بود افسوس... که در آن عصر و زمان تمام غرق غفلت بوده و بویی از انسانیت به مشامشان نرسیده و به قدری آلوده به رذایل و بدی ها بودند که قرن ها خرابی به یادگار گذاشته اند که اصلاح پذیر نیست.»11( همان ص 16 ، 17)
تاج السلطنه در بخش دیگری از خاطرات خود به توصیف حرمسرای پدرش ناصرالدین شاه قاجار پرداخته و می نویسد: «این سرای واقع شده در میان شهر با حدودی محدود و او را «ارک» می نامیدند. حیاط خیلی بزرگ و وسیعی و به فرم صدسال پیش ساخته شده بود. این عمارت مذکور تمام اطراف او شرق، غرب، جنوب و شمالش ساخته شده بود از اتاق های متصل به هم و تمام دور این حیاط دو مرتبه بود. در وسط این حیاط عمارتی بود سه مرتبه که از حیاط مغروض شده بود با یک نرده آهنین آبی رنگ در حقیقت یک کلاه فرنگی قشنگی بود و به انواع اقسام زینت داده شده و به مد امروز و این عمارت را «خوابگاه» می نامیدند و مخصوص پدرم بود و این عمارت سپرده شده بود به آقانوری خان خواجه که در واقع معاون اعتماد الحرم بود و همین طور تمام کلیدهای عمارت سلطنتی و درب های حرم از اندرون و بیرون سپرده به این خواجه بود.
عمارت اطراف تقسیم شده بود در میان خانم ها که منسوب به سلطان بودند و بعضی حیاط های داخل و خارجی هم داشت که در آنها هم منزل دارند. تقریبا اعلیحضرت پدر تاجدار من هشتاد زن و کنیز داشت. هر کدام ده الی بیست کلفت مستخدم داشته، عده زن های حرمسرا به پانصد نفر بلکه ششصد می رسید و همه روزه هم یا خانم ها یا کلفت ها ... خدمه ها از اقوام و عشایر خود جماعتی را می پذیرفتند. و هر روز بالاستمرار در حرمسرای هشتصد، نهصد نفر زن موجود بود و تمام این خانم ها منازل و حقوق و اتباع از کلفت و نوکر و تمام لوازم زندگانی در بیرون باشند. مگر زن های تازه که از دهات و اطراف اختیار می کردند به دست خانم ها می سپردند که یک قدری آداب و رسوم را بفهمند بعد منزل جداگانه به ایشان می داده اند.»12( همان ص 14،13 )
سخن پایانى
به هر تقدیر، خاطرات تاج السلطنه که شامل یادداشت هاى یک شاهزاده خانم ایرانی است و از اهمیت تاریخى، سیاسى و اجتماعى فروان است و از اهمیت فروانی در تاریخ دوره قاجاریه برخوردار است. ویژگى هاى نثرى این کتاب را چنین مىتوان برشمرد: تصویرسازى و توصیف منظره ها؛ کنجکاوى درباره حالات و خصال و ویژگى هاى شخصیت ها؛ بافتمان دستورى ناساگار برخى از جمله هاى آن با نثر رایج در آن روزگار. به هر روى، تأثیرپذیرى نویسنده از داستان ها (رمان ها) و قصه هاى فرنگى به زبان اصلى یا با ترجمه فارسى، در نثر وى آشکارا رخ مى نماید؛ چنانکه خاطرات او را نه گزارشى به سبک نویسندگان روزنامه ها، که داستان تاریخى بلندى درباره روزگار زندگى وى باید خواند. این کتاب به چند دلیل مهم است: نویسنده خاطرات که خود دختر شاه دوران و از زنان دربار و پردگیان حرم سلطنت و دارنده جایگاهى بلند در آن جا بود و درونمایه تاریخى آن. نویسنده به دلیل آسودگى از گزندهاى سیاسى و اجتماعى، در سنجش با دیگران از آزادى بیشترى در سخن گفتن درباره روىدادها برخوردار بوده است. این اثر همچنین، نمونه اى گویا از برخورد مظاهر مدنیت و فرهنگ شرق و غرب در آن دوره و گزارنده حالات و تأثیرات و پىآمدهاى آن در طبقات زبرین جامعه و رسانهاى درباره آداب و آیین هاى خاتون هاى حرم به شمار مىرود. آرا و عقاید نویسنده در این کتاب، گستره فراوان اطلاعات او را نشان مى دهد.
پی نوشت ها:
۱ اتحادیه ، منصوره و سعدونیان ، سیروس ، خاطرات تاج السلطنه، تهران، نشر تاریخ ایران1362، ۹، 8
۲ همان ص ۹، 10
۳ همان ص ۱۳
۴ همان ص 100
۵ همان ص 98،99
۶ همان ص 99 ،100
۷ همان ص 99
۸ همان ص 88
۹ همان ص88
۱۰ همان ص87
۱۱ همان ص 16، 17
۱۲ همان ص 13 ، 14