آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

نقطه نظرات یکی از مردان موفق

من سه نقطه عطف در زندگی داشتم که اینها بودند: اول، فهمیدم که در مقابل زندگیم و هر اتفاقی که برایم رخ می‌دهد مسئول هستم. دریافتم که زندگی تمرین نیست بلکه یک واقعیت است. با مطالعه در زندگی افراد موفق درمی‌یابیم که پذیرش مسئولیت نقطه شروع حرکت آنها بوده است. قبل از آن هیچ اتفاقی نمی‌افتد. پس از اینکه مسئولیت کامل اعمالتان را پذیرفتید، تمام جنبه‌های زندگی شما متحول می‌شود.

دومین نقطه عطفی که در زندگیم رخ داد و من ۲۴ ساله بودم، کشفم در مورد هدف بود. بدون اینکه واقعاً بدانم چکار می‌کنم، نشستم و ۱۰ چیزی که می‌خواستم در آیندۀ معلوم انجامشان بدهم را نوشتم. من لیست را گم کردم ولی ۳۰ روز بعد کل زندگیم دگرگون شده بود. تقریباً به همه خواسته‌هایم بعضاً کامل و بعضاً نیمه کامل رسیده بودم.

سومین نقطه عطف در زندگیم زمانی رخ داد که من کشف کردم "شما می‌توانید آنچه که برای نیل به هدفتان لازم است را فرا گیرید." هیچ کسی باهوش‌تر و بهتر از شما نیست. تمام مهارتهای تجاری، فروشندگی و درآمدسازی قابل آموختن است. هرکسی که امروز در هر زمینه‌ای مهارت دارد، زمانی در همان زمینه نابلد بود. باسوادترین انسانها در هر زمینه‌ در ابتدا اطلاعاتی نداشتند و حتی از وجود چنان زمینه‌ای آگاهی نداشتند. وقتی که صدهاهزار انسان توانستند، پس شما هم می‌توانید.

مراحل تعیین هدف

۱ . دقیقاً تصمیم بگیرید که از زندگی‌تان چه می‌خواهید.

با آرمان‌گرایی شروع کنید. فرض کنید هیچ محدودیتی در بودن، داشتن و یا انجام دادن ندارید. فرض کنید همۀ وقت و پول، دوستان و روابط، تحصیلات و تجربه، که لازم است را برای تعیین هدف در اختیار دارید. تصور کنید که چوب جادویی‌تان را در هوا می‌چرخانید و در هر چهار جنبه اصلی زندگی به زندگی ایده‌آل‌تان دست می‌یابید. اگر زندگیتان در هر کدام از این جنبه‌ها ایده‌آل و کامل باشد، چگونه بنظر می‌رسد؟

۱ . درآمد – چقدر درآمد می‌خواهید داشته باشید برای امسال، سال آینده و پنج سال آینده؟

۲. خانواده – چه نوع زندگی برای خود و خانواده خودتان می‌خواهید بسازید؟

۳ . سلامتی – اگر در سلامتی کامل باشید چگونه خواهد بود؟

۴ . دارایی خالص - در این دوره پنج‌ساله چقدر می‎‌خواهید پس‌انداز کنید؟

روشِ سه هدف – در کمتر از ۳۰ ثانیه سه تا از مهمترین هدفهای خود را بنویسید. همین الان. سریع بنویسید.

پاسخ شما در این روش هر چه که باشد تصویر دقیقی از خواسته‌های واقعی شما از زندگی می‌دهد.

۲ . بنویسید.

اهداف شما باید نوشته شود. این اهداف باید واضح، مشخص و قابل اندازه‌گیری باشد. اهدافتان را باید به ترتیبی بنویسید که انگار قرار است در کارخانه‌ای دوردست به تولید برسد. توضیحات شما برای همه مراحل، واضح و با ذکر جزئیات باشد.

فقط ۳٪ از مردم اهداف‌شان را نوشته‌اند و بقیه کار می‌کنند تا این ۳٪ به اهداف‌شان برسند.

۳ . مهلت تعیین کنید.

ضمیر ناخود‌آگاه شما، خواسته یا ناخواسته از این مهلت تعیین شده بعنوان اهرم فشاری به شما برای رسیدن به هدفتان طبق جدول زمان‌بندی استفاده می‌کند. اگر هدف شما به اندازه کافی بزرگ است، زمان‌بندی کنید. چنانچه قصدتان رسیدن به استقلال مالی است، شاید یک مهلت ۱۰ یا ۲۰ ساله در نظر بگیرید و سپس آنرا به دوره‌های یکساله تقسیم کنید که در این‌صورت می‌فهمید که در هر سال چقدر باید کنار گذاشته و سرمایه‌گذاری کنید.

اگر بنا به هر دلیلی در مهلت تعیین شده به هدفتان نرسیدید، براحتی این مهلت را تمدید کنید. اهداف غیر منطقی نیستند، شاید مهلت تعیین شده غیر منطقی بوده باشد.

۴ . موانع را شناسایی کنید.

چرا تا کنون به هدفتان نرسیده‌اید؟

نظریه محدودیت – همیشه یک عامل محدودکننده که سرعت دستیابی به هدفتان را تحت تاثیر قرار می‌دهد وجود دارد. عامل محدودکننده شما چیست؟

قانون ۸۰/۲۰ عامل این محدودیتها را مشخص می‌کند. ۸۰٪ از عواملی که جلوی دستیابی شما به هدفتان را می‌گیرد در درون خودتان است. و این عوامل فقدان مهارت، کیفیت یا کمیت دانش و اطلاعات است. فقط ۲۰٪ از عوامل عدم دستیابی به هدف از بیرون نشأت می‌گیرد. همیشه از خودتان شروع کنید.

۵ . دانش، اطلاعات و مهارتهای لازم برای دستیابی به هدفتان را کسب کنید.

خصوصاً مهارتهای لازم برای قرار گرفتن در صدر ۱۰٪ از هم‌رشته‌ای‌های خود را شناسایی و کسب کنید.

کشف بزرگ: ضعیف‌ترین مهارت اصلی شما تعیین‌کننده سقف درآمد و موفقیت شماست. باید آن را پیدا کنید و با بهبود آن مهارت، موقعیت‌تان را بالاتر ببرید.

سوال کلیدی: "بهبود و افزایش کدام مهارت، بیشترین تاثیر مثبت را در زندگی شما خواهد داشت؟"

یک مهارت نام ببرید که با بهبود مداوم و رسیدن به درجه عالی، شما را در دستیابی به مهمترین هدفتان کمک می‌کند. هر چه که هست، روی یک کاغذ بنویسید، برنامه‌ریزی کنید و هر روز روی آن کار کنید.

۶ . کسانی که کمک و همکاری‌شان برای دستیابی به هدفتان لازم است را شناسایی کنید.

فهرستی از کسانی که باید با آنها یا در کنار آنها کار کنید تا به هدفتان برسید تهیه کنید. ابتدا از اعضای خانواده که همکاری و پشتیبانی آنها را لازم دارید شروع کنید. در این فهرست رئیس، همکاران و زیردستان را لحاظ کنید. خصوصاً، مشتریانی که برای فروش کالا یا خدمات‌تان به آنها نیاز دارید و پول لازم را از آنها بدست می‌آورید.

به محض آنکه افراد اصلی که کمکشان را لازم دارید شناسایی کردید، این سوال را از خودتان بپرسید، "من برای آنها چه چیزی دارم؟" باید چیزی بدهید تا چیزی بدست بیاورید.

برای دستیابی به اهداف بزرگ الزاماً به کمک و حمایت اشخاص زیادی نیازمندید. یک شخص درست در یک زمان درست و مکان درست می‌تواند زندگی شما را از این رو به آن رو کند. مردان موفق شبکه گسترده‌ای از مردان دیگر را ایجاد کردند که از آنها کمک می‌گیرند و بالعکس.

۷ . تمام کارهای لازم برای دستیابی به هدف را در یک لیست یادداشت کنید.

با شناسایی ۱. موانع موجود در مسیر هدفتان ۲. دانش و مهارت لازم ۳. افراد یا کارشناسان خبره، و جمع‌بندی همه اینها با حوصله تمام، لیستی از تمام گامهای لازم برای دستیابی به هدف را مشخص و یادداشت کنید. هرگاه مورد جدیدی به خاطرتان رسید آن را به انتهای لیست اضافه کنید.

وقتیکه این مراحل را برای هرکدام از اهدافتان انجام دادید، درخواهید یافت که هدفتان بیشتر از همیشه به شما نزدیکتر است. "یک سفر هزار مایلی با یک گام شروع می‌شود." شما بزرگترین دیوار روی کره زمین را می‌توانید با گذاشتن آجر به آجر روی هم بسازید.

۸ . برنامه‌ریزی کنید. این کار را با تعیین گامهای لازم به ترتیب و با اولویت انجام دهید.

ترتیب – برای انجام دادن یک کار مشخص چه کاری از قبل باید بکنید ؟

اولویت – چه کاری بیشتر و چه کاری کمتر اهمیت دارد؟

قانون ۸۰/۲۰ می‌گوید که ۸۰٪ نتایج از ۲۰٪ فعالیتها بدست می‌آید. این قانون می‌گوید ۲۰٪ از زمانی که در ابتدای کار برای برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی اهدافتان صرف می‌کنید با ارزش‌تر از ۸۰٪ از وقت و تلاشی‌ست که لازمۀ دستیابی به موفقیت است. برنامه‌ریزی خیلی خیلی مهم است.

۹ . طرح داشته باشید. طرحتان را به تعداد گامهای مشخصی از نقطه شروع تا دستیابی کامل به هدف، مرحله‌بندی کنید.

وقتی که از قبل هدف و برنامه داشته باشید، احتمال دستیابی به اهدافتان را ۱۰ برابر می‌کنید یعنی ۱۰۰۰٪ !

• برای هر روز، هفته و ماه از پیش برنامه داشته باشید.

• برنامه هر ماه را در ابتدای ماه مشخص کنید.

• برنامه هر هفته را در آخر هفته قبل مشخص کنید.

• برنامه هر روز را در شب قبل مشخص کنید.

هر چقدر بادقت‌تر و با جزئیات بیشتری فعالیتهای‌تان را برنامه‌ریزی کنید، در زمان کمتری به نتایج بهتری دست پیدا می‌کنید. قانونی هست که می‌گوید هر دقیقه‌ای که برای برنامه‌ریزی صرف می‌کنید، ۱۰ دقیقه در اجرای برنامه صرفه‌جویی می‌شود. یعنی شما از قبل ۱۰۰۰٪ سودِ زمانی در سرمایه‌گذاری وقت‌تان برای برنامه‌ریزی روزانه، هفتگی و ماهانه دارید.

۱۰ . مهمترین کاری که در هر روز باید انجام بدهید را انتخاب کنید.

با توجه به قانون ۸۰/۲۰ وظایف خود را اولویت‌بندی کنید.

این سوال را از خودتان بپرسید، "اگر فقط یک کار از فهرست کارهای روزانه را می‌توانستم انجام بدهم، کدام کار از همه مهمتر بود؟" پاسخ شما هر چه هست جلوی آن شماره ۱ را بنویسید.

سپس از خودتان بپرسید، "اگر فقط یک کار دیگر هم می‌توانستم انجام بدهم، کدام کار را با استفاده بهینه از وقتم می‌توانم انجام دهم؟" سپس جلوی آن شماره ۲ را بنویسید.

همین کار را تکرار کنید تا ترتیب و اولویت کارها مشخص شود.

سوال دیگری هم هست که می‌توانید از خودتان بپرسید، "اگر عملی را در طول روز می‌توانستم انجام بدهم و آن عمل باعث ارزشمند شدن کار و هدفم می‌شد، آن عمل چیست؟"

تمرکز کلید موفقیت است. تمرکز یعنی شما دقیقاً می‌دانید چه می‌خواهید بکنید و همه وجود خودتان را معطوف به کارهایی بکنید که شما را به سمت هدفتان هدایت می‌کند.

۱۱ . منظم باشید.

به محض اینکه مهمترین کارتان را مشخص کردید، تمرکزتان را فقط روی آن کار بگذارید تا ۱۰۰٪ به انجام برسد. توانایی شما در مشخص کردن مهمترین کار و سپس تمرکز روی آن بدون انحراف فکری و حواس‌پرتی، باعث دو یا سه برابر شدن کیفیت و کمیت نتایج و بهره‌وری می‌شود.

تمرکز روی یک کار، یکی از قویترین تکنیکهای مدیریت شناخته شده است. یعنی وقتی کاری را شروع کردید، از همه عوامل انحرافی اجتناب کنید تا آن کار را به پایان برسانید. وقتی که این عادت را در خود پرورش دهید، مثل دیگران به دفعات می‌توانید این کار را بکنید.

۱۲ . اهدافتان را در ذهن تصویرسازی کنید.

تصویرهای واضح، زنده، هیجان‌انگیز و احساسی از اهدافتان خلق کنید طوریکه انگار واقعی هستند.

هدفتان را دست یافته ببینید. تصور کنید در حال لذت بردن از هدفتان هستید. اگر هدفتان یک اتومبیل است، خود را در حال رانندگی با آن تصور کنید. اگر رفتن به مسافرت تفریحی است، هم اینک خودتان را در مسافرت ببینید. اگر خانۀ رویایی شماست، خود را در حال زندگی در آن ببینید.

در تصویرسازی ذهنی، هیجان ناشی از موفقیت و دستیابی به اهداف را احساس کنید. یک تصویر ذهنی بهمراه هیجان و شور و حرارت تاثیر شگرفی بر ذهن ناخودآگاه و ذهن هوشیار شما دارد.

تصویرسازی ذهنی شاید قدرتمندترین قوه ذهنی است که در دسترس شماست و به شما در دستیابی سریعتر و فراتر از تصور به هدفتان کمک می‌کند.

وقتی که از اهداف واضح و روشنی که همراه با تصویرسازی و هیجان است استفاده کنید، ذهن هوشیار خود را فعال می‌کنید. سپس این ذهن هوشیار هر مسئله‌ای که سر راه هدفتان قرار دارد را حل می‌کند. ذهن هوشیار شما قانون جذب را فعال می‌کند و شروع به جذب افراد، موقعیتها، ایده‌ها و امکاناتی می‌کند که شما را در دستیابی هر چه سریعتر به هدفتان کمک می‌کنند.

۱۳ . تمرینی برای تعیین هدف

کاغذی بردارید و در بالای آن کلمه "اهداف" را و سپس تاریخ آنروز را بنویسید. در زیر آن تعداد ۱۰ تا از اهدافی که دوست دارید تا یکسال آینده بدانها دست یابید را بنویسید.

هر کدام از این اهداف را با کلمه "من" شروع کنید. در ادامه، جمله خود را با فعلی همراه سازید که به صورت دستوری از ذهن هوشیار به ذهن ناخودآگاه عمل کند.

اهدافتان را با فعل زمان حال توضیح دهید، طوریکه انگار هم اکنون بدانها دست یافتید. برای مثال اگر هدف شما بدست آوردن حجم مشخصی از پول تا تاریخ مشخصی است، اینطور می‌گویید، "من در آخر سال این مبلغ پول دارم."

اگر هدف شما خریدن خودروی جدیدی است، می‌توانید اینطور بگویید، "من در تاریخ ... سوار ماشین ... هستم."

در نهایت، هنگام نوشتن اهداف‌تان، همیشه آنها را با جملات مثبت بنویسید. بجای گفتن، "من سیگار را ترک خواهم کرد،" میتوانید بگویید، "من یک غیر-سیگاری هستم."

همواره اهدافتان را طوری بیان کنید که انگار هم اکنون واقعی هستند، انگار در همین لحظه به آنها رسیدید. این کار باعث تغییر واقعیت خارجی در ذهن هوشیار و ذهن ناخودآگاه شما می‌شود بنابراین با دستوراتی که از ذهن شما صادر می‌شود تناقضی ندارد.

۱۴ . هدف اصلی و قطعی خود را مشخص کنید.

پس از اینکه لیستی از ۱۰ هدف‌تان را آماده کردید، این سوال را از خودتان بپرسید، "اگر من با چرخاندن چوب جادویی در هوا می‌توانستم به هر کدام از این اهداف در طی ۲۴ ساعت برسم، کدامیک از این اهداف بیشترین تاثیر مثبت را در زندگی من دارد؟"

پاسخ شما هر چه که هست دورش دایره‌ای بکشید و آنرا در بالای کاغذ دیگری بنویسید. سپس:

۱ . تمام جزئیات را بوضوح در ادامه بنویسید.

۲ . برای هدفتان مهلتی تعیین کنید و وقت اضافه‌ای هم در صورت نیاز ذکر کنید.

۳ . موانع احتمالی بر سر راه هدفتان که باید بر آنها پیروز شوید را مشخص کنید . سپس مهمترین مانع، هم درونی و هم بیرونی، را مشخص کنید.

۴ . دانش و مهارتی که لازم دارید تا به آن هدف برسید را مشخص کنید، سپس مهمترین مهارتی که باید در آن حرفه‌ای باشید را مشخص کنید.

۵ . کسانی که کمک و همکاریشان را لازم دارید مشخص کنید، و فکر کنید چه کاری از شما ساخته است که شایستگی کمکشان را داشته باشید.

۶ . لیستی از تمام کارهایی که برای نیل به هدفتان باید انجام بدهید را تهیه کنید.

۷ . لیست‌تان را به ترتیب و با اولویت، یعنی کدام را باید اول انجام دهید و کدام مهمتر است، سامان‌دهی کنید.

۸ . با سامان‌دهی لیست‌تان و تعیین گامهای لازم، برنامه‌ای بریزید و گام اول تا گام آخر را در آن مشخص کنید، و سپس هر روز روی برنامه کار کنید و آنرا اجرا کنید.

۹ . برنامه خود را به فعالیتهای کوچکتر تقسیم کنید و هر روز و هر هفته و هر ماه با برنامه از پیش تعیین شده گام بردارید.

۱۰ . اولویت‌بندی کنید و مهمترین آن را مشخص کرده و هر روز روی آن کار کنید تا با سرعت بیشتری به هدفتان برسید.

۱۱ . با نظم و ترتیبی که در خود ایجاد می‌کنید روی مهمترین کاری که امروز باید انجام دهید تمرکز کنید تا ۱۰۰٪ انجام شود. با تمرین یاد بگیرید که هر لحظه فقط یک کار را به پیش ببرید.

نتیجه گیری

از ابتدا تصمیم بگیرید که هر اتفاقی بیفتد مهم نیست و شما تسلیم نمی‌شوید. سماجت و ایستادگی در عمل ثابت می‌شود. هر بار که با سماجت بر شکستهای اجتناب‌ناپذیر که برای شما رخ می‌دهد، غلبه می‌کنید، قویتر و بهتر می‌شوید. شخصیت شما به مرور قویتر و تواناتر شده و عزت نفس و اعتماد بنفس شما افزوده می‌شود.

هدف شما این است که سرانجام "غیر قابل توقف" بشوید.

دقیقاً تصمیم بگیرید چه می‌خواهید، آنرا بنویسید، برنامه‌ریزی کنید، و تک تک روزها را روی آن کار کنید.اگر این مراحل را برای همه کارهایتان تکرار کنید بصورت عادت درمی‌آید، و کارهای بیشتری در هفته‌ها و ماههای آینده به انجام می‌رسانید کارهایی که چندین سال برای دیگران طول می‌کشد تا انجام دهند. همین امروز شروع کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

رابطه قیمت نفت با قیمت دلار

در سالهایی که نفت تا 146 دلار در هر بشکه به فروش می رسید قیمت دلار تا سال 88 حدودا ثابت بود اما با کاهش درامد نفتی قیمت دلار ب یکباره سه برابر شد پس درامد نفتی زیاد دلار ارزان درامد نفتی کم دلار گران با هم واگرا هستند همگرا نیستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

دروغ سفید» نگویید، تا پیشرفت کنید

دروغ‌های سفید، دروغ‌هایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی‌شوند : ١. در جاده با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت رانندگی می‌کند اما در جمع دوستان می‌گوید که کمتر از ۱۲۰ کیلومتر در ساعت نمی‌رود! ٢. روزی یک صفحه کتاب می‌خواند اما در حضور دیگران می‌گوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمی‌خوابم!

دروغ‌های سیاه را بخشودنی است.... اما دروغ سفید نابخشودنی است این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می‌بَرد». ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمی‌دهیم، بلکه «خود» را «فریب» می‌دهیم؛ و به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد، دچار تعارض و اضطراب و تنش می‌شویم. به همان اندازه وادار می‌شویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه‌های توسعه توانایی‌های فردی خویش، جا می‌مانیم!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

سرمایه گذاری در خرید سکه

پولی دارید که نمی دانید آن را در کجا سرمایه گذاری کنید تا سود بیشتری نصیبتون بشه؟ این مطالب به شما کمک می کنه که درست تصمیم بگیرید!

هر زمان که سرمایه گذار نیاز به نقد کردن سرمایه خود داشته باشد، می تواند با مراجعه به اولین طلا فروشی سکه های خود را به فروش برساند. سرمایه گذار هرزمان که بخواهد می تواند اقدام به خرید و فروش سکه کند. در صورتیکه در سپرده گذاری های بانکی، در صورت پس گرفتن پولتان قبل از زمان مشخص شده باید مبلغی را به عنوان جریمه پرداخت کنید.


خرید سکه: سرمایه گذاری در بازار سکه، به علت خاصیت نقد شوندگی، یکی از راه های وسوسه انگیز برای افزایش سرمایه به خصوص برای افرادی ست که سرمایه کمی دارند. از مزیت های خرید سکه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

چند نمونه از راه های سرمایه گذاری مانند خرید سکه، سپرده گذاری در بانک ها، خرید سهام بورس و خرید ارز را بررسی می کنیم تا ببینیم با توجه به شرایط کنونی کشور، هر کدام چه ویژگی هایی دارند؟ .

در کل خرید سکه برای طولانی مدت سرمایه گذاری خوبی محسوب می شود ولی سرمایه گذار باید پیگیر نوسانات قیمت طلای جهانی و قیمت ارز باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

یک تجربه از خرید سکه

از سال86 اولین سکه بخاطر سالگرد ازدواج خریدم حدود 200.000 t و تصمیم گرفتم هر ماه یک سکه یا نیم سکه پس انداز کنم. مدت پنج سال طول کشید در کنار کارم سرگرم أین کار بودم چندین بار در بالاترین قیمت فروختم .و دوباره در پایین ترین قیمت خریدم تا اینکه سال 91 تمام سکه ها ونیم سکه و تعدادی ربع و یک گرمی هم داشتم مجموعا حدود 80 عدد میشدن همه را فروختم . و خونه 140 متری خریدم.

اگر میخواهید سرمایه گذاری کنید باید صبر داشته باشید و هیشه از نوسانات بازار طلا آگاه باشید .گرون بفروشید و ارزون بخرید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

آیا پول مصیبت است

یکی از بزرگترین نواقص موجود در سیستم آموزشی، فقدان آموزش مالی برای دانش آموزان است. اینگونه به نظر می رسد که معلمان فکر می کنند پول تأثیر منفی شبه مذهبی یا پرستش مأبانه ایجاد می کند و بر این باورند که عشق ورزیدن به پول ریشه تمام شر و مصیبت ها است. همانطور که اغلب میدانیم عشق ورزیدن به پول، مصیبت نیست، بلکه نبود پول باعث ایجاد مصیبت است. کار کردن در شغلی که از آن متنفریم مصیبت است. سخت کار کردن و عدم درآمد کافی برای تأمین احتیاجات خانواده مصیبت است. آنچه مصیبت است، غرق شدن در بدهی فراوان است. نزاع به خاطر پول با افرادی که دوستشان دارید، مصیبت است. این حریص بودن است که مصیبت است. ارتکاب جنایات و اعمال غیر اخلاقی برای بدست آوردن پول، مصیبت محسوب می شود. پول فقط پول است. نه چیز دیگر...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

اهمیت باور برای موفقیت

در اتاق کنفرانسی که ناگهان از آدم ها تهی شده بود، من ماندم و او. جوانی ریز اندام که معلوم بود مغزش نسبت به هرگونه تعصب مالی هنوز باکره است. ٢٢-٣ سال سن داشت. دامنه لغات و جمله بندیش این حدس را تقویت می کرد که با کتاب و مطالعه بیگانه نیست. در طول جلسه به چشم هایش دقت کرده بودم. زمانی که پا را روی پدال گاز فشار می دادم و بحث بالا می گرفت، چشم هایش برق می زد. به رگه های روی میز کنفرانس خیره شدم. می خواستم تا زمان بازگشت آدم ها نفسی تازه کنم و اندکی به مغزم استراحت دهم. ناگهان سکوت را شکست با صدایی که اندکی لرز در آن احساس می شد گفت : " استاد شما بر اساس تحلیل تکنیکال خرید می کنید یا فاندامنتال؟" هزار و صد و یازدهمین بار بود که این سوال از من پرسیده می شد. طفل معصوم بدشانس بود. تا دهان باز کنم و جواب دهم، مدیران شرکت برگشتند. دلم برایش سوخت. نگاهش کردم و گفتم "من حتما جواب سوال شما رو می دم"

 
نیم ساعت بعد جلسه تمام شده بود. تا نگاهش کردم لبخندی از سر ذوق زد. فهمید که یادم است. گفتم بیا بریم بالکن سیگاری دود کنیم. در بالکنی که به کثیف ترین و شلوغ ترین قسمت شهر باز می شد. شروع کردم : " دلم می خواهد در مورد چیزی برایت حرف بزنم که تا کنون به کسی نگفته ام. می خواهم بهترین و دقیق ترین جواب به این سوال را بدهم. هم تکنیکال، هم فاندامنتال نمایی ناقص از احتمالات پیش رو هستند. هیچکدام نمی توانند با قطعیت به تو بگویند بخر یا بفروش. اگر می توانستند، اکنون از اسلام و مسیحیت بیشتر پیرو داشتند. واقعیت این است که محرک بزرگ دیگری باعث خرید و فروش می شود. به زندگی افراد موفق نگاه کن. آنها که کسب و کاری را راه اندازی کرده اند. خیلی های شان تحصیلات آکادمیک معمولی داشتند یا اصلا دانشگاه نرفتند.
استیو جابز در کلاس های هنری کالج شون شرکت می کرد. بیل گیتس دانشگاه را رها کرد. سوروس محو در فلسفه پوپر بود. و هزاران آدم دیگر که هرگز دنبال دانش آکادمیک نرفتند. چه چیزی باعث شد آنها همچون قزل آلای وحشی رودخانه را خلاف جهت حرکت کنند؟ من فکر می کنم جواب این سوال "باور" است. باور، مقاومت ناپذیر است. باور هر سدی را می شکند. مملو از انرژی است. آنقدر عظیم است که حتی خدا هم گفته اگر اندازه ی خردلی ایمان داشته باشید می توانید کوه ها را جابجا کنید. باور به موفقیت اراده ای فولادی در تو ایجاد می کند. عزمی راسخ که با آن می توانی جهان را تغییر دهی. تو فکر می کنی اسکندر به زور شمشیر یا توان مالی نیمی از جهان را فتح کرد؟ یا ایمانی که چشمانش سر ریز شده بود؟ فکر میکنی چنگیز خان مغول به پشتوانه ی اسب هایش جهان را به خاک و خون کشید یا با باورش؟ چرا می گویند قبل از مسابقه باید حریف را در ذهنت شکست دهی؟ فکر می کنی آن روز که جورج سوروس پوند انگلیس را "سِل" می کرد و به بزرگترین نبرد تاریخ بازار های مالی رفته بود، ٥ صفحه تحلیل بنیادی یا تکنیکی کنار دستش داشت؟ نه او ایمانی راسخ به درست بودن آنچه می کرد داشت. کودک آواره ی لهستانی آنقدر ایمان در وجودش داشت که بانک مرکزی انگلستان را در یک هفته به زانو در آورد. دانش چیز خوبیست ولی، موفقیت های بزرگ محصول "باور" هستند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

آینده نگری یکی از ویژگی های آدم های موفق

یکی از ویژگی های انسان های موفق آینده نگری است. برای انان مهم نیست چه اتفاقی رخ میدهد. به چیزهایی که نمی توانند تغییر شان دهند، فکر نمی کنند. در عوض، به چیزهایی که در کنترلشان است، می اندیشند. آنان به اعمال و رفتاری می اندیشند که برای ساختن آینده آرمانی شان، به آنها نیاز دارند. اشخاص آینده نگر، نگرش متفاوتی دارند. معتقدند شادترین لحظاتِ زندگی در آینده رخ خواهد داد. همانند کودکی که در انتظار رسیدن شب عید است، انتظار آینده را میکشند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

راهکارهایی برای رسیدن به موفقیت

مطمئن هستیم بار اول نیست که با این سبک مطالب برخورد می‌کنید و مطمئن هستیم آخرین بار هم نخواهد بود، اما شک نداریم این مطلب را فراموش نخواهید کرد، چرا که در اینجا ما کلیشه‌ها و حرف‌های رویایی و داستانی را کنار زده‌ایم تا حقیقت بعضا تلخِ پولدار شدن را از میان آنها بیرون بکشیم. ما می‌خواهیم زمانی که شما این مقاله را کامل مطالعه کردید تصویر آینده و مسیر پولدار شدن خود را شفاف‌تر ببینید، نه اینکه با حرف‌های کلیشه‌ای و پوچ شما را ناامید کنیم و به زندگی عادی برگردانیم. نقطه عطف زندگی شما زمانی است که این مسیر را شفاف ببینید و باور کنید که واقعا راه‌حلی برای رسیدن به ثروت وجود دارد و حرکت خود را درست بعد از این مقاله شروع کنید. با ما همراه باشید تا مسیر پولدار شدن را در قالب ۱۶ کلید طلایی و راه پولدار شدن برای شما شفاف کنیم و ببینید که پاسخ سوال « چگونه پولدار شویم » چیست.




به سادگی ژنتیک، شرایط محیط، خانواده و گذشته خود را برای چند دقیقه کنار بگذارید و با دقت ادامه‌ی مقاله را مطالعه کنید چون شما می‌خواهید پاسخ سوال « چگونه پولدار شوم » را بدانید. حتی اگر موردی برای شما بدیهی به نظر رسید به خواندن ادامه دهید.

۱. اگر رویا و عشق خود را پیدا نکرده‌اید، یعنی هنوز به دنیا نیامده‌اید

عشق موتور تغییر

حتما این مورد را از هر انسان واقعا موفق و هر انسان به ظاهر موفقی هم شنیده‌اید، اما واقعیت این است که موتور انگیزه‌ انسان فقط با این موضوع روشن می‌شود و ادامه‌ی مسیر با هل دادن ماشین خیلی آسان نیست و بهتر است موتور را روشن کنید. یکی از اصولی که انسان را از مغز استخوان به حرکت و تلاش وا می‌دارد این است که از مسیری که می‌روید لذت ببرید.

وقتی عاشق کاری شدید دیگر کسی نمی‌تواند جلوی شما را بگیرد و به شما برسد.

خیلی بعید است که شما بتوانید در شغل یا کاری که دوست ندارید به درجات بالایی برسید. باور کنید اگر رویای خود را بیابید و بدانید که واقعا عاشق چه کاری هستید ناگهان شخص متفاوتی را در آینه خواهید دید، ناگهان ذهن شما حرف‌هایی می‌زند که فکر نمی‌کردید بلد باشید و دستان شما کارهایی انجام می‌دهد که تصور نمی‌کردید قابلیت انجام آنها را داشته باشید.

برای موفقیت باید تغییر کرد و عشق قدرتمند‌ترین موتور تغییر است.

پس اگر هنوز احساس می‌کنید عشق و رویای خود را پیدا نکرده‌اید، فرصت را از دست ندهید. شاید سال‌ها طول بکشد اما ارزشش را دارد که کاری انجام دهید که شب‌، هنگام خواب برای شروع فردا لحظه‌شماری کنید.

۲. کارمند بهتری باشید، فقط در بهترین شرکت‌ها کار کنید و خودتان را به خوبی اثبات کنید

بازیکن خوب نتیجه تیم خوب - چگونه پولدار شویم

بسیاری از ما که آرزوی پولدار شدن را داریم کارمند هستیم و برای شخص دیگری کار می‌کنیم. اگر احساس می‌کنید این کار به رسیدن شما به پول لطمه وارد می‌کند هزار بار اشتباه می‌کنید. محل کارتان هر قدر هم که درآمد خوبی برای شما نداشته باشد، مهم‌ترین عرصه برای اثبات توانایی‌ها و ایجاد فرصت‌ها برای شما است. کارمند بودن می‌تواند بزرگ‌ترین سکوی پرتاب شما به سمت موفقیت باشد، اما نه هر کارمندی بودن. نکته این است که باید هم جای درست کار کنید و هم بهترین خودتان باشید. در هر شرکتی خصوصا شرکت‌های بزرگ و موفق فرصت‌های بیشماری برای شما وجود دارد که تنها با نشان دادن خودتان به عنوان یک فرد معتمد، توانا و مسئولیت‌پذیر می‌توانید به آنها دست پیدا کنید.

نه دانشگاه و نه مطالعه از اینترنت، هیچکدام به اندازه‌ی کار کردن در یک شرکت موفق و تاثیرگذار بودن در آن نمی‌تواند شما را برای پرواز پرورش دهد.

پس همین الان به مسیر شغلی خود فکر کنید، اگر در جایی کار می‌کنید که سازمان خوبی نیست و همه‌ی افراد، تنبل و غیرمتخصص هستند، هر چه سریع‌تر به فکر شرکتی جدید، موفق و بهره‌ور باشید که آنجا بتوانید توانایی خود را نشان داده و همیشه به عنوان کارمند، بهترینِ خودتان باشید.



۳. همیشه در حال یادگیری باشید، قدم به قدم متخصص شوید و در رشته‌ی خود بهترین باشید نه نفر دوم، اگر لازم شد مربی خوبی پیدا کنید

طلا فقط به نفر اول می‌رسد

متخصص بودن در یک رشته‌ی خاص، به معنای درآمد بالا و بهترین بودن در همان رشته، به معنای پولدار شدن است. تخصص پیدا کردن یا بهترین شدن به این معنا نیست که ظرف یک هفته ناگهان در یک رشته متخصص شوید، این موضوع همانند تفکر کایزن ژاپنی‌ها باید قدم به قدم و به طور مداوم انجام شود.

رابطه تخصص با پول مانند المپیک با مدال است، نفر اول تخصص، طلا می‌گیرد که بی‌نهایت ارزش بیشتری نسبت به مدال نقره و برنز نفرات بعدی دارد.

همیشه باید در حال یادگیری و رشد باشید، چون در غیر این صورت هم خود را به درستی نخواهید شناخت هم اینکه بسیاری از فرصت‌های موقت یادگیری را از دست خواهید داد که دوباره تکرار نخواهند شد. حتی تصورش را هم نمی‌توانید بکنید که چه تخصص‌های ساده و کم‌درآمدی می‌توانند تبدیل به یک مشاغلی بسیار پردرآمد شوند، تنها اگر در آن کار بهترین شوید. حال این کار می‌تواند نظافت خانه باشد یا حسابداری یا کارمند فروشگاه یا هر شغلی که به ظاهر نمی‌تواند شما را میلیاردر کند، غافل از اینکه اگر به قله‌های این مشاغل نزدیک شوید زندگی شما دگرگون می‌شود.

مورد آخر اینکه برای رسیدن به قله و تخصص پیدا‌کردن نیازمند یک مربی خوب هستید، شاید برای همه این راه‌حل درست نباشد، اما در اکثر مواقع داشتن یک مربی و یک الگوی در دسترس، می‌تواند چالش‌های بزرگی را برای شما آسان کند و باعث شود تصمیمات بسیار بهتری در زندگی بگیرید.




۴. برای پولدار شدن باید کالری مصرف کرد، باید به استقبال چالش‌های جدید رفت و کالری را در جهت درست استفاده کرد

استفاده هوشمندانه از کالری‌ها به سمت بالا - چگونه پولدار شویم

پولدار شدن مثل کاهش وزن است. بسیاری از ما در جستجوی خوراکی‌هایی هستیم که ما را لاغر کنند، از چای سبز لاغرکننده‌ی تقلبی گرفته تا هر چیزی که در تلگرام ببینیم. اما وزن کم کردن و پولدار شدن یک چیز مشترک دارند. آدم باید عرق بریزد تا آنها را به دست آورد.

نمی‌توانید وقتی دست‌تان توی جیب‌تان است از نردبان موفقیت بالا بروید.

شاید بگویید این نکته‌ای کلیشه‌ای است، اما حرف ما تنها این نیست که بدون تلاش به جایی نمی‌رسید، حرف اصلی ما این است که هوشمندانه‌تر زندگی کنید و کالری مصرفی خود را در جهت موفقیت صرف کنید، چون همانند زمان که محدود است،‌ در طول روز هم شما کالری محدودی دارید. مثلا به جای اینکه شب‌ها وقت بگذارید و برای قدم زدن به پارک بروید، هر روز صبح تا محل کار پیاده‌روی کنید. این کار هم ذهن شما را صبح‌ها شاداب‌تر می‌کند، هم یافتن آدرس و جهت‌یابی ذهن شما را تقویت می‌کند و نکته‌ی دیگر اینکه دیدن آدم‌ها، چیزها و مسائل مختلف در طول مسیر، خلاقیت شما را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، شب هم لازم نیست دوباره نیم ساعت پیاده‌روی کنید و می‌توانید این زمان را به کار دیگری اختصاص دهید. کافی است به ۲۴ ساعت خود نگاهی بیندازید و ببینید که انرژی خود را صرف چه کارهایی می‌کنید و اگر انرژی خاصی در جهت موفقیت صرف نمی‌کنید، همین حالا تصمیم بگیرید و کالری‌های خود را در جهت موفقیت قرار دهید. شما با صبر کردن و خوردن و خوابیدن پولدار نخواهید شد، مگر آنکه شاهزاده‌ای عرب باشید یا پدرتان قبلا عرق ریخته باشد یا اینکه از راه خلاف بخواهید پول درآورید که دیگر نیازی به خواندن ادامه‌ی مقاله ندارید. برای پولدار شدن باید تصمیم بگیرید، باید روی کاغذ بنویسید و به دیوار بزنید، تصویر پس‌زمینه موبایل و کامپیوتر خود را هم باید در همین راستا عوض کنید.

اگر به شما چالش جدیدی از سوی مدیرتان پیشنهاد شد، نترسید چون این بهترین فرصت برای حرکت رو به جلو است حتی اگر شکست بخورید در نهایت سود خواهید کرد.

بیشتر ما زمانی که یک تغییر در روند کار یا یک پروژه جدید مطرح می‌شود، عقب می‌ایستیم و صبر می‌کنیم دیگران این چالش جدید را پیش ببرند و اگر موفق شدند شما هم از آن‌ها درس بگیرید. دقیقا این همان کاری است که باعث می‌شود در اکثر اوقات عقب بمانید و کم کم از دایره افراد رو به رشد و موفق بیرون بیایید. نه تنها از چالش جدید نترسید بلکه به مدیر خود هم بگویید که به دنبال چالش هستید و هر پروژه جدیدی که پیش آمد دوست دارید که خود را بیازمایید.


۵. زمان را هدر ندهید و از ابزارهایی مثل موبایل که بیشترین وقت را از شما می‌گیرند، در جهت بهتری استفاده کنید

موبایل سازنده یا نابودگر، انتخاب با شماست

یک دقیقه چه برای شما چه برای یک کارمند رستوران که با تمام وجود کار می‌کند و یاد می‌گیرد و چه برای کسی که در رشته‌ی مورد علاقه‌ی خود در دانشگاه تحصیل می‌کند، یکسان است. شما دقیقه‌های خود را در تلگرام و تفریحات دیگر صرف کردید، آن کارمند رستوران با سرمایه‌گذاری دقیقه‌هایش بعد از ۳ سال، رستوران کوچک خود را زد و آن دانشجو، دکترای رشته‌ی مورد علاقه‌اش را گرفت و پیشنهاد‌ها پشت سر هم به سویش سرازیر شد.

یک موبایل، هم می‌تواند نصف وقت آزاد شما را نابود کند و هم می‌تواند مربی شما برای یادگیری زبان یا یک تخصص باشد، تصمیم با خودتان است.

این دقایق به مانند سکه‌هایی هستند که می‌توانید در تفریحات سرمایه‌گذاری کنید یا در آینده. تصمیم با خود شما است. مثلا برای اینکه چک کنید واقعا این مورد را رعایت می‌کنید نگاهی به اپلیکیشن‌های موبایل خود بیندازید. آیا اکثر اپلیکیشن‌های شما بازی‌هایی مانند clash of clans یا بازی‌های بی‌مورد و بدون فایده هستند یا اپلیکیشن‌ّهای فوق‌العاده‌ای ماننده doulingo برای یادگیری زبان جدید یا اپلیکیشن‌هایی که به مدیریت زمان و بهره‌وری شما کمک می‌کنند؟ اگر واقعا جواب سوال «چگونه ثروتمند شویم» را می‌خواهید بدانید، باید جوانب مختلف زندگی خود را در همین راستا قرار دهید. تلفن هوشمند به دلیل اینکه بخش بزرگی از زندگی روزمره ما را اشغال کرده یکی از این جنبه‌های بزرگ است و هم می‌تواند بسیار برای موفقیت شما مفید باشد و هم می‌تواند یک اسباب بازی برای هدر رفتن زندگی شما.




۶. نسبت به اطراف‌تان تیزبین باشید، فرصت‌ها و نیاز‌ها را ببینید و «تفکر سیستمی» را در ذهن خود پرورش دهید

تیزبینی و تفکر سیستمی - چگونه ثروتمند شویم

شاید بگویید تیزبینی و تفکر سیستمی چه ارتباطی با هم و چه ارتباطی با اینکه چگونه پولدار شویم دارند. اول اینکه بگوییم تعریف ساده‌ی تفکر سیستمی این است که بتوانیم لایه‌های زیرین یک اتفاق را ببینیم و بتوانیم روابط علّی و معلولی‌ای را تشخیص دهیم که این اتفاق را به وجود آورده‌اند و این سیستم روابط علّی و معلولی به ما کمک‌ می‌کند فرصت‌ها را بشناسیم و بتوانیم یک اتفاق را تکرار کنیم. این موضوع نیازمند تیزبینی و توجه بالا نیز هست، چون بسیاری از اتفاقات کوچک و بزرگ و مهم را نخواهیم دید و بدون داشتن اطلاعات کافی نمی‌شود یک سیستم درست و منطقی از علت‌ها و معلول‌ها را ساخت. سرتان درد گرفت؟ مثلا فرض کنید به یک روستا سفر کرده‌اید و پیرمردی را دیده‌اید که نوعی خاص از کفش را می‌دوزد.

تیزبینی نمی‌گذارد اطلاعات را از دست دهید اما تفکر سیستمی به شما امکان تحلیل اطلاعات و ترسیم فرصت را می‌دهد، یک عقاب فقط با چشم شکار نمی‌کند، بلکه با تفکر سیستمی می‌فهمد در چه زمانی باید حمله کند.

اگر تیزبین باشید و تفکر سیستمی داشته باشید تنها به این اکتفا نمی‌کنید که به پیرمرد «خسته نباشید» بگویید. بلکه به شرایط مُد در شهر خود توجه می‌کنید، به اینکه قیمت تمام‌شده‌ی این محصول چقدر است،‌ آیا نیازی در بازار برای این محصول هست؟ آیا امکان افزایش تولید این محصول هست؟ آیا امکان ایجاد تنوع در این محصول یا افزایش کیفیت هست یا خیر؟ رقبای این محصول چه کسانی هستند و چطور می‌توانید محصولی رقابتی را به شهر خود ببرید و فروش خوبی داشته باشید؟ و هزار سوال دیگر که سیستم ذهنی شما را تشکیل می‌دهند. از این دست فرصت‌های خام و به ظاهر بی‌ارزش هزاران بار در زندگی شما اتفاق خواهد افتاد که کسی قبل از شما به آنها توجه نکرده است. بزرگ‌ترین اشتباه در این زمینه این است که به خود بگویید‌ «چون کسی این کار را نکرده یا چون کسی این ایده را ندیده، پس حتما درست نیست.» خیر، هزاران فرصت نهفته در همین اطراف‌تان وجود دارد که منتظر تیزبینی و تفکر سیستمی شما هستند.

مورد بعدی این است که نیازهای بازار را ببینید. وقتی می‌بینید که مثلا برای یک تخصص در حیطه کاری شما صدها آگهی استخدام وجود دارد یا اینکه می‌بینید در دنیای غرب یک تخصص به شدت در حال رشد است باید کم کم متوجه آن شوید که اگر شما زودتر اقدام نکنید یک فرصت بزرگ را از دست خواهید داد.




۷. پولدار به نظر برسید و به مکان‌هایی بروید که پولدارها می‌روند

با پولدارها بگردید - چگونه ثروتمند شویم

شاید بگویید من اهل تظاهر نیستم و دوست دارم به خاطر چیزی که هستم مرا بخواهند، اما شما به خاطر سوال «چگونه پولدار شویم» اینجا هستید ، می‌خواهید بدانید راه پولدار شدن چیست و کمی باید واقعیت‌های تلخ را ببینید. پس همین الان تفکرات قدیمی خودتان را تایپ کنید،‌ پرینت کنید و در یک محل امن با کبریت بی‌خطر آتش بزنید و خیلی خوب لحظه به لحظه آتش گرفتن این تفکر را تماشا کنید. نه تنها در کار، بلکه در زندگی نیز ظاهر اهمیت دارد. اگر حتی برای همسر خود با ظاهری کثیف و ژولیده حاضر شده‌اید، بدانید همسر شما هم از این موضوع شاکی است و روز به روز از چشم او می‌افتید چه برسد به کسی که برای بار اول در یک جلسه‌ی کاری یا مصاحبه‌ی شغلی شما را دیده است و ذهنش در ۵ ثانیه‌ی اول تا ته خط را قضاوت خواهد کرد.

بعضی اوقات فرصت‌هایی که در یک ساعت گپ زدن در یک باشگاه بدنسازی لوکس پیش می‌آید از کل فرصت‌هایی که تا به حال دیده‌اید مهم‌تر و بزرگ‌تر هستند.

اگر آزادکار (فریلنسر) هستید یا برای شغل جدیدی درخواست داده‌اید، تاثیر یک ظاهر شیک و گرانقیمت به طور کاملا مستقیم در قیمت شما تاثیر دارد. همین الان به فکر خریدن لباس‌های شیک باشید،‌ به آراستگی خود حتی زمانی که جلسه‌ی کاری ندارید فکر کنید چون شانس پولدار شدن شما با ظاهر بد تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود. هر از چند گاهی ولخرجی کنید و یک سفر حتی دو روزه به یک جای لوکس بروید. بسیاری از فرصت‌های بزرگ برای ثروتمند شدن در مکانی اتفاق می‌افتند که تعداد ثروتمندان در متر مربع بیشتر است، مثلا شما شانس بیشتری برای یافتن دوستان جدید و فرصت‌های جدید در یک هتل ۵ ستاره‌ی لوکس یا یک باشگاه بدنسازی لوکس دارید تا در مسافرخانه‌ای ۳۰ کیلومتر دورتر از شهر یا یک باشگاه ارزان‌قیمت ته کوچه‌ی بیست و دوم! حتی نمی‌توانید تصورش را بکنید که چه پتانسیل‌هایی خصوصا در ایران در این مکان‌ها نهفته است و شما هنوز سر جای خود نشسته‌اید و فکر می‌کنید برای هر کاری پارتی لازم است.


مقاله مرتبط: ۱۰ توصیه مهم درباره‌ی پولدار شدن

۸. مهارت‌های ارتباطی، قدرت مذاکره و افزایش کاریزما را جزو درس‌ها و تمرینات روزانه قرار دهید

مهارت‌های ارتباطی و پول - چگونه پولدار شویم

ما می‌دانیم که شما مار هفت‌خط هستید و گنجشک را رنگ می‌کنید جای دکل حفاری می‌فروشید، اما متاسفانه باید به شما بگوییم به احتمال خیلی زیاد از اصول مذاکره مطلع نیستید. بی‌ادبی ما را عفو بفرمایید، اما قدرت مذاکره چیزی نیست که شما به انتهای آن برسید و خط پایان را در حالی که اشک شوق دارید رد کنید، این موضوع نیاز به کار کردن بسیار زیاد روی زبان بدن،‌ اصول جدید مذاکره، فن بیان و بسیاری مهارت‌های دیگر دارد که همگی نیازمند تمرین و مطالعه هستند. خدا را شکر کاریزما در ایران آنقدر زیاد است که شما باید پدیده‌ای جدیدی در خود خلق کنید تا بتوانید روی دیگران تاثیر بگذارید.

نوشتن، مذاکره، زبان بدن، فن بیان و… همه مهم هستند و بدون آنها باید صدبرابر بیشتر تلاش کنید.

کاریزمای واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که همانند قدرت مذاکره، تمام اصول آن را بدانید. تاثیرگذاری و فن بیان خوب، فرصت‌هایی را برای شما نمایان خواهد کرد که حتی تصور آن را نمی‌کنید و شک نکنید که بدون این مهارت‌ها هیچ‌کس ارزش واقعی شما را نخواهد شناخت. مهارت‌های ارتباطی به اینجا ختم نمی‌شوند، از تاثیرگذاری روی دیگران گرفته تا شناخت زبان بدن تا هزار و یک بُعد دیگر که همگی برای موفقیت الزامی هستند و باید هر روز در موردشان مطالعه و تمرین داشته باشید. مورد آخر و بسیار مهم، برخورد اول است. باید در برخورد اول جذاب به نظر برسید تا شانسی برای رسیدن به فرصت‌های جدید داشته باشید.



۹.مدیریت هزینه‌ها، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در هر جا که ممکن است

همیشه پول وجود دارد

برای ثروتمند شدن باید سرمایه‌گذاری کنید و مسلما برای این کار باید پول داشته باشید! شاید بگویید ما با این درآمد‌های کم،‌ پول‌مان کجا بود؟ اینجا است که می‌گوییم خیر، شما اگر اینترنت دارید و وقت دارید که این مقاله را بخوانید، احتمالا در حدی پول دارید که بتوانید پس‌انداز کنید. اینکه شما قدرت کاهش هزینه‌ها یا مدیریت هزینه‌های خود را ندارید و نمی‌خواهید کوچک‌ترین سختی‌ای بکشید بحث دیگری‌ است چون پولدار شدن بدون سختی مثل لاغری بدون کم کردن غذا است. اگر مدیریت هزینه برای‌تان سخت است خود را در عمل انجام شده قرار دهید،: وام بگیرید، تکه زمینی بخرید و قسط آن را بدهید. این یک راه حل فوق‌العاده برای افرادی است که این کار برای‌شان سخت است. اگر همسرتان زیاد از حد خرج می‌کند خیلی روشن و شفاف برنامه‌ی چند ساله‌ای درست کنید و بگویید با از دست دادن چه چیز‌هایی در آینده، چه چیزی به دست خواهید آورد. مطمئن باشید که پس‌انداز کردن غیرممکن نیست (منتظر چه هستید؟ ماشین حساب را از کمد در بیاورید و شروع کنید).

داشتن پس‌انداز فقط برای مقابله با مشکلات پیش‌بینی نشده نیست بلکه به شما کمک می‌کند با حسرت از کنار فرصت‌های نایاب نگذرید و همیشه مقداری پول برای ریسک داشته باشید.

نکته‌ی بعدی این است که از سرمایه‌گذاری نترسید، چه سرمایه‌گذارهای مطمئن و چه سرمایه‌گذاری‌هایی که ریسک دارند. کافی است با یک متخصص بازار سهام مشورت کنید یا پول خود را به مراکزی مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک بسپارید که به طور تخصصی این کار را انجام می‌دهند. در هر صورت فکر نکنید که بدون صرف وقت و هزینه، پول شما خود به خود در حساب شما زیاد می‌شود. پس دیگر این بهانه را نیاورید که پول ندارید. مثلا شما می‌توانید به وبسایت شرکت مدیریت فناوری بورس تهران مراجعه کنید و در منوی «صندوق‌ها» به بخش «سهام» یا «درآمد ثابت» بروید و ببینید که در بخش سهام تا بیش از ۵۰ درصد و در بخش درآمد ثابت تا بیش از ۲۰ درصد سود به مشتریان پرداخت شده است. برای این کار کافی است موارد را بر اساس میزان سود پرداخت شده مرتب کنید.




۱۰. تخصص‌های کمیاب را یاد‌ بگیرید نه تخصص‌های رایج، قیمت خود را بدانید و خود را ارزان نفروشید

کمیاب یعنی با ارزش - چگونه پولدار شویم

یکی از کلاسیک‌ترین و راحت‌ترین روش‌های ثروتمند شدن خاص بودن و نادر بودن است. همانگونه که الماس و برخی از عناصر به طور شگفت‌انگیزی و بدون هیچ دلیل فیزیکی، گرانقیمت هستند شما نیز می‌توانید با نادر بودن شانس پولدار شدن خود را بالا ببرید. فرض کنید می‌خواهید یک زبان جدید یاد بگیرید. کافی است یک تحقیق بکنید و ببینید که مثلا ۸۰ درصد افراد دو زبانه‌، انگلیسی و بقیه بیشتر فرانسوی، آلمانی و اسپانیولی را به عنوان زبان دوم انتخاب کرده‌اند. از سوی دیگر ارتباط کشور ما با کشور چین در این سال‌ها و نقش همواره رو به افزایش این کشور در اقتصاد جهانی، یک موضوع غیرقابل انکار است. حال به نظر شما چطور می‌توانید نادر باشید؟ زبان چینی را حتی به صورت دست و پا شکسته یاد بگیرید و ببینید که دستمزد شما چند برابر یک فردی خواهد بو که زبان انگلیسی را مثل بلبل حرف می‌زند.

اولین روش قیمت‌گذاری در زندگی بشر این بوده که هر چیزی چقدر کمیاب است. پس اگر درآمد بیشتر می‌خواهید تخصص‌های کمیاب را یاد بگیرید

این موضوع در مورد هزاران فرصت دیگر هم صدق می‌کند، از تخصص‌های دنیای کامپیوتر گرفته تا هنر تا صنعت و هر جای دیگر. البته قیمت‌گذاری بر اساس کمیاب بودن متخصصین، در سایر کشورهای جهان به این راحتی نیست چون عموما تخصص نادر، تقاضای کمی هم دارد یا اینکه آنقدر کسب تخصص در آن رشته سخت است که متخصصین آن نادر شده‌اند،‌ اما در ایران عزیز ما اینگونه نیست. تخصص‌هایی آسان و در عین حال پرتقاضا وجود دارند که افراد کمی در آنها تخصص دارند و فرصت درآمد‌های خارق‌العاده‌ای را ایجاد کرده‌اند که بعضا افراد تیزبین آنها را شکار کرده‌اند. مثلا راهنمای توری که زبان چینی یا زبانی غیرانگلیسی بلد است، درآمدی نزدیک به دو تا سه برابر راهنمای توری دارد که زبان انگلیسی بلد است. نکته‌ی آخر هم اینکه بدانید که چقدر نادر هستید و اگر واقعا در کاری تخصص دارید که تقاضای آن خیلی بیشتر از تعداد متخصصین آن حوزه است، قیمت خود را بالا ببرید، چون کارفرما هیچگاه ارزش‌گذاری دقیقی روی شما انجام نمی‌دهد و بیشتر به تامین منافع خودش از طریق به خدمت گرفتن تخصص‌تان فکر می‌کند. مورد آخر این نکته هم اینکه تخصص کمیاب لزوما کارهایی نیست که هیچ کس تقاضای آن را ندارد و هیچ کس آن را نمی‌شناسد، این کمیاب بودن می‌تواند در عمق یک تخصص باشد یا می‌تونه یه شاخه خاص از یک تخصص رایج باشد که تقاضا برای آن وجود دارد اما نیروی متخصص کافی برای آن وجود ندارد.


۱۱. دوستان درستی انتخاب کنید، شبکه‌ی دوستان خود را مدیریت کنید چون تمام کار‌ها را نمی‌توانید به تنهایی انجام دهید

مدیریت شبکه دوستان

بخواهید یا نخواهید اکثر فرصت‌هایی که در زندگی ثروتمندان پیش‌ آمده است به واسطه دوستان آنها بوده است. چه به دنبال فرصت‌های شغلی خوب باشید چه به دنبال فرصت‌های کارآفرینی یا هر فرصت دیگری که فکرش را کنید، اگر شبکه‌ی دوستانِ بزرگ‌تر و باکیفیت‌تری داشته باشید، قطعا تعداد فرصت‌هایی که برای شما پیش خواهد آمد بیشتر خواهد بود. دوستان شما می‌توانند افرادی متخصص در زمینه‌های مختلف باشند که به شما در تحقق هدف‌تان به عنوان کارآفرین کمک می‌کنند، از جمله دوستانی که در سازمان‌های بزرگ کار می‌کنند و اگر ارتباط خود با آنها را به خوبی مدیریت کرده باشید و در حافظه‌ی آنها حضور فعال‌تری داشته باشید، در صورتی که فرصتی پیش روی آنها قرار گیرد به طور قطع شما را به عنوان یکی از گزینه‌ها مطرح خواهند کرد، چه شما کارمند باشید، چه فریلنسر و چه کارآفرین.

دوران پیدا کردن طلا در کوه و دشت تمام شده است، در دوران کنونی فرصت‌های ثروت را باید نزد دیگران یافت.

این موضوع تنها به فرصت‌ها ختم نمی‌شود، دوستان خوب در شکل‌گیری شخصیت شما، فرهنگ اجتماعی، مهارت‌های ارتباطی، تخصص‌ها، ایده‌ها و بسیاری عناصر مهم برای پولدار شدن، تاثیر مستقیم دارند. آنها همانند منبع بی‌نهایتی از دانش و فرصت هستند که تنها با توجه شما و مدیریت شما ارزشمند می‌شوند و اگر دوستان اشتباهی انتخاب کنید و از مفهوم دوستی تنها به دنبال هدف تفریح و وقت‌گذرانی باشید قاعدتا سود ملموسی هم از این دوستی‌ها نخواهید داشت. لزوما خودِ دوستان شما نباید پولدار یا متخصصی خارق‌العاده باشند تا برای شما سود داشته باشند، بلکه یک دوست خوب که به شما انگیزه دهد و در سختی‌ها کنار شما باشد هم می‌تواند شما را در رسیدن به اهداف‌تان کمک کند.

برای رشد کردن باید با افرادی بهتر از خودتان دوست باشید

راه‌ حل هم خیلی ساده است، هزار و یک ابزار مفید برای تسهیل این کار وجود دارد. مطمئنا شما یک تلفن هوشمند دارید و از اینترنت و کامپیوتر هم استفاده می‌کنید، پس باید تمام افرادی که یک درصد ممکن است در آینده با آنها کاری داشته باشید را در بخش دفترچه‌ی تلفن ذخیره کنید و توضیحات کاملی از فرد مورد نظر بنویسید. در شبکه‌های اجتماعی در یک بازه‌ی زمانی مشخص و نه به صورت اعتیاد اینترنتی، با افرادی که برای شما مفید خواهند بود ارتباط داشته باشید و حضور اجتماعی خود را کمرنگ نکنید. در شبکه‌هایی مانند لینکدین که سرشار از فرصت‌های جذاب و بعضا غیرمنتظره هستند، شبکه‌ی خود را گسترش دهید و پروفایل مناسبی برای خود درست کنید. و از همه مهم‌تر حتی در صورت قطع ارتباط با افراد باارزش، هیچ‌گاه پل‌های پشت سر را خراب نکنید و همیشه راهی برای ارتباط دوباره با این افراد باقی بگذارید.




۱۲. عادت‌های روزانه و سبک زندگی افراد موفقرا بیاموزید و سلامت جسم خود را جدی بگیرید

عادت‌های روزانه موفقیت

عادت‌های روزانه و سبک زندگی افراد موفق خیلی هم دور از توانایی‌های ما نیست، اتفاقا این عادت‌ها خیلی ساده هستند و اجرای آنها به هیچ عنوان سخت نیست. از ورزش و تغذیه گرفته تا رفتار‌های روزانه‌ی ساده که زندگی این افراد موفق را شکل داده و هر کدام دلیلی دارد، همگی می‌تواند شما را برای رسیدن به ثروت آماده کند. مثلا شاید بگویید من که مشکل قلبی یا اضافه وزن آنچنانی ندارم که بخواهم هر روز ۲۰ تا ۳۰ دقیقه ورزش کنم، اشتباه نکنید، ورزش فقط برای سلامت قلب و بدن یا کاهش وزن نیست،‌ یکی از کاربردهای ورزش بهبود عملکرد مغز است، هر چند ما در گروه چطور خیلی ورزشکار نیستیم اما قلبا دوست داریم که ورزش کنیم. تاثیر مستقیم بر روی عملکرد در مورد خیلی از عادات ساده‌ی روزانه هم صدق می‌کند، عادت‌هایی که با وجود انرژی و زمان کمی که از ما می‌گیرند، اثرات بسیار بزرگی دارند.

حتی یک خودروی مازِراتی هم با یک روغن موتور اشتباه خراب می‌شود چه برسد به بدن ما.

این عادت‌های به ظاهر کوچکِ افراد موفق، می‌تواند انقلابی در نظم و بهره‌وری شما ایجاد کند. مثلا اینکه دقایق اول کار را به یادداشت کارها و اهداف روزتان اختصاص دهید و لیست شفافی تهیه کنید یا اینکه در چه ساعاتی از روز به انجام کار و در چه ساعاتی به جلسه و گفتگو بپردازید و بسیاری عادات دیگر که در عین سادگی اثراتی بزرگ و همیشگی بر روند موفقیت شما خواهند گذاشت.




۱۳. به شکست خوردن عادت کنید و دلایل را در خودتان جستجو کنید نه در اطراف‌تان

شکست را مثل صبحانه میل کنید - چگونه پولدار شویم

همیشه در مسیر‌، دست‌انداز و بن‌بست وجود دارد و اگر کسی داستان موفقیتی برای شما تعریف کرد که در آن از شکست خبری نبود، باور نکنید. حتی اگر به شما گفتند فقط بار اول شکست خوردیم و بعد پیروز شدیم هم باور نکنید. شکست برای افراد موفق و ثروتمند مثل صبحانه و ناهار بوده است! تفاوت بین کسی که شکست می‌خورد و در نهایت به موفقیت و پول نمی‌رسد با کسی که شکست را به عنصر تشکیل‌دهنده‌‌ی موفقیت تبدیل می‌کند در این است:

– افراد موفق و پولدار واقعی خسته نمی‌شوند، بازنمی‌ایستند و تسلیم نمی‌شوند حتی اگر پولدار شوند باز دوست‌دارند ریسک کنند.

– افراد موفق و پولدار واقعی دلیل شکست را به خود نسبت می‌دهند و همیشه به فکر بهبود قدم بعدی خودشان هستند نه بهانه آوردن و نسبت دادن اتفاقات به دلایل خیالی

– از شکست بعدی نمی‌ترسند و در عین حال انرژی مثبت تمام وجودشان را برای رسیدن به پیروزی گرفته است.

یادگیری از شکست، حتی از ۴ سال دانشگاه هم عمیق‌تر است، ولی اگر دلایل شکست را در خودمان نببینیم و نشناسیم، به جای یادگیری، ترس نصیب ما می‌شود.

اما منظور از اینکه دلایل را در خود جستجو کنید چیست؟ پاسخ این سوال دقیقا همان چیزی است که جمله‌ی کلیشه‌ای «شکست مقدمه‌ی پیروزی است» را تبدیل به یک ابزار برای موفقیت می‌کند.

در زمان شکست نسبت دادن دلایل به محیط و تصور اینکه ما اشتباهی نکردیم، لذت بخش و اعتیاد آور است،‌ افراد معتاد به این موضوع معمولا هیچ قله‌ای را فتح نخواهند کرد.

نسبت دادن دلایل به عوامل بیرونی، مثل یک اعتیاد است که تمام انگیزه و انرژی شما را برای زندگی و تلاش ذره ذره می‌خورد و شما را به یک انسان بسیار تنبل تبدیل می‌کند که کوچک‌ترین کاری نمی‌تواند انجام دهد و همیشه در حال گلایه کردن از شرایط است. حتما شما هم آن پیره‌مردهای بازنشسته را دیده‌اید که از حقوق بازنشستگی خود راضی نیستند و همه چیز را به دولت و انگلیس‌ها نسبت می‌دهند، اگر می‌خواهید تبدیل به آن پیره‌مرد نشوید بهانه‌های مسخره و خیالی را رها کنید و به بهبود خودتان بپردازید. بله، کسانی که در زمان شکست به دنبال اصلاح خودشان هستند همان افرادی هستند که به سمت موفقیت و ثروت می‌دوند و ما که در زمان شکست از آسمان و زمین گلایه می‌کنیم همان فرد معتاد یا پیره‌مرد بازنشسته‌ای هستیم که هر لحظه به دنبال بهانه‌ای جدید هستیم و همیشه یاس و ناامیدی وجود ما را فرا گرفته است.




۱۴. شناخت خطاها و سوگیری‌های ذهنی رمز تبدیل شکست به پیروزی است

خطاهای ذهنی - چگونه پولدار شویم

به شکست عادت کردن یک طرف، مثل مگس خوردن به شیشه هم یک طرف. می‌دانستید که شما روزانه بیش از ۳۰ هزار تصمیم و قضاوت ذهنی دارید؟ حال تصور کنید که اکثر این تصمیمات بدون منطق و بر اساس میانبرهای ذهنی و بخش ناخودآگاه ذهن ایجاد می‌شوند که به طور ساختاری خطای زیادی دارد. اگر نتوانیم اطراف خود را شفاف ببینیم مثل مگس از حضور شیشه بی‌خبریم و فقط بیهوده تلاش می‌کنیم که دوباره شکست بخوریم. سوگیری‌های ذهنی و شناختی (Cognitive Biases) شوخی نیستند، باید با تمام آنها آشنا شوید تا ناگهان با بخش تاریک و پر از خطای ذهن ناخودآگاه‌تان آشنا شوید و ببینید که چقدر در زندگی می‌توانستید از تصمیمات اشتباه جلوگیری کنید، فقط اگر زودتر با این خطاها آشنا شده بودید.

تفکر سیستمی و تیزبینی‌ای که در بخش قبل ذکر شد، برای اینکه تصوری را شفاف ببینیم کافی نیست، یک عینک قوی از جنس دانش و خودآگاهی لازم است که خطاهای ذهنی را کنار بزند و تصویر تار را شفاف کند. برای شناخت این خطاها و مقابله با آنها می‌توانید به مقاله‌ی راه‌های مقابله با خطاهای ذهنیمراجعه کنید. شاید ترسناک به نظر برسد، اما بیش از ۳۰ نوع مختلف سوگیری و خطای ذهنی وجود دارد که همگی به نوعی میانبری برای مغز هستند تا زودتر به نتیجه برسد، اما در عین حال می‌توانند واقعیت را در خود مخفی کنند. مثال‌های زیادی می‌شود زد که یک سوگیری ساده‌ی ذهنی باعث می‌شود اشتباهات بزرگی انجام دهید. تصور کنید شما در هر سه سال گذشته در یک قرعه‌کشی بانکی برنده نشده‌اید و باز هم امسال پول خود را در بانک می‌گذارید تا در قرعه‌کشی شرکت کنید و ایمان دارید که امسال دیگر نوبت شما است و حتما برنده خواهید شد. اینجا در واقع سوگیری ذهنیِ «اشتباه قمار‌باز» گریبان شما را گرفته است. این خطا می‌گوید هیچ ارتباطی بین شکست‌های قبلی شما و شانس پیروزی شما در این قرعه‌کشی وجود ندارد و شما ممکن است تا ابد شکست بخورید. البته خطای دیگری نیز در این تصمیم نهفته است و آن خطای «هزینه‌ی نابرگشتنی» (sunk cost) است که شما را وادار به ادامه‌ی اشتباه می‌کند. در این خطا شما احساس می‌کنید که با ۳ سال خواباندن پول‌تان در بانک هزینه‌ی زیادی پرداخته‌اید و اگر در یک قرعه‌کشی برنده نشوید تمام این هزینه به باد می‌رود، پس باید همچنان به این اشتباه ادامه دهید. اما غافل از اینکه این یک خطای ذهنی است و هر زمان جلوی ضرر را بگیرید به نفع شما است.

لحظه‌ای که خطاهای ذهنی را شناختید همانند این است که برای چشم ضعیف‌تان یک عینک خریده‌اید، مطمئنا از دیدن دنیای شفاف متعجب خواهید شد.

یکی از خطرناک‌ترین و رایج‌ترین خطاهای ذهنی، خطای سوگیری تأییدی(Confirmation Bias) است که در ایران نیز به شدت مشکل ایجاد کرده است. این خطا حالتی است که شما تنها به دنبال تأیید نظر خود هستید و فقط اطلاعات همسو و تأیید‌کننده‌ی نظر خود را می‌بینید. به طور مثال فکر می‌کنید یک سهام، آینده‌ی روشنی دارد و حتما سرمایه‌گذاری خوبی است، پس در اینترنت تنها به دنبال جنبه‌های مثبت شرکت مربوطه هستید و لینک‌های منفی و خبرهای بد را حتی باز نمی‌کنید. نمونه‌ی دیگر آن زمانی است که مثلا یک گوشی می‌خواهید بخرید و مطمئن هستید که تصمیم درستی است،‌ چند روز مانده به خرید وقتی به دنبال اطلاعات هستید، فقط و فقط نکات برجسته و مثبت محصول را می‌بینید و حتی برای کسب اطلاع فقط به سایت رسمی آن محصول می‌روید نه سایر وبسایت‌ها و انجمن‌های اینترنتی.



۱۵. نه گفتن را یک بار برای همیشه یاد بگیرید و برای دیگران زندگی نکنید، اما نظرات را بشنوید!

نه گفتن را یاد بگیرید اما گوش کنید

خیلی از بزرگان و افراد موفق دنیا مستقیم یا غیرمستقیم این موضوع را بیان کرده‌اند. نوابغ و کارآفرینان زیادی به این نکته تاکید بسیار داشته‌اند :

 

در صورتی که به ۱۰۰۰ درخواست و ایده نه نگویید، از مسیر اصلی خارج می‌شوید و فقط بار کار زیاد کمر شما را خواهد شکست. ما همیشه به بازارهایی که می‌توانیم وارد شویم فکر می‌کنیم، اما فقط نه گفتن به آنها این قدرت را به ما داد تا روی مسائلی تمرکز کنیم که واقعا اهمیت دارند.

همچنین افرادی که میلیارد‌ها دلار را در کسب‌وکارهای خودساخته خود بدست آورده‌اند هم این نکته را تایید می‌کنند:

تفاوت بین افراد موفق و افراد واقعا موفق این است که افراد واقعا موفق تقریبا به همه چیز نه می‌گویند.

شاید بگویید اینها همه شعار هستند که البته یکی از شعارهای فرهنگ سازمانی ما در چطور است،‌ اما به راستی این یکی از معدود مواردی است که واقعا رمز موفقیت است و افراد موفق صد در صد در مورد آن صادق بوده‌اند. نکته‌ی بعدی که در ادامه‌ی نه گفتن است این است که برای خودتان زندگی کنید. نه تنها نه گفتن را باید به خواسته‌ها و ایده‌ها و وسوسه‌های به ظاهر مثبت بگویید، بلکه باید به پیشنهادات، انتقادات و بعضا راهنمایی‌ها هم نه بگویید. هیچ‌کس به اندازه‌ی شما نمی‌داند که شما چه می‌خواهید و چه چیزی را دوست دارید. از انتخاب رشته گرفته که پدر و مادرمان با چند استدلال ما را از مسیر عشق‌مان به مسیر منطق و حسابگری منحرف کردند گرفته تا پیشنهاداتی که دوستان و آشنایان در مورد کار شما می‌دهند و هر کس احساس می‌کند که در زمینه‌‌ی کاری شما صاحب نظر است، همگی ممکن است بزرگ‌ترین ضربه به مسیر موفقیت شما باشند. مسیرهایی هستند که اگر به حرف دل‌تان گوش کرده بودید یک کیلومتر بیشتر نبودند، اما حالا سال‌ها زندگی خود را صرف حرف دیگران کرده‌اید و دیگر زمانی ندارید به عشق و علاقه‌ و استعدادتان برسید. استیو جابز در این رابطه سخن جالبی دارد: «زمان شما محدود است، بنابراین آن را برای زندگی کردن طبق خواسته‌ی دیگران هدر ندهید.» این به آن معنا نیست که نباید به محیط گوش کنید، برعکس باید بیشتر گوش کنید اما عکس‌العمل شما به محیط نباید به گونه‌ای باشد که مسیر اصلی و عشق خود را رها کنید و بعد از مدتی حتی یادتان نباشد که با چه هدفی مسیر را شروع کرده‌اید.

اما یک جنبه‌ی تاریک در این نکته وجود دارد و آن این است که باید نظرات را بشنوید و هضم کنید. نه گفتن و برای خود زندگی کردن به معنای آن نیست که نظرات و ایده‌ها را نشنوید. تا جایی که ‌می‌توانید نظرات افراد را بشنوید و بعدا به آنها خوب فکر کنید و عصاره‌ی آنها را یادداشت و تحلیل کنید تا همیشه تصمیمات را با چشمی باز بگیرید.


۱۶. در زمان درست دیگر کارمند بودن را کنار بگذارید، کسب‌وکار خود را بسازید و کارآفرین شوید

کارآفرینی قله‌ای خطرناک اما بلند - چگونه پولدار شویم

اگر واقعا قله‌های بلندی را نشانه رفته‌اید و می‌خواهید چیزی بیش از یک درآمد بالا داشته باشید و سرمایه‌ی بزرگی را برای آینده‌ی خود رقم بزنید، یکی از راه‌های رایج برای رسیدن به این هدف آن است که کسب‌و‌کار خود را به راه بیندازید. شاید گفتن این که کارآفرین و صاحب کسب‌وکار شوید در نگاه اول نکته‌ای بدون عمق و غیر کاربردی به نظر برسد اما باید بدانید که ۱۵ مورد قبل دقیقا قدم‌هایی هستند که یک کارآفرین خوب در زندگی خود طی کرده است. شما با استفاده از نکات قبلی در واقع خود را برای کارآفرین شدن مهندسی می‌کنید و از خود فردی خواهید ساخت که شانسی صد‌ها برابر بیشتر نسبت به یک فرد عادی در این مسیر خواهد داشت. مهم نیست موفق هستید یا خیر، داشتن ۱۵ مورد بالا بدون شک به شما کمک خواهد کرد سریع‌تر به جلو بروید و قله‌های بلندتری را فتح کنید.

کارآفرینی مانند یک کوه است، مسیری بسیار سخت، اما با قله‌های بلند و لذت صعود.

بهترین روش این است که بعد از کسب دانش در حوزه‌ی کاری مورد نظر در هر سنی که هستید، چند سالی در سازمان‌های موفق آن حوزه کار کنید و تا می‌توانید تجربه و شبکه‌ی خود را گسترش دهید و پس از آن، زمان درستی را برای خروج و اقدام به ایجاد کسب‌وکار خود انتخاب کنید. این کسب‌و‌کار می‌تواند فردی باشد، به عبارتی فریلنس کار کنید یا می توانید چند نفر از شبکه‌ی دوستان خود را قانع کنید و با هم کاری را شروع کنید. اگر هم سرمایه‌ای اندوخته باشید می‌توانید چند ماه یا حتی یک سال سرمایه‌گذاری و هزینه کردن را تحمل کنید تا کم کم چرخ کسب‌وکار شما بچرخد و بتوانید هزینه‌های خود را تامین کنید و پس از چند سال خواهید دید که شما کناری نشسته‌اید و دیگران این چرخ را برای شما می‌چرخانند و شما بیشتر وقت خود را یا در تعطیلات یا در هدایت یک سازمان بزرگ صرف می‌کنید و به عبارتی پولدا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

(مدیریت ناپلئونى)


نقل شده است ناپلئون بناپارت در حکومت قدرتمند خود در فرانسه،نامه هاى دریافتى را تا دو ماه یا بیشتر باز نکرده و نمى خواند.

هنگامى که پس از این مدت نامه ها را باز مى کرد، بسیارى از مسائل و مشکلات مورد اشاره در نامه رفع شده بود و نیاز به رسیدگى و تصمیم گیرى نداشت. این سبک مدیریتى تحت عنوان"مدیریت ناپلئونى"نامیده مى شود،در برخى موارد،ورود سریع و عجولانه مدیران به مسائل ساختار نیافته و غیرمترقبه سازمان موجب مى شود مسئله پیچیده تر شود و تصمیمات مدیر،نتایج وخیم ترى را به دنبال داشته باشد.
بر اساس سبک مدیریت ناپلئونى،بروز مسائل احساسى بین کارکنان و یا اقدامات خارج از عرف و خارج از وظایف ذینفعان بیرونى سازمان،مستلزم درنگ و تامل بیشتر توسط مدیر است،چرا که گذر زمان به اشکال مختلف،ممکن است به پاک شدن این گونه مسائل یا حل آن توسط عوامل دیگر منجر شود. "مدیریت ناپلئونى"بر این محور استوار است که گذر"زمان"مى تواند منجر به حل بسیارى از مسائل حاشیه اى و فرعى سازمان شود به نحوى که ورود مدیر به مسئله را غیر ضرورى سازد. از سوى دیگر ورود عجولانه مدیر به هر مسئله حاشیه اى و جزئى سازمان،موجب افول جایگاه مدیر در سازمان و اثربخشى رهبرى وى در مسائل استراتژیک و کلان مى شود.
در صورت عدم حل مسائل از این دست پس از گذر مدت زمان معین،توصیه مى شود حل آنها به مدیران میانى و عملیاتى سازمان تفویض گردد. مطالعات نیز نشان مى دهند در سطح مدیریت عالى سازمان در مجموع،مدیرانی که سریع و عجولانه اقدام به تصمیم گیرى نمى کنند،موفق ترند.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر