دانلود رایگان کتابهای موفقیت و ثروت

پایتخت های هخامنشیان/ بهرام پیشگیر کارشناس ارشد از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

Email=pishgir.bahram@Yahoo.Com

 

 

کلید واژه

 

 

هخامنشیان / پایتخت/ سیاست نظامی/ موقعیت استراتژیک/

 

 

 

هخامنشیان 

 

 

نام دودمانی و یک سلسله پادشاهی در ایران دوره باستان است.پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به هخامنش می‌رساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندان‌های پارسیان بوده‌است.پارسیان مردمانی آریایی نژاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران  به طور دقیق معلوم نیست. در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است. از همان تاریخ آنان در ناحیه ی انشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند . جد ایشان هخامنش همه ی قبیله های پارسی را زیر فرمان خودآوردهخامنش باید حوالی پایان سدهٔهشتم یا ربع نخست سده هفتم پ. م بر مسند قدرت بوده باشد. چش پش، پسر هخامنش در فاصله تقریبی ۶۷۵ تا ۶۴۰ پ. م، رهبری طوایف پارسی را به دست گرفته بود.

 

 

هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو آخرین پادشاه ماد وارد آورد و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ  را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند.

 

 

به پادشاهی رسیدن پارسی‌ها و دودمان هخامنشی یکی از رویدادهای برجسته تاریخ باستان است. آنها دولتی ساختند که  بخشی عظیمی از دنیای باستان را به زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان می‌دانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگی‌های شاهنشاهی هخامنشی به شمار می‌رفت.

 

 

شاهنشاهی هخامنشیان به عنوان بزرگترین امپراتوری جهان از نظر گستردگی و جمعیت نام برده شده است. بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این سرزمین زندگی می‌کردند.در دوران هخامنشیان سی قوم مختلف تحت لوای این امپراتوری بودند.

 

 

قلمرو هخامنشیان بسیار گسترده بود به طوری که از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر می‌گرفت. در این کشور پهناور اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود زندگی می‌کردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس می‌داشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگداشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود.

 

 

به طور کلی هخامنشیان در طول دوران حکومت خود شش پایتخت داشته اند که عبارتند از:انشان ، هگمتانه ، بابل ، شوش ، پاسارگاد و تخت جمشید
دو پایتخت پاسارگاد و تخت جمشید جدیدالتأسیس بودند و توسط هخامنشیان بنا شدند. پاسارگاد توسط کورش کبیر و تخت جمشید ( پارسه ) توسط داریوش هخامنشی احداث شد.

 

 

حال این سوالات پیش می آید که نقش جغرافیایی سیاسی و گستره وسیع امپراطوری در انتخاب پایتختها چه بوده است؟

 

 

تاثیر الگوی نظام اداری در تغییر یا انتخاب پایتختها چیست؟ آیا هخامنشیان فقط بر اساس مسایل آب و هوایی ناگزیر به انتخاب پایتختهای گوناگون شده اند؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایتخت های هخامنشیان :

 

 

1- انشان

 

 

پژوهشگران سرزمین انشان را دارای یکی از ژرفترین و پربهاترین فرهنگهای جهان می دانند که تا امروز تاریخ به خود دیده است و به باور آنها هر گوشه این  سرزمین دارای فرهنگ و  جهانی است پرشکوه و با   عظمت که تاریخ جهان به خود دیده است . انشان  میراث  تمدن ایلامیان و زادگاه پارسیان است. سرزمینی که از آنجا هخامنشیان اولین پایتخت خود را  البته زیر تسلط مادها برگزیدند البته برخی معقتند که انشان به یک شهر  اطلاق نمی شده بلکه به یک منطقه گفته می شده برخی معتقدند که انشان ، نام قدیم پیش از نام ایرانی پارس ( فارس ) بوده و نام اخیر با ورود پارسیان ایرانی به این ناحیه اطلاق شده است. و شاهان هخامنشی انشان را با القاب خود ذکر می کردند. ( 1 ) همچنین دیاکونوف می گوید ممکن است نام انشان و پارس برای ادای یک مفهوم باشد. (2 ) ولی آنچه مسلم است در انشان بود که قدرت هخامنشیان نمود و ظهور نمود  شاید یکی از مهمترین دلیل انتخاب انشان به عنوان مرکز حکومت محلی هخامنشیان سابقه طولانی فرهنگی و تمدنی است که این سرزمین داشت.

 

 

2- اکباتان ، هگمتانه ( همدان )

 

 

بعد از پیروزی کوروش بر کرزوس آخرین پادشاه ماد و تصرف قلمرو ماد همدان یا اکباتان به عنوان یک پایتخت مورد توجه کورش کبیر قرار گرفت و آن شهر پایگاه مناسبی برای تدارک حمله به لیدیه مورد استفاده قرار گرفت و چه به روایت کتیبه نبونید ( حاکم بابل ) کوروش تمامی گنج های اکباتان پایتخت دولت ماد را به انشان منتقل کرد (3)اما بسیاری از امور اداری و وظایف کشور داری در همدان باقی ماند  و کورش دستور داد تا دستگاه اداری و اسناد مهم کشوری را در آنجا  قرار دهند. حتی با موافقت او بیشتر بزرگان صاحب منصب ماد در اکباتان بر منصب خود باقی ماندند. بعد از کورش سایر پادشاهان هخامنشی از اکباتان به عنوان پایتخت  تابستانی استفاده می کردند بویژه که در دامنه های الوند قرار داشت و دارای آب و هوای خنک و مطبوعی داشت اما آیا همین دلیل سبب شد تا همدان یا اکباتان به عنوان پایتخت مورد توجه هخامنشیان قرار گیرد ؟ اما واقعیت این دلیل کافی نیست بلکه عواملی چون موقعیت استراتژیک ، سابقه و میراث مادیان و... باعث شد که اکباتان همچنان بعد از مادها مورد توجه هخامنشیان قرار گیرد ، بطوری که دولت هخامنشی از اکباتان و شوش ملل پراکنده در کرانه های رود فرات و دریای سیاه و مدیترانه را زیر دید گرفته بود و از این پایگاهها هرگونه عملیات نظامی را رهبری و اداره می کرد. ( 4 ) به عبارتی دیگر اکباتان بیشتر به دلیل کنترل بر مناطق مرکزی و شمالی و نیز مناطق آسیای صغیر انتخاب شد. در ضمن ، این شهر مهمترین مرکز راهبردی این دولت در برابر تهدیدات ناشی از جانب شمال نیز بود. همچنین پیر بریان معتقد است که اکباتان برای کسی که می خواست آسیای مرکزی را تحت سلطه خود داشته باشد از اهمیت مهمی برخوردار بود . (5 )البته در انتخاب اکباتان برخورداری دولت از پشتیبانی ملی مادها که از خویشاوندان پارس ها بودند بی تاثیر نبود. همچنین ، سابقه تاریخی و تمدنی این شهر نیز همراه با تمرکز تمام زیرساخت ها و تشکیلات دولت ماد در آن ، آن را به صورت یک کانون ملی غیرقابل انکار درآورده بود.

 

 

3-     بابل

 

 

پایتخت دیگر مهم هخامنشیان شهر بابل بود که با توجه به موقعیت راهبردی جاده های شمالی  جنوبی و شرق  غربی بابل ، کنترل آن برای هخامنشیان امری حیاتی به شمار می رفت . این شهر کانون اصلی یکی از کهن ترین تمدن های بشری است که قبل از شکل گیری دولت هخامنشیان ، در این شهر بسیاری از امور تجاری  اقتصادی و صنعتی دنیای کهن در جریان بود . در مدارس آن نجوم ، طب ، فلسفه و ... تدریس می شد . همچنین ، این شهر در امور دیوانی و اداری در دوره هخامنشیان سرمشق بود ، چرا که تاثیر  بسیاری در تشکیلات تمام بخش های در دولت هخامنشی داشت . این شهر در واقع مرکز مطالعات مالی و تجاری امپراطوری بود و ثروت آن در دست بازرگانان و برده داران بزرگ قرار داشت کوروش کبیر بعد از تصرفت لیدیه و آرام بخشی نواحی شرقی کشور یعنی حدود 6 سال بعد از تصرف لیدیه کم کم توجهش  را  به بابل معطوف کرد ، کوروش بعد از تصرف بابل این شهر باستانی و یادگار تمدنی فرهنگها و تمدنهای مختلف را به عنوان یکی دیگر از مراکز قدرت هخامنشی برگزید و گاهگاهی را در آن شهر باستانی سپری می کرد ، بطوری که به روایت گزنفون مورخ یونانی کورش هفت ماه از سال را در بابل ، سه ماه زمستان را در شوش و دو ماه تابستان را در اکباتان اقامت می کرد .( 6 ) اگر روایت گزنفون را بپذیریم بیشترین مدت اقامت کوروش در بابل بوده است و این بیانگر اهمیت و جایگاه بابل بوده است.بابل در زمان پادشاهان دیگر هخامنشی نیز از اهمیت بر خوردار بود و بعضی از شاهان هخامنشی زمستان را در کاخهای بابل بسر می برند و بابل به عنوان یکی پایتخت تابستانی هخامنشیان معروف است. انتخاب بابل نیز تا حدی به دلیل موقعیت ارتباطی آن و بیشتر به دلیل موقعیت راهبردی آن بود. گیرشمن از جاده ای نام می برد که بابل را به مصر و از جاده ای دیگر که شهر مذکور را به بیستون و همدان متصل می کرد نام می برد.(7 )بنابر این به نظر می رسد کارکرد اصلی بابل تامین امنیت غرب شاهنشاهی هخامنشی ، بویژه کنترل مناطق جدایی طلب مصر بود. همچنین بابل قبل از هخامنشیان یکی از کانون های اصلی سیاسی  اقتصادی  اجتماعی فرهنگی دنیای باستان بود.

 

 

 

 

 

4-     شوش

 

 

از دیگر پایتخت های دولت هخامنشی شهر شوش بود. سابقه تاریخی شهر مذکور به هزاره چهارم قبل از میلاد می رسد که به مراتب قدیمی تر از نخستین ایالت و حکومت ایرانی است . شهر شوش ، در واقع مرکز سیاسی و اقتصادی عیلامی ها بود. از همین شهر بود که ارتباط پستی و مسافرتی با سارد آغاز گردید . موقعیت جغرافیایی شهر شوش نسبت به همدان ، پاسارگارد و تخت جمشید بهتر بود و به سرزمین اصلی پارسیان نیز نزدیک بود و بخش مهمی از ثروت شوش نیز از داد و ستد با خیلج فارس بدست می آمد .( 8) شوش مرکز  مهم سیاسی و اقتصادی ایران بود و راههای ارتباطی مهمی از آن می گذشت و این راهها شوش را به کشورهای مختلف  آن روز پیوند می داد . گیرشمن همچنین از جاده ای سنگفرش نام می برد که شوش و تخت جمشید متصل می کرد ( 9 ) ، لذا کارکرد اصلی شوش دریافت مظاهر تمدن ، گسترش آن و بالاخره انتقال آن به نواحی دیگربوده است . بنا براین ، زمانی که پارس ها در عیلام مستقر شدند و اولین پایه های  حکومت خود را در قالب تشکیلات تمدن عیلام ثابت کردند ، از  آداب و رسوم و تمدن و فرهنگ سرزمین مذکور بهره های زیادی بردند . شوش با این پیشنه تاریخی و موقعیت جغرافیایی خود مورد توجه هخامنشیان بویژه داریوش اول ( کبیر ) قرار گرفت و او دست به بنایی کاخی عظیم در شهر مذکور زد که بعد ها شاهان دیگر هخامنشی نیز به بناهای آن افزودند و شهر مذکور از اهمیت زیادی در نزد آنان برخوردار بود و به روایتی بیشتر تصمیمات سیاسی مهم در شهر شوش اتخاذ می شد. شاید دلیل اصلی انتخاب شوش به عنوان یک پایتخت امپراطوری هخامنشی توسط داریوش موقعیت استراتژیک ،  و گذشته درخشان شهر مذکور است . شوش پایتخت باستانی و بزرگ تمدن ایلام است که سالها در قسمتی از جهان آن روز حکومت کرد و با تمدنهای سومری ، بابلی و آشوری در تقابل و زود خورد بود بنابراین هخامنشیان از موقعیت سیاسی ، اقتصادی و استراتژیکی این شهر استفاده کردند و آن را به عنوان مرکز خود قرار داد ند تا برای رسیدن به اهداف خود از آن شهر برنامه ریزی نماید. در نهایت باید گفت : شوش به عنایت به مرکزیت جغرافیایی آن در بین سه پایتخت دیگر ، رهبری و کنترل دیگر پایتخت های دولت هخامنشی را بر عهده داشت. در واقع شوش قلب تپنده و گره گاه ژئوپلیتیکی دولت هخامنشیان به شمار می رفت . ( 10)همچنین به دلیل موقعیت ارتباطی آن هم در داخل کشور و هم با دنیای آن روز یکی دیگر از ویژگیهای استراتژیکی آن شهر بود و به لحاظ این ویژگی ها بود که نقش بی نظیری در شاهنشاهی هخامنشی داشت و بیشتر تصمیمات سیاسی از آن شهر صادر می شد.

 

 

5-     پاسارگارد

 

 

کوروش کبیر بعد از تصرف بابل و تسلط بر سرزمین های تحت سیطره دولت ماد و بابل ، گرچه توجهی به اکباتان و بابل داشت ، اما در ذهنش هیچ وقت سرزمین پارس را از زیاد نبرد و می خواست در سرزمین اصلی پارس ها دست به تاسیس مرکزی بزند که سنگ بنای یک امپراطوری باشد. دلیل انتخاب پاسارگاد به عنوان مرکز علاوه بر آن که مرکز قوم پارس و مقرر بزرگترین قبیله آن ، قرار  داشتن شهر مذکور در کنار شاهراه شمالی  جنوبی فلات ایران که از اکباتان به سوی خیلج فارس می گذشت ، بود. (11)

 

 

کوروش از این جهت پاسارگاد را به عنوان کانون سیاسی انتخاب کرد زیرا می خواست پایتختی اصیل و ملی و پایگاهی خاص در خاستگاه خاندان هخامنشی و قوم پارسی بوجود آورد. بطور کلی  پاسارگارد به عنوان خاستگاه هخامنشیان از لحاظ سیاسی و جغرافیایی از پشتیبانی کامل ملی قوم پارس برخوردار بود. یعنی وزن ژئوپلیتیکی پارسارگاد به این دلیل بود که پاسارگاد هسته اصلی جمعیتی پارس ها به حساب می آمد. علی رغم این با توجه به گستردگی جغرافیایی کشور ، یک پایتخت پاسخگویی این امپراطوری بزرگ نبود. بنابراین چند نقطه راهبردی دیگر نیز به عنوان پایتخت انتخاب می شد.

 

 

مکانی که کورش بزرگ در پاسارگاد آغاز به ساختن آن کرد، در مقایسه با قلعه های کوهستانی مادی، تفاوت داشت، اما از بعد فقدان نظام و جوهره شهری با آنها مشترک بود.

 

 

پاسارگاد مجموعه ای است از کاخها، عمارات دولتی، آثار مذهبی، یک صفه دژ مانند و گور کوروش، که جدا از یکدیگر در دشت مرغاب واقع‌اند و قسمتهایی از آن نیز به کمک مجاری آبیاری به چمنزار و باغ بدل شده است به نظر پژوهشگران کوروش بعد از دیدن کاخهای سرزمین لیدیه تصمیم به ساخت پاسارگارد گرفت و در ساخت آن از معماران لیدیه استفاده کرد.

 

 

داریوش اول نیز به ایجاد ساختمانهایی در پاسارگاد ادامه داد لیکن اقامتگاه شاهی خود را به 80 کیلومتری جنوب پاسارگاد، یعنی جلگه حاصلخیزتر و زیبای مرودشت، منتقل کرد که قبلاً شهر انشان در آنجا رونق یافته بود. گرچه این اقامتگاه شاهی که تخت جمشید یا پرسپولیس نام گرفته دارای طرحی بسیار متمرکزتر است، اما چندان بی شباهت به طرح پاسارگاد نیست. صفه تخت جمشید را کاخها، تالارهای بارعام، خزانه و پلکان با شکوه روبازی اشغال می‌کرد و حفاظت آن را استحکاماتی از خشت خام بر ستیغ کوه مجاور، به نام کوه رحمت، تأمین می نمود.

 

 

6-     پارسه ( تخت جمشید )

 

 

داریوش اول بعد از فرونشاندن شورشیان و تثبت پادشاهی خود ، تصمیم گرفت پایتختی فراخور امپراطوری خود بنا نماید او در سرزمین پارس جلگه حاصلخیز مرودشت را برای احدث این مرکز انتخاب کرد در حقیقت کارهای ساختمانی تخت جمشید در حدود سال 519 ق. م به دستور داریوش اول آغاز شد. نام اصلی تخت جمشید همچنان که در کتیبه‏های این کاخ موجود است پارسه بود که ریشه از نام قوم پارس داشت. نام مشهور غربی این محل پرسه پلیس به معنی شهر پارسیان است که بعدها به پرسپولیس تبدیل شد. تخت جمشید بر روی صُفه‏ای ساخته شده که کمی بیشتر از یکصد و بیست و پنج هزار مترمربع وسعت دارد. معماران و کارگران بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه تا ارتفاع معینی که موردنظرشان بود تراشیدند و کوتاه و صاف کردند و گودیهای آن را خاک انباشتند و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و قسمتی دیگر را از سنگهای منظم نظم دادند. پس از چندین سال تلاش و آماده شدن صفه آنگاه شروع به بنای پارسه نمودند. هر پادشاه هخامنشی که به سلطنت می‏رسید اثری از خود در آن تخت می‏گذاشت .کاخی که داریوش بنا نهاد در زمان پادشاهان دیگر هخامنشی تکمیل و توسعه یافت فی المثل خشایارشا می‌گوید: «من به خواست اهورامزدا این دروازه همه‌ کشورها (دروازه ملل) را ساختم. بسیاری چیزهای زیبای دیگری که در این پرسپولیس (پارسه) ساخته شد، من و پدرم انجام دادیم. هرچه را که ساخته شده و زیبا به‌نظر می‌رسد، همه را به خواست اهورامزدا کردیم.» در زمانهای بعد به دلیل عظمت خرابه‏های این شهر و عدم اطلاع از پیشینه هخامنشیان، به افسانه و داستان پیوند خورد و خرابه‏های آن را به جمشید پادشاه افسانه‏ای پیشدادی منسوب کردند که تا به حال به همین نام خوانده می‏شود.

 

 

لوح‌های گران‌بهای گلی تخت جمشید امروزه ثابت کرده‌اند که همدان، شوش و پارسه (تخت جمشید) پایتخت‌های هخامنشیان بوده‌اند. اما همدان و شوش میراثی بود از مادها و ایلامیان، ولی تخت جمشید را خود داریوش بنا نهاد.

 

 

شاهان هخامنشی در طول سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند و معمولاً تمام سال را در یک جا به سر نمی‌بردند بلکه بر حسب اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود سر می‌کردند در فصل زمستان در بابل و شوش اقامت داشتند و در فصل تابستان به همدان می‌رفتند که در دامنه کوه الوندبود و هوایی خنک و مطبوع داشت. شهرهای بابل ، شوش و اکباتان پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند ولی شهرهای پاسارگارد و پارسه ( تخت جمشید ) پایتخت آیینی هخامنشیان به شمار می‌رفتند .به روایت پژوهشگران متاخر ، پاسارگاد  جایی بود که آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد ولی در پارسه ( تخت جمشید )  تشریفاتی همانند نوروز و ... برگزار می شد.این دو شهر زادگاه و پرورشگاه و به اصطلاح گهواره پارسیان به شمار می‌رفت به همین دلیل است که آرامگاه بزرگان و نام‏آوران آنان در آنجا یا اطرارف آن قرار داشت و مکان مقدسی شمرده می‏شد.  با این حال ، با توجه  به شواهد معماری و باستان شناختی ، به نظر می رسد که تخت جمشید  صرفا یک محل برای اقامت شاهان هخامنشی و برگزاری مراسم نوروزی نبوده بلکه کارکردی سیاسی ، اقتصادی داشته است و مکانی برای نمایش شکوه و عظمت شاهنشاهی هخامنشی بوده است. (  12 ) در نهایت اینکه تخت جمشید پایتخت اصلی و مرکز اسناد و گنجینه‌های دولتی بوده و همه راه‌ها به آن‌جا منتهی می‌شده است و دلیل انتخاب آن برای تمرکز حکومت در کانون ملی دولت بوده است.

 

 

به همین دلیل اسکندر مقدونی آن را عمداً آتش زد تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.

 

 

 

 

 

جمع بندی

 

 

هخامنشیان دولتی تاسیس کردند که می توان گفت بزرگترین امپراطوری بود که جهان تا آن روزگار بخود دیده بود ، بنیانگذاران این امپراطوری به فراخور موقعیت و وسعت کشور و ضروریات سیاسی ، اقتصادی و اداری ناچار شدند تا پایتخت های متعددی برگزیند و بنا بر شرایط  حتی ناگزیر بودند که به طور موقت در برخی شهرها مستقر شوند و از آن مکان عملیات نظامی را رهبری نمایند . اما هنگامی که نگاه دقیق به پایتخت های هخامنشی بیندازیم  بیشتر پایتخت های هخامنشیان در قلمرو و خاستگاههای قومی و نژادی آنها بنا شده  و پایتختی های دیگری که نیز انتخاب می شدند هیج وقت از سرزمین مادری یعنی خاستگاه قومی و نژادی آنها دور نبوده است .  بی شک هخامنشیان علاوه بر  در نظر گرفتن موقعیت سیاسی ، نظامی پایتخت های خود برخورداری از پشتیبانی اقوام آریایی ( اعم از پارسی و مادی ) را نیز ، مد نظر داشتند . هرچند تعدادی از پژوهشگران انتخاب شهرهای شوش ، بابل ، اکباتان ، تخت جمشید و پاسارگارد را تنها از راه تفنن و روحیه عشایری هخامنشیان می دانند که به ییلاق و قشلاق عادت کرده بودند به همین خاطر تابستان را در اکباتان ( همدان ) ، پاییز و زمستان را در شوش و بابل و بهار را در تخت جمشید می گذرانند ، و کمتر به به نقش راهبردی و استراتژیکی پایتخت های هخامنشی پرداخت اند اما واقعیت اینست که انتخاب پایتخت های متفاوت از سوی هخامنشیان علاوه بر اهمیت فرهنگی بدلیل اهمیت سیاسی و نظامی مکانهای مذکور بوده است. دولت هخامنشی یکی از وسیع‏ترین حکومتهای دوران باستان بود که از یک سو به اروپا و از سوی دیگر به هندوستان گسترش یافته بود ، بنابراین همین وسعت گسترده و ضرورت سیاسی ، نظامی و امنیتی ، هخامنشیان را الزام به انتخاب پایتختهای چندگانه کرده بود و موضوع ییلاق و قشلاق جنبه فرعی داشته است.

 

 



 

 

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

1-     کیانی ، محمد یوسف ، پایتخت های ایران ، تهران ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،1374 ص3-4

 

 

2-     دیاکونوف ، تاریخ ماد ، ترجمه کریم کشاورز ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، 1371 ص321

 

 

3-     بریان ، پیر ، امپراطوری هخامنشی ، ترجمه ناهید فروغان ، تهران ، نشر قطره ، 1380، ج1 ص 47

 

 

4-     بختورتاش ، نصرالله ، مجله برررسی های تاریخی ، شماره 5 سال ششم ، ص95

 

 

5-     بریان ، پیر ، همان ، ص50

 

 

6-     گزنفون ، کورش نامه ، ترجمه رضا مشایخی ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران ، 1342 ص324

 

 

7-     گیرشمن ، رومن ، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه محمد معین ، انتشارات علمی و فرهنگی ، ص158

 

 

8-     اومستد ، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی ، ترجمه محمد مقدم ، تهران ، انتشارات فرانکلین ، ص222

 

 

9-     گیرشمن ، رومن ، همان ، ص158

 

 

10- حافظ نیا ، محمدرضا و دیگران ، فصلنامه مطالعات ملی ،شماره 3،  سال دهم، ص128

 

 

11- اومستد ، همان ، ص 83

 

 

 

12- کیانی ، محمد یوسف ، همان ص6