آدرس فروشگاه کتابهای موفقیت و ثروت IDPay.ir/ketab1401/file

با این 4 کار همیشه موفقیت را به سوی خود بکشید



هر یک از ما تعریف متفاوتی از موفقیت داریم و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم. گاه فکر می‌کنیم که موفقیت آن‌قدر از ما دور است که دست یافتن به آن از محالات است. ولی با پرورش برخی مهارت‌ها و درس گرفتن از شکست‌ها و مطالعه کردن، می‌فهمیم که موفقیت در چند قدمی ما است و فاصله چندانی از آن نداریم.

موفقیت مرموز و فریبنده است. هر کسی تعریف خود را از موفقیت دارد. چه ثروتمندترین فردی باشید که نامش در مجله فوربس ثبت شده و چه یک فرد شکست خورده در کنکور، همگی برای رسیدن به موفقیتی که برای خودمان تعریف کرده‌ایم، تلاش می‌کنیم. اغلب به نظر می‌رسد موفقیت از ما دور است. شما هم بعضی اوقات فکر تسلیم شدن به سرتان می‌زند؟


موفقیت هرگز خریدنی نیست- فقط می‌توان آن را اجاره کرد. بهترین بخش مربوط به آن این است که هرکسی می‌تواند موفق باشد اگر سعی کند و اجاره بهای آن را بپردازد. با انجام این 4 عمل، بیشتر از آن چه که فکرش می‌کنید به موفقیت نزدیک هستید. شما در چند قدمی موفقیت هستید، اگر...


1- دوستانی داشته باشید که موفق‌تر از شما هستند


آیا تا به حال اصطلاح " موفقیت از طریق ارتباط" را شنیده‌اید؟ این اصطلاح توسط دیوید مک کللند (David McClelland) استاد دانشگاه هاروارد ابداع شد. او زندگی خود را وقف مطالعه در مورد شایع‌ترین ویژگی‌های افراد موفق کرد. او دریافت که مهمترین عامل تعیین کننده موفقیت یا شکست یک فرد، گروه مرجع اوست؛ یعنی همان کسانی که با آن‌‌ها در ارتباط است. جالب است بدانید که این افراد حتی از  تلاشی که برای رسیدن به موفقیت انجام می‌دهید، مهمتر هستند.




اگر دوست شما ارتقاء درجه پیدا کند یا معاملات بزرگتری انجام دهد، شما عصبانی می‌شوید. حسادت شما یک امر عادی است، اما اگر همچنان با اینگونه افراد در ارتباط باشید و آن‌ها را دور و بر خودتان حفظ کنید، بسیار به موفقیت نزدیکتر خواهید بود. اگر دوستانتان از شما موفق‌تر هستند، شک نکنید که موقعیت بسیار خوبی دارید.


2- از باختن متنفر باشید


همه دوست دارند برنده باشند، اما همه از باختن متنفر نیستند. دان یاگر (Don Yaeger) از بهترین نویسندگان کتاب‌های ورزشی، کتاب "16 ویژگی قهرمانان واقعی" را به رشته تحریر درآورد. اولین ویژگی این قهرمانان آن بود که بیشتر از آن که عاشق برنده شدن باشند، از باختن متنفر بودند. او خصوصیات تمام بزرگان ورزشی از مایکل جردن گرفته تا جان وودن مربی UCLA را مورد مطالعه قرار داد و دریافت که این اولین خصوصیت مشترک در میان تمام قهرمانان است.




آیا از این که خواهر یا بردارتان شما را در بازی شکست دهد، متنفرید؟ آیا از این که در مسابقه شنای دوستانه از همکلاسی‌های خود شکست بخورید، متنفرید؟ اگر در بخش‌های کوچک زندگی خود از باختن متنفرید، پس بدانید راه را درست آمدید و در چند قدمی موفقیت هستید.


3- مطالعه می‌کنید

به گفته رئیس جمهور هری ترومن " همه کسانی که اهل مطالعه‌اند رهبر نیستند، اما تمام رهبران اهل مطالعه‌اند."


بارها و بارها ثابت شده بچه‌هایی که بیش از حد متوسط مطالعه دارند،‌ در مدرسه موفق‌تراند. نمرات آنان در آزمون‌ها بیشتر است و با سوادتراند. به نظر شما مطالعه خارج از مدرسه هم جواب می‌دهد؟ البته که جواب می‌دهد. ما حدس می‌زنیم که اصلاً دلیلی که شما این مقاله را برای خواندن انتخاب کرده‌اید، همین است و نشان می‌دهد چقدر مشتاق رسیدن به موفقیت هستید حداقل در زندگی خودتان.




کسانی که بدنبال موفقیت نیستند، به سراغ مطالعه کتاب یا مقاله نمی‌روند. این حقیقت که شما چنین مقالاتی را مطالعه می‌کنید، اثبات می‌کند که بیشتر از آنچه که فکرش را می‌کنید به موفقیت نزدیک هستید.


4- شکست خورده‌اید


" شکست، موفقیت در شرف تکوین است"  آلبرت انیشتین


 افراد موفق با شکست خود چه می‌کنند؟ همه کار. عنوان جدیدترین و پرفروش‌ترین کتاب تیم هارفورد این بود: "چرا موفقیت همیشه با شکست آغاز می‌شود". شکست مقدمه پیروزی است به این دلیل که کارهای زیادی برای شما انجام می‌دهد:


- در شما تغییر ایجاد می‌کند.


- به شما می‌آموزد که چه چیزهایی کارایی ندارند.


- شما را قوی‌تر می‌کند.


- ترس از شکست را در شما از بین می‌برد.




دارن هاردی شکست و پیروزی را به یک پاندول تشبیه می‌کند. در یک طرف، موفقیت، رشد و پیروزی را دارید. در طرف دیگر، شکست، طرد شدن و عذاب. هرچه پاندول را به سمت شکست نوسان دهید، بیشتر به سمت موفقیت تاب می‌خورد. اگر تا به حال شکست خورده‌اید یا به تازگی آن را تجربه کرده‌اید، پس فاصله چندانی با موفقیت ندارید.


موفقیت مرموز و فریبنده است. گاهی فکر می‌کنیم موفقیت فرسنگ‌ها از ما دور است و راه را به اشتباه رفته‌ایم.  اما اگر این 4 توصیه‌ ما را آویزه گوش خود کنید، موفقیت آنقدرها که فکر می‌کنید از شما دور نیست.


این هدف را در ذهن خود مرور کنید:


"گهگاه زندگی سخت می‌شود. اما زمانی که بر مشکلات و چالش‌هایم غلبه می‌کنم، بسیار قوی‌تر از قبل می‌شوم. پس من آن‌ها را با آغوش باز می‌پذیرم."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

۱۰ قاعده طلائی سرمایه‌گذاری موفق

 

 

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

سرمایه‌گذاری به معنای به تعویق انداختن مصرف فعلی برای به دست آوردن منافع بیشتر در آینده است. در حقیقت سرمایه‌گذار به امید به دست آوردن سود بیشتر در آینده از ارزش‌های کنونی چشم پوشی می‌کند. اما باید همیشه نکاتی را برای یک سرمایه‌گذاری موفق مد نظر قرار داد. در این بلاگ به چند نکته اشاره شده است.

 

۱) شیفته و مبهوت بازده های گذشته نشوید. سرمایه‌گذاری خود را منطبق با نیازهای خود انتخاب کنید

پژوهش‌ها نشان داده اند که عموما” عملکرد گذشته‌ی بازار ضامن بازده‌های آینده نیست. از این رو سرمایه‌گذاری‌ها را بر اساس ویژگی هایشان انجام دهید. صرفا” به عملکرد گذشته دل نبندید. به عبارت دیگر احساساتی عمل نکنید.

 

۲) تنها از یک روش برای انتخاب سرمایه‌گذاری استفاده نکنید

حتی خبرگان سرمایه‌گذاری نیز بعضا” در پیش‌بینی حرکت‌های بازار و تعیین بهترین زمان خرید موفق نیستند . همه ممکن است اشتباه کنند فقط کسانی اشتباه نمی‌کنند که هیچ‌گاه سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. و این نیز خود بزرگ‌ترین اشتباه است. از این رو روش ناموفق یا موفق قبلی سرمایه‌گذاری ممکن است در شرایط فعلی نتیجه معکوس به بارآورد. مهم این است که از اشتباهات قبلی درس بگیریم.

 

۳) به طور مستمر سرمایه‌گذاری کنید

همواره فرصت‌های مناسبی برای سرمایه‌گذاری وجود دارد . بنابر این هر ماهه مبلغ معینی را پس انداز کنید و از فرصت‌های جدید سرمایه‌گذاری استفاده نمایید. سرمایه‌گذاری مستمر غالبا” شما را در برابر ضربه‌های سخت بازار ایمن می‌سازد.

 

۴) به سرمایه‌گذاری‌های خود تنوع ببخشید

برای به حداقل رساندن ریسک‌های سرمایه‌گذاری‌ها و افزایش بازده‌های احتمالی، به سرمایه‌گذاری خود تنوع ببخشید. سرمایه‌گذاری را می‌توان با خرید دارایی‌های مالی مانند سهام صنایع و بخش های متفاوت و اوراق مشارکت و دارایی‌های حقیقی مانند زمین و ساختمان یا دیگر دارایی های فیزیکی متنوع ساخت.

 

۵) به هنگام ناپایداری و بی‌ثباتی بازار، صبر و بردباری پیشه کنید

توجه داشته باشید که، به لحاظ تاریخی پس از یک کاهش بازده غالبا” افزایش بازده یا جبران نیز رخ داده است. چنانچه مجهز به یک استراتژی سرمایه‌گذاری باشید آن گاه نوسان‌های بازار آسیب جدی به سرمایه گذاری شما نخواهد رساند.

 

۶) حد معقولی از ریسک را بپذیرید تا از رشد باالقوه‌ی بازار سهام محروم نشوید

پرتفویی که شامل سهام، سپرده‌ی بانکی و اوراق مشارکت است ریسکش کمتر از پرتفویی است که تنها از سپرده‌ی بانکی یا اوراق مشارکت تشکیل شده است. از این رو به منظور کسب نتایج دلخواه، همواره با توجه به میزان ریسک‌پذیری خود، نسبت مناسبی از سهام را نیز در پرتفوی خود سرمایه‌گذاری نمایید. برای تعیین سطح ریسک پذیری باید ابتدا اهداف سرمایه‌گذاری خود را معین کنید. افق زمانی سرمایه‌گذاری، یکی از عوامل مهم در تعیین اهداف سرمایه‌گذاری است. سرمایه‌گذاران بلند مدت ریسک پذیرترند.

 

۷) همواره به بازارهای غیر مالی نیز توجه کنید

محتوا و افق سرمایه‌گذاری خود را گسترش دهید. توجه به بازارهای غیر مالی مثل مسکن، طلا، محصولات و مواد اولیه علاوه بر امکان گسترش محتوای پرتفوی پربازده، امکان تحلیل دقیق‌تر سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی را نیز می دهد.

 

۸) تنها بر اساس شنیده‌ها عمل نکنید

بازار سرمایه بازاری است که کالای آن اطلاعات است. اطلاعات سطوح مختلفی دارد. هر قدر اطلاعات دقیقتر باشد امکان تحلیل و پیش بینی درست تر نیز بالاتر می رود. اطلاعات شنیداری و شایعات در پایین‌ترین سطح دقت و صحت قرار دارند. محتوای شنیده‌ها ممکن است در اثر منافع گوینده، ادراک گوینده و شنونده، منابع اطلاعاتی و تفاوت‌های ادراکی به کنش‌ها غیر منطقی بینجامد. به هر ترتیب فراموش نکنید که قبل از هر سرمایه‌گذاری، بررسی و تحلیل اطلاعات درست ضروری است.

 

۹) با هوشیاری و آگاهی سرمایه‌گذاری کنید

همواره بر سرمایه‌گذاری های خود نظارت نمایید . سهامی وجود ندارد که شما آن را برای همیشه نگه دارید. برای یک سرمایه‌گذاری همواره زمانی برای خرید و زمانی برای فروش وجود دارد. سرمایه‌گذار موفق کسی است که این دو زمان را تشخیص دهد.

 

۱۰) از خدمات مشاوران مالی و سرمایه گذاری استفاده کنید

نیازها و شرایط مالی شما دائما” در حال تغییر است. از این رو مراجعه شما به متخصصان سرمایه‌گذاری به شما در ترکیب و انتخاب مناسب سرمایه‌گذاریتان کمک می نماید. غالبا” ضروری است که حداقل سالی یک بار به متخصصان سرمایه‌گذاری مراجعه کنید. توجه داشته باشید که سرمایه‌گذاری یک کار تخصصی است. بهره‌گیری از متخصصان در هر رشته‌ی کاری موجب ارتقاء بهره وری، کارایی و اثر بخشی می گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

اصلاح عادتها و باورها آرنولد شورازنگر



مطمنا تلاش مهم است و هر فردی می بایست برای تحقق خواسته اش نهایت تلاشش را بکار گیرد

اما یک سری اقدامات هست که سبب می شود فردی مشابه آرنلود شوارزنگر شود یا خیلی از افراد موفق و ثروتمند،

و این ویژگی ها همان اعتقاد و طرز تفکری است که ما از خود داریم شخصیتی است که در خود ایجاد کردیم دلیل محکمی است که برای تحقق خواسته هایمان بکار می گیریم


جیم ران جمله جالبی می گوید که اگر شما به اندازه کافی دلیل محکم داشته باشید دیگر زود بیدار شدن برای شما سخت نخواهد بود دیگر آموزش و مهارت برای شما سخت نیست دیگر مطالعه کردن برای شما سخت نیست پول دراوردن برایتان سخت نیست و مطمنا شما نهایت تلاشتان را بکار خواهی گرفت که به مهمترین خواسته خود دست یابید.

اگر ما به اهدافمان دست نمی یبایم به خاطر این است که تمرکز کافی روی اهدافمان نداریم و ان خواسته برایمان خیلی مهم نیست.

مثلا می خواهیم یک خانه یا ویلا یا حتی یک خودرو پورشه داشته باشیم ولی اگر هم به انها دست نیابیم برای ما مهم نیست و این موضوع سبب می شود ما به اهدافمان دست نیابیم.

تنها زمانی ما به اهدافمان دست می یابیم که ان خواسته برای ما بسیار مهم باشد و تشنه رسیدن به ان خواسته باشیم و در ان صورت است که به اهدافتان دست یابید.

از شما می خواهم  سال ۹۷ را قدرتمندانه آغاز کنید و بجای داشتن اهداف زیاد، تنها چند هدف را انتخاب کنید و تمام تمرکزتان را برای بدست اوردن انها بکار گیرید. و تا می توانید برای انها دلیل بیاروید و مطمنا با داشتن دلایل کافی و داشتن یک سری ویژگیهای دیگر قادر خواهی بود به اهداف ارزشمندتان دست یابید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

توصیه های اقتصادی وارن بافت دومین مرد ثروتمند جهان


وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه جذابی عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید.

او اولین سهام خود را در 11 سالگی خرید و هنوز هم عقیده دارد که خیلی دیر شروع کرده است.



* *دارایی ها در آن زمان بسیار ارزان بود، پس فرزندان خود را به سرمایه گذاری تشویق کرد.


 


**او اولین زمین کشاورزی خود را در 14 سالگی خریداری کرد؛ آن هم با جمع کردن درآمدهای ناشی از فروش روزنامه.


 


* *هر کسی می تواند با پس انداز پول های خود به امکانات زیادی برسد. فرزندان خود را به شروع یک تجارت تشویق کنید.


 


**او هنوز در خانه 3 اتاق خوابه ای که 50 سال پیش خریداری کرده بود زندگی می کند. او می گوید هرچه می خواهد در این خانه وجود دارد. نکته جالب این است که خانه او هیچ حصار و دیواری ندارد.


 


- هیچ گاه بیش از آن چیزی که احتیاج دارید خرید نکنید.


 


**او همواره اتومبیل خود را می راند و هیچ راننده و محافظی ندارد.


 


* *شما همان هستید که هستید نه آنچه که دارید.


 


**او هیچ گاه با هواپیمای شخصی خود مسافرت نمی کند، درصورتی که او خود مالک بزرگ ترین شرکت تولیدکننده جت خصوصی است.


 


**همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.


 


* *شرکت او به نام Berkshire Hathaway / برکشایر هاتوی 63 شرکت تابعه دارد.


 


او هر سال یک نامه به مدیران آنها می نویسد و اهداف را مشخص می کند. او هیچ گاه جلسات متعدد و تماس های معمول شرکت ها را با آنها ندارد.



**او همواره به مدیران خود 2 قانون را یادآور می شود: «همواره مراقب پول سهامداران باشید»، «قانون اول را فراموش نکنید».


 


* *اهداف را تعیین کنید و مطمئن شوید که افراد شما روی آنها متمرکز هستند.


 


**او هیچ گاه با جامعه شلوغ ارتباط برقرار نمی کرد. تنها تفریح او یک پاپ کورن و تماشای تلویزیون بود.


 


* *سعی نکنید که با اموال خود به دیگران فخر بفروشید، تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.


 

**وارن بافت هیچ گاه یک موبایل یا حتی یک کامپیوتر نداشته است.


* *بیل گیتس، ثروتمندترین مرد روی زمین 5 سال پیش او را ملاقات کرد. او تصور می کرد که هیچ نقطه مشترکی از لحاظ عقیده ای با او ندارد، بنابراین برای نیم ساعت برنامه ریزی کرده بود در صورتی که ملاقات آنها 10 ساعت طول کشید و پس از آن از طرفداران وارن بافت شد.



توصیه او به افراد جوان:

شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.


 


* *از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید که: «پول انسان ها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند»، «زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.»


 


**براساس حرف های دیگران عمل نکنید، فقط به آنها گوش کنید ولی هرچه را که احساس خوبی به آن دارید، انجام بدهید.


 


**به دنبال پوشیدن یا داشتن برندها نباشید، بلکه آنچه را که در آن احساس راحتی می کنید خریداری کنید.


 


**پول خود را روی چیزهای غیرضروری خرج نکنید، بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.




**در نهایت اینکه این زندگی شماست، پس چرا این فرصت را در اختیار دیگران قرار می دهید تا روی زندگی شما حاکم باشند؟


 

در خاتمه این نکته که: «شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

امسال خانه بخریم یا نه؟


 


فرقی نمی‌کند که فعال بازار مسکن هستید یا خریدار؛ یا اصلا از دور بازار مسکن را دنبال می‌کنید؛ اما احتمالا طی چهار الی پنج سال اخیر، این جمله را شنیده‌اید که «امسال خانه بخریم یا خیر»؟ در تمام این سال‌ها، شاهد گمانه‌زنی‌های مختلفی ازسوی کارشناسان و فعالان حوزه مسکن و اقتصاد بوده‌ایم و هر کدام، عوامل و شرایط اقتصادی و سیاسی خاصی را در توجیه خریدن یا نخریدن مسکن بر شمرده‌اند. عواملی چون حباب، افزایش قیمت مصالح، تحریم، برجام، انتخابات ریاست‌جمهوری، کاهش دستوری نرخ سودهای بانکی، بازار سکه و طلا، بازار ارز و تورم، همگی عواملی هستند که تمام کارشناسان بر پایه آنها توصیه‌هایی را مبنی بر خریدن یا نخریدن مسکن ارائه کرده‌اند. هرچند به نظر می‌رسد که نه تنها بسیاری از پیش‌بینی‌ها درباره رونق بازار مسکن محقق نشده، بلکه ازسوی دیگر شاهد افزایش ناگهانی قیمت مسکن، به ویژه در ماه‌های پایانی سال گذشته نیز بوده‌ایم. این اتفاق در حالی افتاد که بسیاری از کارشناسان و حتی رییس اتحادیه املاک از ثبات در قیمت مسکن و عدم رشد انفجاری قیمت‌ها صحبت می‌کردند.


حال، در این گزارش و با توجه به اتفاقات ماه‌های اخیر، قصد داریم به این ابهام بزرگ، یعنی زمان مناسب خرید مسکن، پاسخ مناسب‌ و دقیق‌تری بدهیم.


قبل از اینکه به این نتیجه برسیم که آیا امسال زمان مناسبی برای خرید مسکن هست یا خیر، بد نیست یک بررسی اجمالی روی سایر بازارهای سرمایه‌ای داشته باشیم.


نرخ سود بانکی

شورای پول و اعتبار، سال گذشته سرانجام تصمیم گرفت تا در راستای رونق بخشی به اقتصاد، نرخ سود بانکی را کاهش دهد. این اقدام از شهریورماه سال 96 اجرایی شد و بانک‌ها موظف به کاهش نرخ سود سپرده‌های بانکی به 15 درصد شدند.


این اقدام بانک مرکزی، پس‌لرزه‌های جدی را در سایر بازارهای سرمایه‌ای نظیر طلا، سکه، ارز و مسکن ایجاد کرد. یکی از اثرات جدی کاهش نرخ سودهای بانکی در بازار مسکن احساس شد. موجران که به دلیل سود بالای سپرده بانکی پول پیش بالاتری از مستاجران طلب می‌کردند، با کاهش نرخ سود، از میزان پول پیش کاسته و در عوض اجاره‌بهای دریابتی را افزایش دادند. این آشفتگی علاوه‌بر افزایش فشار روی مستاجران، بازار خرید و فروش را نیز تحت‌الشعاع قرار داد.


از سوی دیگر، به‌واسطه کاهش نرخ سود سپرده‌ها، این سرمایه‌ها به سمت بازارهای غیرمولدی چون بازار مسکن روانه می‌شود که یکی از تهدیدهای جدی در این زمینه می‌تواند افزایش قیمت مسکن به‌واسطه ورود نقدینگی بیش از حد به بازار ملک و رواج سوداگری در این بازار باشد.




بازار طلا و سکه

بسیاری از کارشناسان معتقدند، افزایش قیمت طلا و سکه، جذابیت بازارهای دیگر، از جمله بازار مسکن را برای سرمایه‌گذاری کاهش داده و سرمایه‌ها به سمت بازار طلا و سکه روانه می‌شود. این اتفاق زمینه‌ساز دو سناریو خواهد شد که یکی عدم آسیب‌پذیری بازار مسکن از نوسانات قیمت طلا و سکه است و سناریوی دیگر، رکود بازار مسکن خواهد بود.


با اینحال، برخی کارشناسان بر این باور هستند که بازار طلا و سکه، از بازار مسکن مستقل هستند و در نتیجه نواسانات در این بازارها نمی‌تواند تاثیر مستقیمی بر بازار مسکن داشته باشد. از طرفی، بسیاری از معاملات مسکن، با هدف سرمایه‌گذاری بلند مدت انجام می‌گیرد که این مساله نیز می‌تواند بازار مسکن را تا حدی از نواسانات سایر بازارها مصون دارد.


نوسانات ارز

بازار ارز، یکی از بازارهای جذاب سرمایه‌گذاری است که نوسانات قیمت‌ها در آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم روی قیمت مسکن تاثیر می‌گذارد. افزایش قیمت دلار از یک سو سبب افزایش هزینه‌های ساخت و ساز نیز می‌شود که این مساله عامل گران‌تر شدن مسکن نیز هست. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که کاهش قدرت خرید مسکن و کوچ سرمایه‌ها به سمت بازار ارز و طلا، ممکن است سبب ادامه رکود در بازار مسکن شده و در نتیجه جلوی افزایش ناگهانی قیمت مسکن را بگیرد.


آمارهای منتشر شده از معاملات مسکن در سه‌ماهه پایانی سال 96 نیز حاکی از افزایش نسبی تعداد معاملات بوده هرچند در برخی نقاط تهران شاهد افزایش 10 تا 30 درصدی قیمت آپارتمان بوده‌ایم. این روند افزایش قیمت که از مهرماه سال گذشته آغاز شده، متوسط نرخ مسکن در کشور را نیز 14 درصد افزایش داده است.


در نهایت، به نظر می‌رسد با توجه به درنظر گرفتن موارد ذکر شده و تجربه 5 سال اخیر، مردم نباید منتظر کاهش قیمت‌ها در بازار مسکن باشند؛ این پیش‌بینی در سال گذشته هم وجود داشت و قیمت مسکن نه تنها کاهش نیافت بلکه در نیمه دوم سال شاهد جهش جدی نیز بود. بنابراین، مردم اگر قصد رفع نیاز مصرفی و نه سرمایه‌گذاری در بخش مسکن را دارند، امسال باید اقدام به خرید کنند ضمن اینکه در عرصه سیاستگذاری و سیاسی نیز دستکم تا سه سال آینده شاهد تغییرات جدی نخواهیم بود و بنظر می‌رسد با ادامه کار دولت دوازدهم، سیاست‌های مسکنی نیز تغییر خاصی نکند.


از طرفی، با توجه به اینکه پیش بینی دقیق بازار مسکن تا حد زیادی غیر ممکن است، با این حال بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بر این عقیده هستند که بازار مسکن دیگر شاهد رشد نامتعارف و ناگهانی نخواهد بود زیرا این رشد را در سال 89 پشت سر گذاشته و اکنون با گذشت حدود 7 سال رکود، حباب بازار ترکیده و بازار از سودجویان خالی شده و تحرکات اندکی را در بازار شاهد بودیم این تحرکات به بازار مصرف رسیده و این همان بازاری است که از سفته بازی به دورخواهد بود.


در نتیجه، کاهش نرخ سود سپرده‌ها باعث شده تا خریداران واقعی وارد میدان شوند و با دریافت تسهیلات اقدام به خرید یک واحد مسکونی کنند اگر چه بیشتر معاملات در متراژهای پایین است اما این امر بیانگر استفاده مصرفی در کشور است که افزایش میزان تسهیلات مسکن و وام ازدواج نیز عامل محرکی خواهد بود تا خریداران واقعی وارد بازار مسکن شوند.


بنا بر آخرین گزارش بانک مرکزی از بازار مسکن، در سه ماهه نخست سال 1396، مجموع سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در ساختمانهای جدیـد مناطق شهری ایران، به قیمت جاری بالغ بر 177603 میلیـارد ریـال بـوده اسـت کـه 6/4 درصـد نسبت به سه‌ماهه اول سال 1395 افزایش نشان می‌دهـد.


از کـل مبلـغ سـرمایه‌گـذاری مـذکور، ساختمانهای «مسکونی» با 8/73 درصد بیشترین سهم را داشته است که 39.2 درصد از سرمایه‌گذاری فوق در سه استان تهران، خراسان رضـوی و اصـفهان انجـام پذیرفته است که به‌ترتیب با 3/23 درصد، 5/8 درصد و 4/7 درصد بیشترین سهم را در مقایسـه بـا سایر استانها دارا بوده‌اند.


در مقایسه با سه ماهه اول سال 1395، سرمایه‌گذاری مزبور در استانهـای تهران و خراسان رضوی به‌ترتیب 1/7 درصد و 6/47 درصد افزایش داشته در حالی که در اسـتان اصفهان 9/16 درصد کاهش نشان می‌دهد.


با وضعیت کنونی، امسال خانه بخرید!

«حسین وکیلی»، کارشناس ارشد اقتصادی معتقد است، با توجه به شرایط موجود اقتصادی و غیر قابل پیش‌بینی بودن اقتصاد ایران، افرادی که جهت رفع نیاز مصرفی و نه سرمایه‌گذاری دارند، بهتر است بدون توجه به پیش‌بینی‌ها، اقدام به خرید مسکن کنند.


او در ادامه می گوید: در بازار مسکن دو بخش نیاز واقعی و سفته بازی (جهت سودآوری و حفظ ارزش پول) داریم. این دو بخش تفاوت بسیاری دارند. با توجه به اینکه وام مسکن تا مرز 200 میلیون تومان در حال افزایش است قاعدتا کسانی که مسکن به عنوان یکی از ضرورت‌های زندگی آنهاست نه وسیله ای برای معامله‌گری باید برای رفع این نیاز از منابع خود یا از طریق وام برنامه‌ریزی کنند.


وکیلی افزود: از طرفی کسانی که مسکن را به عنوان حفظ ارزش پول و سودآوری نگاه می کنند باید توجه داشته باشند در تحولات اقتصاد کشور روزنه‌های روشنی دیده نمی شود. از طرفی مشکلاتی از سوی دولت آمریکا و کشورهای دیگر در ارتباط با مسئله تحریم ها رخ داده و احتمال افزایش فشار اقتصادی بر جامعه اقتصادی ایران دیده می‌شود در این میان عده‌ای ممکن است اندوخته های ریالی خود را تبدیل به مسکن کنند آن هم نه برای رفع نیاز شخصی خود بلکه برای حفظ ارزش پول در نتیجه در شرایط اقتصادی نابسامان کشور احتمالا شرایط به سمتی خواهد رفت که ارزش پول ملی ضعیف‌تر  شود.


این کارشناس اقتصادی در پایان سخنانش خاطر نشان می کند: این در حالیست که مشکلات اجاره‌نشینی روز به روز افزایش پیدا خواهد کرد و هر چه گرانی و تورم بیشتر شود مالکین هم برای تطبیق خود با وضعیت تورمی اجاره‌ها را افزایش می‌دهند؛ در نتیجه وضعیت برای مستاجرین هم سخت‌تر خواهد شد بنابراین با وضعیت کنونی اگر کسی خانه‌ای در حد نیاز و در حد توانایی‌های خود تهیه کند توصیه می‌شود هرچه سریع‌تر اقدام کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

احمق ها فقیر نمی شوند، فقر است که احمق می کند

نوشتۀ لارا فاینبرگ


ترجمۀ سید امیرحسین میرابوطالبی


هاروارد مگزین — در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که هزاران اروپایی از گرسنگی در حال مرگ بودند، ۳۶ نفر در دانشگاه مینیسوتا داوطلب شدند که در مطالعه‌ای شرکت کنند که آن‌ها را در وضعیت سخت گرسنگی‌کشیدن قرار می‌داد. قضیه از این قرار بود که متفقین در حال پیشروی به‌سوی مناطق اشغال‌شده به‌دست آلمان‌ها بودند و با افراد بسیاری روبه‌رو می‌شدند که از شدت گرسنگی‌کشیدن یکپارچه استخوان شده بودند. این نیروها نمی‌دانستند که از چه روشی استفاده کنند تا بتوانند بدون اینکه خطری این افراد را تهدید کند، به آن‌ها غذا برسانند. محققان دانشگاه مینیسوتا به همین منظور مطالعه‌ای ترتیب داده بودند تا با استفاده از آن بتوانند بهترین روش ممکن را برای این کار بیابند؛ اما قبل از هر چیز داوطلبان شرکت‌کننده در این مطالعه قبول می‌کردند که در وضعیت سخت گرسنگی‌کشیدن قرار بگیرند.


مشکلات فیزیکیِ پیش‌آمده برای این افراد در این روند تاحدی جدی بود؛ اما علاوه بر آثار فیزیکی، محققان با آثاری ذهنی روبه‌رو شدند که انتظارش را نداشتند: علاقه به کتاب‌ها و دستورالعمل‌های آشپزی بیشتر شده بود. کسانی که قبلاً هیچ علاقه‌ای به این موضوعات نداشتند، فکروذکرشان فقط شده بود غذا. آنطور که یکی از شرکت‌کنندگان در این برنامه به یاد می‌آورد، «غذا مرکز همۀ افکار شده و تنها چیزی بود که در زندگی به آن اهمیت می‌دادیم.»


اگرچه این رفتارهای عجیب‌وغریب در مطالعۀ صورت‌گرفته در مینیسوتا فقط در یک پانویس ذکر شد، هفتاد سال بعد از انتشارِ آن، همین «پانویس» برای پروفسور سندیل مولایناتان۱ که روی مسائل مرتبط با فقر در دورۀ معاصر کار می‌کرد، جزء یافته‌های بسیار مهم و شایان توجه بود: کمیابی چیزی بیشتر از گوشت و ماهیچه را از انسان ربوده بود. کمیابی ذهن انسان‌ها را در اختیار گرفته بود.


مولایناتان روان‌شناس نیست؛ اما همیشه شیفتۀ نحوۀ کارکرد ذهن بوده است. به‌عنوان یک اقتصاددان رفتاری، او همیشه به‌دنبال این بوده است که ببیند وضعیت ذهنی افراد و محیط اجتماعی و فیزیکی آن‌ها چطور کنش‌های اقتصادی‌شان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

مولایناتان در سال ۲۰۰۸ در کنار الدار شفیر۲ استاد روان‌شناسی دانشگاه تاد کتابی نوشتند که به بررسی این مسائل می‌پردازد. کتابی به نام کمیابی۳ که نمایانگر یافته‌هایی از حوزه‌های اقتصاد و روان‌شناسی در طول سال‌های متمادی و همچنین یافته‌های مطالعات تجربی خودِ این دو نفر است. آن‌ها بر اساس تحلیل داده‌هایشان به‌دنبال این بودند که نشان دهند همان‌طور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینیسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد، ظرفیت ذهنی فرد را می‌رباید. این داستان، همه چیز را شامل می‌شود؛ از گرسنگی‌کشیدن و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.


روان‌شناسان به‌خوبی این مفهوم را توضیح داده‌اند: اگر ذهن روی یک چیز متمرکز باشد، توانایی‌ها و مهارت‌های دیگر مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه‌ریزی بلندمدت مختل می‌شود. به‌گفتۀ مولایناتان و شفیر در این وضعیت، پردازشگر ذهن ما مانند پردازشگر رایانه‌ای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند می‌شود. در واقع ما ظرفیت‌های ذهنی‌مان را از دست نمی‌دهیم؛ بلکه توانایی دسترسی به تمام داشته‌های معمولمان را نخواهیم داشت.


اما مهم‌ترین و بحث برانگیزترین بخشِ کار آن‌ها مشخص‌ساختن آثار کمیابی نیست؛ بلکه این ادعا است که کمیابی می‌تواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آن‌ها این است: ویژگی‌هایی که بخشی از شخصیت افراد تلقی می‌شوند، مثل رفتارهای فکرنشده، عملکرد نامناسب در مدرسه و تصمیمات نادرست مالی، شاید درحقیقت محصول احساس تأثیرگذار کمیابی باشند و زمانی که این احساس مداوم باشد، ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن می‌قبولاند؛ مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شده‌اند.


فقر ذهن را محدود می‌کند

مولایناتان خودش قبل از دیگران به این کمیابی واقف است؛ به‌خصوص وقتی که بحث زمان در میان باشد. در واقع هیچ‌کس به اندازۀ کافی زمان ندارد. همین قضیه راه بسیار خوبی برای شناخت نحوۀ عملکرد کمیابی است. محدودیتِ زمانی می‌تواند مفید باشد. ضرب‌الاجل‌ها و مهلت زمانی محدود، باعث افزایش انگیزه و تمرکز روی کار می‌شود؛ اما این افزایش تمرکز به بهای خاصی صورت می‌گیرد: هر چیزی خارج از آن کاری که زمان محدودی برای انجامش داریم، یا کمرنگ می‌شود یا نادیده گرفته شده یا به تعویق می‌افتد. البته این نکتۀ جدیدی نیست؛ اما مولایناتان از موضوعات مربوط به زمان و محدودیت‌های آن برای جاانداختن موضوع استفاده می‌کند.


اگرچه مولایناتان بسیاری از زندگی‌اش را در وضعیت مناسب و راحت اقتصادی گذرانده است؛ در دوره‌ای فقر را هم تجربه کرده است. در دهۀ ۱۹۸۰ قوانینی وضع شد که به افراد غیرشهروند امریکا مانند پدرِ هندی مولایناتان اجازۀ ادامۀ کار را نمی‌داد. او می‌گوید: «به چشم خودم می‌دیدم که والدینم یک‌شبه تغییر کردند.» آن‌ها بسیار مضطرب‌تر و تندخوتر شده بودند؛ انگار که بخشی از شخصیتشان به‌کلی تغییر کرده باشد.


سال‌ها بعد مولایناتان به‌عنوان یک اقتصاددانِ رفتاری این موضوع را در سرتاسر جهان در میان افراد فقیر مشاهده کرد. به گفتۀ او «به هر طرف که نگاه کنی، شواهد این موضوع وجود دارد. ما فقط باید راه‌های ارائۀ علمیِ این شواهد را بیابیم». البته مطرح‌کردن این موضوع در مجامع علمی هم چندان کارِ ساده‌ای نبوده است. همان‌طور که نویسندگان کتاب در مقدمه آورده‌اند، «زمانی که به یکی از اقتصاددانان همکارمان گفتیم که در حال مطالعۀ کمیابی هستیم، او گفت که قبل از شما هم علم کمیابی وجود داشته است… نامش هم علم اقتصاد است».


البته این شخص از جهاتی درست می‌گفت. علم اقتصاد در واقع به مطالعۀ چگونگی مدیریت کمیابیِ فیزیکی می‌پردازد. در سال ۲۰۱۰ نویسندگان کتاب به‌همراه تنی چند از همکارانشان، چند آزمایش‌ علمی ترتیب دادند. مکان این آزمایش‌ها جایی بود که مولایناتان به شوخی آن را «بهترین آزمایشگاه جهان» می‌نامید: مرکز خریدی در نیوجرسی. آن‌ها به‌دنبال این بودند که نشان دهند فقر، نوعی محدودیت در انتقال داده‌ها در ذهن یا به عبارتی «کاهش پهنای‌باند» را به‌دنبال خواهد داشت که توانایی افراد برای تصمیم‌گیری و اقدام را می‌کاهد. او برای تبیین این موضوع چنین می‌گوید: «اگر بخواهیم واضح سخن بگوییم، هر کسی که باشی، فقر می‌تواند تو را احمق‌تر کند.»


آن‌ها برای این آزمایش طبق درآمد اظهارشدۀ شرکت‌کنندگان، دو گروه فقیر و ثروتمند طراحی کردند. در سؤال اول اینطور پرسیدند که فرض کنید ماشینتان دچار خسارتی شده که سیصد دلار خرج دارد. بیمه نیمی از این مقدار را جبران می‌کند. شما باید تصمیم بگیرید که یا ماشین را تعمیر کنید یا به امید آنکه ماشین مدتی دیگر به حرکت خود ادامه دهد، این کار را به تعویق بیندازید. بر چه اساسی این تصمیم را می‌گیرید؟ این موضوع از نظر مالی آسان خواهد بود یا دشوار؟ بر اساس نتایج به‌دست‌آمده در این وضعیت، تفاوت چندانی میان عملکرد دو گروه از نظر بهرۀ هوشی وجود نداشت.


اما در شکل دوم این آزمایش، آن‌ها رقم تعمیر را به سه‌هزاردلار تغییر دادند. این بار با اینکه نتیجۀ آزمایش دربارۀ ثروتمندان تفاوتی نکرده بود، نتایج فقیرترها نشانگر کاهش چهارده‌واحدی بهرۀ هوشی در این وضعیت بود. این کاهش حتی از کاهش بهرۀ هوشی افرادی که ۲۴ ساعت بیدار بوده‌اند نیز بیشتر است. مولایناتان و شفیر توضیح می‌دهند که «افزایش دغدغه‌های مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آن‌ها را حتی بیش از بی‌خوابیِ شدید کاهش می‌دهد.» نتیجه واضح است. مولایناتان توضیح می‌دهد که فقر از ظرفیت ذهن می‌کاهد.


کمیابی، کمیابی می‌آورد

در طول نیم قرن گذشته، دانشمندان علوم اجتماعی، آثار اضطراب و حواس‌پرتی روی توجه و کنترل را به‌خوبی کاویده‌اند. این مفهوم در سازوکار مغز نیز دیده می‌شود: در زمان اضطراب و کارهایی که نیاز به کنترل فرد روی خودش دارد، سطح گلوکوز در قشر جلویی مغز کاهش می‌یابد. این منطقه به توجه، برنامه‌ریزی و انگیزه مربوط است. قندخونِ کم هم باعث تقلیل ظرفیت‌های فیزیکی می‌شود.


اما با وجود پیشرفت‌های حاصل‌شده در روان‌شناسی و علوم اعصاب، این ایده که یافته‌های رفتاری می‌تواند سبب ایجاد بینشی متفاوت به تصمیمات اقتصادی شود، موضوعی جدید است. اقتصاد نوکلاسیک سال‌ها بر این باور بود که افراد، کنشگرانی عقلایی و خودخواه هستند که همواره تصمیمات را طوری می‌گیرند که بهترین وضعیت ممکن برایشان پدید آید. اما در سال ۱۹۷۹، دنیل کانمن۴ از دانشگاه پرینستن و آموس تورسکی۵ از دانشگاه استنفورد، مقاله‌ای پیشگامانه در رابطه با تصمیم‌گیری نوشتند که باعث شد این دیدگاه آرام‌آرام به عقب رانده شود. مطالعۀ آن‌ها مدعی بود که شکل ارائۀ گزینه‌ها به اندازۀ ارزش چیزهای مختلف نزد افراد، در تصمیم‌گیری دخیل است. ۲۳ سال بعد و پس از مرگ تورسکی، کانمن جایزۀ نوبل را به‌خاطر دستاوردهایش در این زمینه برد.


امروزه اقتصاد رفتاری به شاخه‌ای مهم در اقتصاد تبدیل شده است و کارهایی مانند کار مولایناتان و شفیر برای کانمن نشانگر قدم‌های منطقی بعدی در این حوزه است. کانمن در مصاحبه‌ای می‌گوید: «واضح است که روان‌شناسی کمیابی وجود دارد و این ایده که کمیابی به‌خودی‌خود تصمیمات خودش را می‌سازد، ایده‌ای جدید و بسیار جالب است.» کار مولایناتان و شفیر این طرز فکر قدیمی را تغییر داده است که افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند. «در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند.»


آنطور که مولایناتان توضیح می‌دهد، اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست؛ کمیابی می‌تواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان می‌دهند. او در این رابطه می‌گوید: «برای مثال در دریافت وام‌های فکرنشده، موضوع، فقط صبر یا ارادۀ کمتر نیست؛ بلکه موضوع راه‌حل‌های مالی است که در کوتاه‌مدت می‌تواند مشکل را حل کند؛ اما در بلندمدت آثار فاجعه‌باری در پی خواهد داشت.


گرفتن وام‌هایی که به‌محض درخواست، ارائه شده و در سررسیدهای مشخص باید تسویه شوند، نمونه‌ای از این‌ها است. مولایناتان در این رابطه می‌گوید: «این نوع قرض‌گرفتنِ پرخطر، به نظر مضحک می‌آید. هدف ما این بوده است که ثابت کنیم که طرز تفکری شبیه به این به‌خاطر کمبود فهم مالی یا حماقت حاصل نمی‌شود؛ بلکه از احساس کمیابی ناشی می‌شود.»


نتایج تحقیقی در دانشگاه پرینستن نیز این موضوع را تأیید می‌کرد. در آنجا دانشجویان را به دو گروه فقیر و ثروتمند تقسیم و همین موضوعِ گرفتن وام را روی آن‌ها امتحان کردند. نتایج همانی بود که در دنیای واقع شاهد آن هستیم. مولایناتان در این باره توضیح می‌دهد که این دانشجویان به‌صورت تصادفی، فقیر یا ثروتمند نام‌گذاری شده بودند و هیچ تفاوت خاصی بین آن‌ها وجود نداشت. مولایناتان و شفیر در کتاب کمیابی خود می‌نویسند: «این مطالعه نشانگر وجود رابطۀ نزدیک بین موفقیت و شکست در وضعیت کمیابی است» و کمیابی بدون توجه به اینکه چه کسی را درگیر خود ساخته است، باعث ایجاد کمیابی بیشتر خواهد شد.


گریز از دام کمیابی

بااین‌حساب، افراد چطور می‌توانند از دام کمیابی بگریزند و چرا چنین پژوهشی اهمیت دارد؟ آنطور که مولایناتان می‌گوید، پاسخ الزاماً تغییر در سیاست‌ها نیست؛ بلکه در تغییر نگرش سیاست‌گذاران است.


او توضیح می‌دهد که زمانی که فقرا در چنگ فقر باقی می‌مانند، سیاست‌گذاران به‌سمت این سؤال می‌روند که مشکل این افراد چیست و به‌این‌ترتیب مسئله را ناشی از کمبود انگیزۀ شخصی یا توانایی آن‌ها می‌دانند؛ اما آیا ما به‌عنوان سیاست‌گذار از خود می‌پرسیم که «وضعیتی که باعث ایجاد این مشکل شده چه بوده است؟»


مولایناتان و شفیر این موضوع را با آوردن داستانی از جنگ جهانی دوم به‌خوبی توضیح می‌دهند. در آن زمان ارتش ایالات متحده شاهد چندین مورد سقوط بدون بازشدن چرخ‌ها بود. در این مواقع خلبانان به‌جای بالۀ هواپیما چرخ‌ها را جمع می‌کردند و باعث می‌شدند هواپیما بدون چرخ با باند فرودگاه برخورد کند. ابتدا همه، خلبانان را به‌ بی‌دقتی یا خستگی متهم کرده و آن‌ها را عامل اصلی مشکل دانستند؛ اما زمانی که ارتش نگاه دقیق‌تری به موضوع انداخت، متوجه شد که این حوادث فقط محدود به دو مدل هواپیما است. آن‌ها به‌جای اینکه بخواهند مشکل را جایی در ذهن خلبانان جست‌وجو کنند، به داخل کابین خلبان رفته و آنجا را به‌دقت بررسی کردند. تحقیقاتِ آن‌ها مشخص کرد که دستۀ کنترل بالۀ هواپیما و چرخ‌های آن درست در کنار هم قرار داشته و تقریباً هم‌شکل‌اند. بعد از یافتن این مشکل و تغییر کوچکی در طراحی، گذاشتن یک سَری چرمی روی دستۀ کنترل چرخ‌ها، تعداد فرودهای بدون چرخ به‌شدت کاهش یافت.


به‌گفتۀ نویسندگان کتاب، همین داستان دربارۀ مشکلاتی مانند فقر نیز صادق است. کسانی که خود را در چرخۀ کمیابی می‌یابند، ناگزیر عملکردشان دچار نقصان می‌شود، تمرکزشان کاهش می‌یابد و برنامه‌های بلندمدت آنان، جایش را به برنامه‌ای کوتاه‌مدت می‌دهد: خاموش‌کردن آتش مشکلات مالی. این خود مشکلات دیگری به وجود می‌آورد. با این تفاسیر چرا برنامه‌هایی اجتماعی طراحی نکنیم که به این رفتارهای ناشی از کمیابی بپردازد؟ چرا به‌جای «خلبان» نگاهی به داخل «کابین» نیندازیم؟


نویسندگان کتاب در ادامه توضیح می‌دهند که نکتۀ مهم این است که انتقال تمرکز از «خلبان» به «کابین» نیازمند تغییرات شگرف و پرهزینه نسبت به سیاست‌های فعلی نیست؛ بلکه به نظر آن‌ها همان‌طور که اضافه‌کردن یک سَری چرمی به هواپیماها توانست خطای خلبانان را کاهش دهد، برنامه‌های اجتماعی هم با تغییراتی کوچک در طراحی‌شان می‌توانند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند.


طراحی برای کمیابی

تغییرات کوچک می‌توانند تأثیرات زیادی داشته باشند. مولایناتان در این رابطه به رویکردی اشاره می‌کند که در یک دهه گذشته توجه زیادی به خود جلب کرده است. بخشی از این توجه ناشی از کار ریچارد تالر۶ استاد علوم رفتاری دانشگاه شیکاگو و کاس سانشتاین۷ از دانشگاه هاروارد است. کتاب آن‌ها با عنوان سقلمه: بهبود تصمیمات مربوط به بهداشت، ثروت و شادکامی۸ که در سال ۲۰۰۸ به چاپ رسید، نمایانگر سال‌ها تلاش در «معماری انتخاب» است. روشی که بر طبق آن با تغییر گزینه‌های ارائه‌شده سعی می‌شود روی تصمیم‌گیریِ افراد تأثیر گذاشته شود؛ بدون اینکه آزادیِ انتخاب از آن‌ها گرفته شود.


به‌گفتۀ نویسندگان کتاب، هدایت افراد به‌سمت انتخاب‌های بهتر گاهی می‌تواند به‌ سادگیِ تغییر جمله‌بندی باشد و گاهی نیز نیازمند روش‌های پیچیده‌تر و مستقیم‌تری است. مولایناتان و شفیر نمونه‌های متعددی از چگونگی اجرا و موفقیت این روش در زمینه‌های مختلف در کتاب خود آورده‌اند. از آن جمله می‌توان به نمونه‌ای اشاره کرد که به برنامۀ بازنشستگی می‌پردازد. زمانی که کارگر یا کارمندی در ایالات متحده شروع به کار می‌کند، فرمی را پر می‌کند که در آن از او خواسته می‌شود اگر مایل به شرکت در برنامۀ بازنشستگی است، مربع مقابل آن گزینه را پر کند. محققان در این فرم‌ها تغییر کوچکی دادند. این بار به کارمند جدید گفته می‌شد که اگر می‌خواهد در برنامۀ بازنشستگی نباشد، مربع مقابل را پر کند. نتیجۀ این کار بسیار شگفت‌آور بود: در شکل اول که افراد باید دربارۀ ورود به این برنامه تصمیم می‌گرفتند، تنها ۴۵درصد افراد خواستار شرکت در آن شدند؛ اما در شرکت‌هایی که افراد باید برای خروج از این برنامه تصمیم می‌گرفتند، ۸۰درصد افراد، خواستار شرکت در آن شده بودند.


ریچارد تالر بر این باور است که کارهایی مانند کتاب مولایناتان و شفیر، گام بعدی در تکامل اقتصاد رفتاری است. به‌گفتۀ خود او «آن‌ها از نسلی از اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی هستند که در حال تغییر شیوۀ نگرش ما به اقتصاد توسعه هستند. آن‌ها این ایدۀ مهم را جدی گرفته‌اند که باید کاری را دنبال کنیم که نه‌تنها برای دیگر دانشگاهیان جالب باشد؛ بلکه امکان افزایش مقیاس را نیز داشته باشد.»


افزایش مقیاس علم کمیابی

برای سیاست‌گذاران، امکان بالقوه برای تغییرات و تأثیرگذاریِ گسترده اهمیت دارد و شواهد موفقیت علوم رفتاری باعث شده است تا توجه آن‌ها به این سو جلب شود. در سال ۲۰۱۰ دولت بریتانیا گروهی را مأمور گسترش رویکردهای رفتاری و اجرای برنامه‌های آزمایشی در حوزه‌های مختلف سیاست اجتماعی کرد. در سال ۲۰۱۴ کاخ سفید هم گروه علوم اجتماعی و رفتاری خودش را تشکیل داد. دولت‌های دیگر در سرتاسر دنیا نیز برای چنین کاری علاقه نشان داده‌اند.


شاید با انتشار گزارش توسعۀ جهانی بانک جهانی، بهترین نشانۀ رشد توجه و آگاهی به ارزش این دیدگاه‌های رفتاری مشخص شد. در این گزارش برای اولین بار کل متن به رویکردهای رفتاری مربوط به سیاست‌گذاری‌ها پرداخته است. بر اساس گفتۀ یکی از نویسندگان این گزارش، فصل مربوط به فقر تأثیر زیادی از کار مولایناتان و شفیر بر روی کمیابی گرفته است.


برای مولایناتان دیدن اینکه تا این حد به کار آن‌ها توجه شده، خوشایند است؛ اما همان‌طور که خودش می‌گوید، توجه و علاقه با استفادۀ کامل از این روش دو چیز کاملاً متفاوت هستند. او موضوع را دربارۀ فقر که یکی از مسائل بسیار مهم‌ِ این حوزه است، اینطور تبیین می‌کند: «راه‌حل‌های ما به‌علت پیچیدگیِ مشکل با کمبودهایی روبه‌رو است.» روشی که شاید برای گروهی از افراد مفید واقع شود، ممکن است برای گروهی دیگر به‌کلی شکست بخورد.


اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر به‌خوبی مطلع‌اند؛ دربارۀ آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد می‌کند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولایناتان می‌گوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازۀ دانش تکنولوژیکی است که سیاست‌گذاران برای حل مشکلات به آن تکیه می‌کنند. دانشمندان منابع گسترده‌ای را صَرف توسعۀ داروها، فناوری‌های تصفیۀ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی می‌کنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شده‌اند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوری‌ها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده می‌کنند. سیاست‌گذاران باید این نوع پژوهش‌ها را در اولویت قرار دهند.


به‌گفتۀ مولایناتان و شفیر ظرفیت یا به بیانی «پهنای باند، یکی از عوامل اساسی» در روند تصمیم‌گیری افراد است؛ به همان اندازه که میزان پولشان در حساب بانکی در این روند تأثیرگذار است. اگر به پهنای باند و عوامل اثرگذار بر آن بپردازیم، می‌توانیم برنامۀ اجتماعی بهتری طراحی کنیم. چنین برنامه‌ای بر اساس عملکرد واقعی افراد بنا شده است؛ نه با تکیه بر یک سری ارقام و آمار که به ما می‌گویند افراد باید چطور عمل کنند.


آن‌ها در قسمت نتیجه‌گیری کتابشان می‌نویسند: «اشتباهی که ما در مدیریت کمیابی مرتکب می‌شویم، این است که روی بخش حساب آن متمرکز می‌شویم.» هزینۀ تغییر در سیاست‌های موجود را به‌راحتی می‌توان محاسبه کرد؛ اما هزینۀ تغییرندادن آن‌ها به این سادگی‌ها تخمین‌زدنی نخواهد بود. این همان چیزی است که علم کمیابی سعی در اندازه‌گیری آن دارد.


اطلاعات کتاب‌شناختی: 

مولایناتان، سندیل، و الدار شفیر، کمیابی: چرا کمیابی اینقدر مهم است، انتشارات مک‌میلان، ۲۰۱۳

Mullainathan، Sendhil، and Eldar Shafir. Scarcity: Why having too little means so much. Macmillan، 2013


پی‌نوشت‌ها:

* این مطلب با عنوان The Science of Scarcity در وبسایت هاروارد مگزین منتشر شده است.

[۱] Sendhil Mullainathan

[۲] Eldar Shafir

[۳] Mullainathan، Sendhil، and Eldar Shafir. Scarcity: Why having too little means so

[۴] Daniel Kahneman

[۵] Amos Tversky

[۶] Richard Thaler

[۷] Cass Sunstein

[۸] Thaler، Richard H.، and Cass R. Sunstein. «Nudge: improving decisions about health، wealth، and happiness. 2008.» Newhaven: Yale / 2009


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

خلاصه کتاب جادوی فکر بزرگ

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

نویسنده : دکتر د. شوارتز

 

ترجمه : ژنا بخت آور

 

1. موفقیت بیش از آنکه به میزان هوش آنها بستگی داشته باشد به میزان تفکر آنها وابسته است .

 

2. داوود نبی : هرکس آن چیزی است که در ضمیر می پندارد.

 

3. امرسون : مردان بزرگ کسانی هستند که میدانند اندیشه ها بر جهان حکم می رانند .

 

4. میلتون در بهشت گم شده : ذهن بر تخت خود نشسته است و میتواند در درون خود بهشتی از جهنم و جهنمی از بهشت بر پا کند .

 

5. شکسپیر : چیزی به نام خیر و شر وجود ندارد ، این مفاهیم ساخته ذهن است .

 

6. زندگی کوتاه تر از آن است که دست کم گرفته شود .

 

7. ایمان داشتن به موفقیت با آرزوی موفقیت فرق میکند . با آرزو داشتن جابجایی کوه امکان پذیر نیست ولی با ایمان داشتن امکان پذیر است . ایمان راسخ ، ذهن را به سمت یافتن راهها ، وسایل و چگونگی سوق می دهد .

 

8. ایمان شما به توانستن ، اعتماد دیگران را نیز به سوی شما جلب میکند . به موفقیت ایمان داشته باشید و یقینا” بدانید که حتما” موفق خواهید شد .

 

9. طرز تفکر (( امتحان میکنم ولی میدانم عملی نیست )) نتیجه ای جز ناکامی به بار نمی آورد.

 

10. کسانی که خود را در رده دوم میبینند زندگی و کارشان نیز در رده دوم باقی میماند .

 

11. نگذارید فکرتان علیه شما به کار افتد ، در عوض کوشش کنید که آن را به خدمت خود بگیرید .

 

12. به خود ایمان بیاورید تا اتفاقات خوب بیافتد.

 

13. آنان که فرصت را به ثروت تبدیل میکنند افراد فهیمی هستند که یاد میگیرند چگونه به خود قوت قلب بدهند و برای نیل به پیروزی تلاش کنند.

 

14. سه روش برای تقویت نیروی ایمان :

 

14.1. به پیروزی بیندیشید و هرگز به شکست فکر نکنید .

 

14.2. دائما” به خود گوشزد کنید که از آنچه تصور میکنید بهتر هستید .

 

14.3. بزرگ اندیش باشید

 

15. شکست مدارانه بودن اندیشه ها ، ذهن را به سوی شکست رهنمون میکند . افراد موفق ، آدمهایی هستند معمولی که از اعتماد به نفس و ایمان بیشتری برخوردارند. هرگز خود را دست کم نگیرید .

 

16. بیشتر ایده ها و نقشه های بزرگ اگر آسانتر از ایده ها و نقشه های کوچک نباشند ، دشوار تر از آنها نخواهند بود .

 

17. افراد ناموفق از یک بیماری فکری که امدیشه های آنان را سرکوب میکند رنج میبرند که نام آن ((عذر تراشی )) است همه افراد ناموفق تقریبا” نوع پیشرفته این بیماری و بیشتر افراد متوسط دست کم نوع خفیف آن را دارا هستند .

 

18. مرحله نخست در برنامه ای که به سوی موفقیت دارید آن است که خود را در برابر عذر تراشی یا بیماری شکست پذیری واکسینه کنید.

 

19. چهار نوع از رایج ترین شکلهای عذر تراشی :

 

19.1. ….ولی از سلامت کامل برخوردار نیستم . ( تصمیم بگیرید تا لحظه مرگ زندگی کنید )

 

19.1.1. در باره بیماری خود صحبت نکنید .

 

19.1.2. نگران سلامتی خود نباشید .

 

19.1.3.خوشحال باشید که تا همین اندازه سالم و تندرست هستید

 

19.1.4.به خود بگوئید : فرسودگی بهتر از شکستگی است.

 

19.2. …. ولی برای موفق شدن باید با هوش بود . ( نگرشی که نسبت به هوش خود دارید ، بسیار مهمتر از میزان هوش شماست . پایداری 95 درصد از توانایی را تشکیل میدهد . چگونگی دسترسی به اطلاعات مهمتر از آن است که با مشتی از دانسته ها ، ذهن خود را به صورت انبار اطلاعات در آوریم )

 

19.2.1. هیچوقت خودتان را کم هوش و دیگران را با هوش تصور نکنید.

 

19.2.2. روزی چند با به خود یاد آوری کنید : نگرشهای من مهمتر از هوش من است

 

19.2.3. به یاد داشته باشید که توانایی فکر کردن با ارزش تر از توانایی حفظ کردن است .

 

19.3. بیفایده است دیگر پیر شده ام یا هنوز خیلی جوانم

 

19.3.1.به سن کنونی خود خوش بینانه نظر کنید

 

19.3.2. حساب کنید که برای سازندگی و فعالیت هنوز چه مقدار فرصت باقی است .

 

19.3.3. فرصتهای آینده را به انجام کارهایی که واقعا” میخواهید انجام دهید اختصاص دهید .

 

19.4. آخر مورد من فرق میکند بد شانسی ولم نمیکند . ( هر چیز علتی دارد )

 

19.4.1.قانون علت و معلول را بپذیرید

 

19.4.2. خیال بافی نکنید .

 

20. ترس دشمن شماره یک موفقیت است . ترس به هر شکل و میزانی که باشد نوعی عفونت روانی است . اقدام ترس را از بین می برد .

 

21. اعتماد به نفس تماما” اکتسابی است . به این معنا که هیچ کس با اعتماد به نفس از مادر زاده نمیشود .

 

22. دو مسأله برای بالا بردن اعتماد به نفس

 

22.1. فقط افکار مثبت را به بانک ذهنی خود بسپارید.

 

22.2. فقط افکار مثبت را از بانک ذهنی خود برداشت کنید.

 

23.در فعالیتهای روزمره خود به این توصیه های کوچک عمل کنید :

 

23.1. همیشه در ردیفهای جلو بنشینید .

 

23.2. مستقیما” به چشمان دیگران نگاه کنید.

 

23.3.سرعت راه رفتنتان را 25 درصد افزایش دهید

 

23.4.بلند و قاطع سخن بگوئید

 

23.5.خنده رو باشید

 

24. موضوع اساسی : ما بر اساس لغات و عبارات نمی اندیشیم ، بلکه صرفا” بر پایه تصاویر و یا انگاره ها میاندیشیم

 

25. برای بزرگ اندیش بودن باید لغات و عباراتی را به کار ببریم که تصاویر ذهنی مثبت و بزرگ را در ذهن تداعی میکنند .

 

26. به چیزها آنگونه که هستند نگاه نکنید ، بلکه به امکاناتی که میتوانند داشته باشند نظر کنید . توجه به هر چیزی ارزش و اعتبار می بخشد . شخص بزرگ اندیش همیشه به امکاناتی که میتواند در آینده تحقق یابد توجه میکند ، او اسیر زمان حال نیست .

 

27.بزرگ بیندیشید ! منافع شرکتتان را را عین منافع خودتان بدانید . به یاری بزرگ اندیشی بزرگ شوید .

 

28.خودتان را دست کم نگیرید ، از تحقیر نمودن خویش دست بردارید . نظر خود را روی امتیازاتی که دارید معطوف کنید . شما بهتر از آن هستید که فکر میکنید.

 

29. اصطلاحات بزرگ اندیشان را به کار ببرید. لغاتی را به کار ببرید که نوید پیروزی ، امید ، شادمانی و لذت را میدهند.

 

30. بلند نظر باشید ، تنها وضعیت موجود را نبینید ، امکانات فردا را هم در نظر بگیرید ، سعی کنید ارزش مردم ، خودتان و سایر چیزها را بالا ببرید .

 

31. کارهایتان را با دیدی بزرگ اندیشانه ببینید ، فکر کنید ، براستی فکر کنید که شغل فعلی تان با اهمیت است . ترفیع بعدی شما تا حد زیادی به تصوری بستگی دارد که راجع به شغل کنونی خودتان دارید.

 

32.فراتر از مسائل پیش پا افتاده بیندیشید . نگاهتان را به اهداف بزرگ معطوف کنید . پیش از آنکه درگیر موضوع بی اهمیتی شوید ، از خود بپرسید : (( براستی ارزشش را دارد ؟ )

 

33. کارهایی که میتوانیم برای بوجود آوردن تفکر خلاق و تقویت آن انجام دهیم :

 

33.1. ایمان داشته باشید به اینکه میتوانید موفق شوید.

 

33.2. وقتی به کاری ایمان داشته باشید ، فکرتان راههای انجام آن را پیدا میکند .

 

33.3. ایمان نیروهای خلاق را آزاد میکند ، فقدان ایمان آن نیروها را به بند میکشد ، برای نیل به تفکر خلاق ایمان داشتن را یاد بگیرید .

 

33.4. اگر ، اراده کنید ذهنتان راهی پیش پایتان میگذارد.

 

33.5. فلسفه میتوانم بهتر – عمل – کنم معجزه میکند .

 

34. توانایی یک برداشت ذهنی است .

 

35. مقدار کاری را که میتوان انجام داد بستگی به ذهنیتی دارد که از کارائی خود داریم .

 

36.انسانهای بزرگ ، گوش کردن را به انحصار خود در می آورند . انسانهای کوچک ، حرف زدن را به انحصار خود در می آورند .

 

37. از این سه راه برای شکوفا کردن و برداشت ایده های خود استفاده کنید :

 

37.1. نگذارید افکارتان از ذهنتان فرار کند .

 

37.2. ایده هایتان را مرور کنید .

 

37.3. ایدهایتان را بکارید و آبیاری کنید.

 

38. شخصیت شما تابع اندیشه های شماست . فکر شما عمل شمارا تعیین میکند ، عمل شما متقابلا” تعیین کننده واکنشی است که دیگران نسبت به شما دارند .

 

39.خودتان را متشخص جلوه دهید : این روش کمک میکند برای خودتان ارزش بیشتری قائل شوید.

 

40. تمیز بودن هزینه بسیار کمی دارد این شعار را در عمل پیاده کنید . خوب لباس بپوشید زیرا همیشه به صرفه است . به یاد داشته باشید خودتان را در خور توجه جلوه دهید ، زیرا کمک میکند که افکار در خور توجهی داشته باشید .

 

41. فی الواقع چه خوب بود اگر مردم به فضائل یک انسان نظر میکردند ، نه به لباس تنش ولی اشتباه نکنید ! عملا” مردم بر اساس ظاهرتان روی شما قضاوت میکنند ، قضاوتی که خواه ناخواه صورت میگیرد . ظاهر شما نخستین معیاری است که مردم برای ارزیابی در اختیار دارند ، اولین تاثیر هرگز از یاد نمیرود ، هرچند که در دراز مدت بوجود آمده باشد .بسته بندی بهتر ، قبول عام بیشتر

 

42. شما همان آدمی هستید که در فکر خود تصور میکنید .

 

43. شخصی که فکر میکند کارش دارای اهمیت است ، اشارات ذهنی خاصی را در مورد انجام هرچه بهتر کارش دریافت میکند و کار بهتر یعنی : ترفیعهای بیشتر ، پول بیشتر ، تشخیص بیشتر ، و خوشحالی بیشتر .

 

44.یکی از خصوصیات افراد موفق : شور و شوق است .

 

45.برای آنکه کارتان از کیفیت بسیار مطلوبی برخوردار باشد ، کاری را که میخواهید انجام دهید دوست داشته باشید .

 

46. دو پیشنهاد برای تشویق دیگران به انجام کار بیشتر :

 

46.1. همیشه کارتان را با نگرش مثبتی بنگرید، تا زیر دستانتان هم دید درستی نسبت به کارشان پیدا کنند .

 

46.2. هر روز که با کارتان روبرو میشوید از خود بپرسید : آیا من از هر لحاظ شایستگی آن را دارم که سرمشق دیگران قرار بگیرم ؟ آیا تمام عادات من به گونه ای هستند که از دیدن آنها در زیردستانم خوشحال شوم ؟

 

47. روزی چند بار با اندیشه های نیرو بخش به خودتان انگیزه بدهید .

 

48. خودستایی های کمال گرایانه را تمرین کنید ، خود آزاریهای تحقیر کننده را کنار بگذارید .

 

49. تفکر خود را دست بالا بگیرید ، مانند افراد متشخص فکر کنید .

 

50. این پرسش را در ذهن خود حک کنید : آیا این شیوه ای است که یم انسان متشخص برای انجام چنین کاری انتخاب میکند ؟

 

51. این چند کلمه را از یاد نبرید :

 

51.1. ظاهر یک فرد متشخص را داشته باشید .( ظاهرتان با دیگران حرف میزند و باید گویای این مسئله باشد که با شخص ارزشمندی روبرو شده اید ، شخصی باهوش ، موفق و قابل اعتماد )

 

51.2.کارتان را با اهمیت تلقی کنید .

 

51.3. روزی چند بار با اندیشه های مثبت به خود دل و جرات بدهید .

 

51.4.در تمام موقعیتهای زندگی از خود بپرسید : (( آیا این طرز فکر یک انسان متشخص است ؟ و سپس از جواب خود پیروی کنید . ))

 

52. ذهن انسان ساختار غریبی دارد ، وقتی نیرویش را در یک جهت به کار می اندازد ، میتواند او را تا اوج موفقیتی چشمگیر برساند .

 

53. انسان محصول محیط اطراف خویش است . بر محیط اطراف خود مسلط شوید . ، درجه یک باشید .

 

54.زندگی را از نو شروع کنید . عادات و نگرشهای گذشته را از یاد ببرید . مردم در مقابل قرار گرفتن در معرض تلقینات : (( تو نمیتوانی به جایی برسی پس خودت را توی دردسر نینداز )) به سه گروه تقسیم میشوند :

 

54.1.آنهایی که کاملا” مجاب میشوند .

 

54.2. آنهایی که تا حدودی تسلیم شده اند . توجیهشان این است : وضعمان از خیلی ها بهتر است و بهتر از خیلی ها زندگی میکنیم چرا باد خودمان را از پا در آوریم .

 

54.3. آنهایی که هرگز تسلیم نمی شوند . (( یادتان باشد مردمی که برایتان آیه یاس میخوانند ، خودشان تقریبا” همیشه افراد نا موفقی هستند . آنها از لحاظ کارایی بسیار معمولی اند یا در سطح پایینی قرار دارند ))

 

55. این سه نگرش را در خود تقویت کنید و از آنها برای انجام هر کاری پشتگرمی بگیرید :

 

55.1. نگرش فعال بودن را در خود تقویت کنید .

 

55.2. نگرش اهمیت دادن به دیگران را در خود تقویت کنید .

 

55.3. نگرش تقدم در ارائه خدمات را در خود تقویت کنید .

 

56. برای آنکه دیگران را به فعالیت وادارید باید اول خودتان را فعال کنید . به کمک سه مرحله زیر میتوانید قدرت شور و اشتیاق را در اختیار بگیرید :

 

56.1.عمیقتر کاوش کنید .( برای ایجاد اشتیاق ، راجع به چیزی که هیچ علاقه ای در شما به وجود نمی آورد ، مطلب بیشتری یاد بگیرید .

 

56.2. به کارهای خود روح بدهید . در هر چیزی که مربوط به شماست سرزندگی ایجاد کنید . مردم به کسی که به حرفهای خودش اعتقاد دارد ، همراه میشوند . حرفهایتان را با روح بیان کنید.

 

56.3. پیک خوش خبر باشید . همیشه بگوئید حالتان خوب است در تمام موقعیتهای ممکن فقط بگوئید : حالم عالی است . احساس واقعی ما به مقدار زیاد ، به وسیله احساسی که تصور میکنیم داریم تعیین میشود . در ضمن مردم دوست دارند دو رو بر افراد سر زنده و پر شور باشند .

 

57. دیگر افراد در هر مقام و موقعیتی که باشند به دو دلیل عمده برایتان مطرح هستند .:

 

57.1. وقتی برای مردم ارزش قائل شوید ، بیشتر تحویلتان میگیرند .

 

57.2. وقتی به دیگران کمک میکنید که احساس ارزشمند بودن کنند ، در خودتان هم چنین احساسی را به وجود می آورید .

 

58. برای موفق شدن باید احساس ارزشمند بودن کنید . کمک به ایجاد حس تشخص در افراد فوایدی در بر دارد ، زیرا کمک میکند احساس تشخص بیشتری در خودتان به وجود آید . راه انجام آن :

 

58.1. قدر دانی و تشکر را از یاد نبرید .

 

58.2. افراد را به اسمشان مورد خطاب قرار دهید .

 

58.3. افتخارات را قبضه نکنید ، از آنها استفاده کنید .

 

59. اصل مهم :موفقیت هر شخص به حمایت دیگران بستگی دارد .

 

60. مردم را دوست داشته باشید تا شما را دوست داشته باشند و از شما حمایت کنند . محبوبیت ما را برای ارتقاء سبک بالتر میکند .

 

61. هرگز سعی نکنید دوستی را بخرید ، دوستی قابل خرید و فروش نیست هرگاه بخواهیم دوستی را بخریم به دوشکل زیان می بینیم :

 

61.1. پولمان را هدر میدهیم .

 

61.2. باعث تحقیر دیگران میشویم .

 

62. هنر شنیدن به دو طریق راه را برای موفقیتهای بزرگتر هموار میکند :

 

62.1. هنر شنیدن جلب دوستی میکند .

 

62.2. هنر شنیدن به شناخت بهتر افراد کمک میکند .

 

63.خودتان را برای اوج گرفتن سبکبال تر کنید . محبوب مردم باشید . این کار حمایت آنها را جلب مبکند و به برنامه ای که برای موفقیت دارید کمک میکند .

 

64. در ایجاد رفاقتها پیش قدم شوید . برای دوستان جدیدی که میخواهید بهتر بشناسیدشان یادداشتهای دوستانه ای بفرستید .

 

65. تفاوتهای فردی افراد را بپذیرید . از هیچکس توقع نداشته باشید کامل باشد . سعی نکنید نقش یک مصلح را بازی کنید .

 

66. پیامهای ایستگاه خوش بینی را روی موج مثبت بگیرید . در پی خصوصیات دوست داشتنی و قابل ستایش افراد باشید .

 

67. هنر درست شنیدن را تمرین کنید . دیگران را تشویق به صحبت کنید .

 

68. همیشه آداب فردی و اجتماعی را رعایت کنید.

 

69. هنگامی که مانعی سر راه موفقیتتان قرار میگیرد ، دیگران را سرزنش نکنید . به یاد داشته باشید طرز فکری که نسبت به شکست دارید ، تعیین کننده مدت زمانی است که بین شکست فعلی و پیروزی بعدی شما وجود دارد .

 

70. به صرف فکر کردن راجع به مسائل ، چیزی اتفاق نمی افتد .

 

71. موفقیت از چنگ انسانی که فاقد اندیشه است ، میگریزد .

 

72.اعتماد به نفس پیدا کنید و با اقدام به موقع ترس را از بین ببرید.

 

73. از هر مانعی که سر راهتان قرار میگیرد نکته ای بیاموزید .

 

74. بهترین را برای جلوگیری از هرگونه جدال لفظی ، مکث کوتاهی پیش از جواب دادن است .

 

75. شکست تنها یک برداشت ذهنی است و لاغیر .

 

76.ضربه خوردن تجربه با ارزشی است ، در صورتی که بتوانیم از آن درسی بگیریم .

 

77. بعید نیست در این دنیایی دیوانه کسی بخواهد به ما ضربه بزند ، اما در بیشتر موارد خودمان باعث سقوط خود میشویم ، شکستهای ما در اثر عدم کفایت فردی یا اشتباهات خودمان است .

 

78. خود را مورد ارزیابی قرار دادن تاثیر سازنده ای دارد ، به انسان کمک میکند که کارایی و قدرتی را که لازمه موفقیت است ، بدست آوردید . مقصر دانستن دیگران تاثیری ویرانگر دارد. از ((اثبات کردن )) اینکه دیگران دارند اشتباه میکنند . مطلقا” هیچ سودی عاید انسان نمیشود.

 

79.مداومت به تنهایی باعث پیروزی نمی شود، ولی مداومتی که با آزمایش و خطر همراه باشد ، ضامن معتبری برای حصول موفقیت است .

 

80. دو پیشنهاد که به شما کمک میکند قدرت بیشتری برای انجام آزمایش پیدا کنید :

 

80.1. به خودتان بگوئید: حتما” راهی هست . وقتی یقین پیدا میکنید که راهی هست ، به طور خودکار انرژی منفی ( کنار بکشیم ، برگردیم عقب ) را تبدیل به انرژی مثبت ( ادامه بدهیم ، جلو برویم ) میکنید .

 

80.2.عقب گرد کنید و تازه نفس تر شروع کنید .

 

81. به یاد داشته باشید همیشه همان چیزی به سراغتان می آید که انتظار دیدنش را دارید. طرف مثبت را ببینید تا بر شکست غلبه کنید . اگر ذهنیتی روشن نسبت به مسائل پیدا کنید ، همه عوامل به سود شما وارد عمل خواهند شد .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

خلاصه کتاب آیین دوست یابی


خلاصه کتاب آیین دوست یابی-دانلود جلد۱

نوشته شده توسط: علی محمدیاندر خرداد ۲۵, ۱۳۹۶در: دانلود رایگان, معرفی کتاب2 دیدگاه چاپ ایمیل

آیین دوست یابی یا راه نفوذ در دیگران

آیین دوست یابی  کتابی نوشته شده به قلم دیل کارنگی است


آیین دوست یابی نخستین بار در سال ۱۹۳۷ نوشته و چاپ شد.


دیل کارنگی کتاب‌های دیگری مانند آیین سخنرانی و آیین زندگی و بسیاری کتاب‌های دیگر هم نوشته است


آنچه بامطالعه‌ی کتاب ارزشمند آیین دوست یابی به دست می‌آوریم، آشنایی با قواعدی انسانی است که علا رقم گذشت سال‌های بسیار هنوز هم کاربرد دارد و استفاده از آموزش‌های این کتاب می‌توانید زندگی شخصی و روابط اجتماعی خواننده را دچار تغییرات بسیار مثبت کند.


داستان نوشته شدن این خلاصه کتاب :


بعد از خواندن کتاب آیین دوست یابی به دنبال خلاصه کتاب آن بودم تا بتوان آن را مرور کنم و از به گفته‌های آن عمل کنم، بعد از دانلود کردن چند خلاصه کتاب،آنچه می‌خواستم را نیافتم پس تصمیم گرفتم خودم آن را بنویسم تا دوستان دیگری هم که مثل من به دنبال خلاصه کتاب‌های کاربردی هستند بتوانند از این کتاب استفاده کنند.


قواعد این بخش کتاب شامل ۶ قاعده است که در قالب ۹ فصل خدمت شما ارائه می‌شود


نویسنده‌ی خلاصه کتاب آیین دوست یابی:

 شروع کتاب آیین دوست یابی:

 

فصل اول

فنون اساسی سلوک و رفتار با دیگران


اگر مایل به داشتن عسل هستید،به کندو لگد نزنید!


انتقاد و خرده‌گیری ممنوع:


انتقاد اخگر خطرناکی است که ممکن است در مخزن غرور افراد انفجار ایجاد کند


انتقاد افراد را در حالت دفاعی فرومی‌برد و وادار به توجیه خطاهای خود می‌شوند


جالب است بدانید از میان  هر صدبار خطایی که اشخاص مرتکب می‌شوند به‌ندرت می‌توان افرادی را یافت که برای بیش از یک خطا خود را سرزنش کنند،به عبارت بهتر کمتر کسانی هستند که از هر صد خطایی که انجام می‌دهند،بیشتر یکی از خطاها را قبول کنند و مستوجب سرزنش بدانند


انتقاد کردن این خطر را هم دارد که به غرور گران‌بهای فرد لطمه وارد کند و حس مهم بودن آن‌ها را زیر سؤال ببرد که نتیجه‌ی آن انتقاد برانگیخته شدن احساس کینه و دشمنی است


نکته‌ی طلایی:


در هنگام معاشرت با مردم باید این نکته را به یاد داشته باشیم که سروکارمان با افرادی نیست که منطق سرشان می‌شود بلکه با افرادی سروکار داریم که دارای احساسات،موجوداتی هستند دارای تعصبات و عقاید بی‌دلیل و محرکشان غرور و خودبینی است


به‌جای محکوم کردن افراد بگذارید آن را بشناسیم و کشف کنیم چرا رفتارشان چنین است؟این کار بسیار بهتر و پرمنفعت‌تر از انتقاد کردن است


فصل دوم :

درک راه سلوک با دیگران یک راز بزرگ است


برای وادار کردن افراد به انجام کاری فقط یک‌راه وجود دارد:


در طرف مقابل،میل انجام آن کار را به وجود بیاوریم


فراموش نکنید که جز علاقه‌مند کردن افراد به انجام کارها راه دیگری وجود ندارد


تنها راه وادار کردن شما به انجام کاری که مورد رضایت من است،این است که آنچه را شما می‌خواهید در اختیارتان بگذارم یا به شما بدهم


عمیق‌ترین انگیزه در نهاد آدمی میل به مهم بودن است


دکتر جان دیویی


به عبارت خودمانی‌تر همه ما مایل هستیم که دیگران ما را مهم تلقی کنند و “در میان سرها،سری به‌حساب آورند”


به گفته‌ی دیل کارنگی:


تردیدی ندارم که اگر میل سوزان مهم بودن از همان آغاز در میان انسان‌ها و نیاکان ما وجود نداشت،توفیق این تمدن چشمگیر و خیره‌کننده برای بشر حاصل نمی‌شد


میل سوزان مهم بودن است که شمارا وادار می‌کند که لباس‌های خوب بپوشید و اتومبیل آخرین‌مدل سوار شوید و از هوش بچه‌های خود برای دیگران تعریف کنید و فخر بفروشید این سکه‌ی میل مهم بودن روی دیگری هم دارد:


بازهم این میل سوزان مهم بودن است که برخی نوجوانان را به سمت کارهای خلاف و نادرست سوق می‌دهد تا از طریق این کارها مشهور شوند


اگر به من بگویید که چه چیزی در شما حس مهم بودن ایجاد می‌کند می‌توانم به شما بگویم کیستید و چیستید.


کم نیستند افرادی که خود را به بیماری می‌زنند تا از طریق جلب همدردی و توجه دیگران احساس مهم تلقی شدن خود را ارضا کنند


با تعریف کردن از دیگران و تشویق آن‌ها می‌توانید آن‌ها را وادار به انجام کاری کنید که می‌خواهید اما اگر به خرده‌گیری و انتقاد بپردازید استعداد و تلاش را در کسانی که برای شما کار می‌کنند می‌کشید


فرق تملق و تمجید


تملق مدح بی‌ارزش است که واقعاً از ته دل نیست و همراه با صمیمیت نیست و مثل استفاده از پول تقلبی است


اما تمجید همراه با صمیمیت است و از ته دل برمی‌آید و واقعی است، هنگام تمجید از کسی سخاوتمندانه از او تمجید کنید.

 


فصل سوم

وقتی به شکار ماهی می‌روید با خود طعمه ماهی می‌برید و بر سر قلاب کرم یا ملخ می‌زنید تا ماهی را شکار کنید،به ماهی چیزی می‌دهید که آن را دوست دارد


چرا در برخورد با انسان‌ها این‌چنین برخورد نمی‌کنیم؟


چرا ما همیشه باید از چیزی که به آن احتیاج داریم یا دوست داریم حرف بزنیم؟


مگر نه این‌که چنین عملی خودخواهانه و غیرمنطقی است؟


اگر می‌خواهید دیگران را متقاعد کنید که کاری که می‌خواهید را انجام دهند به خواسته‌ها و مسائل موردعلاقه‌ی آن‌ها دقت کنید


مثلاً اگر می‌خواهید پسرتان سیگار نکشد(این مسئله‌ی موردعلاقه‌ی شماست)او را نصیحت نکنید و که کاری که شما دوست دارید را انجام دهد بلکه او را با مثال‌هایی متقاعد کنید که کشیدن سیگار او را از رسیدن به موارد موردعلاقه‌اش بازمی‌دارد، مثلاً بگوید سیگار کشیدن مانع موفقیت او درزمینهٔ ی ورزش موردعلاقه‌اش می‌شود


نخست باید در طرف میل شدیدی ایجاد نمایید، آنکه می‌تواند این کار را بکند دنیا را طرفدار خود خواهد ساخت و آن‌که نمی‌تواند،در تنهایی در جاده‌ی متروکی گام بر خواهد داشت



فصل چهارم

توصیه‌ای برای مورد استقبال قرار گرفتن


مردم نه به من علاقه دارند و نه به شما،آن‌ها در طول شبانه‌روز به خودشان علاقه نشان می‌دهند،به‌عبارت‌دیگر انسان موجود خودخواهی است که از طریق ارضای خودخواهی او می‌توان به همه‌چیز دست‌یافت و محبتش را خرید و حتی وادارش کرد که فداکاری نشان دهد اگر سعی کنیم فقط مردم را تحت تأثیر قرار دهیم و آن‌ها وادار کنیم که به ما علاقه‌مند شوند هرگز دوستان صمیمی و واقعی نخواهیم داشت،دوستان واقعی از این طریق به وجود نمی‌آیند.


برای داشتن دوستان واقعی باید مردم را از ته دل دوست داشت و به آن‌ها محبت واقعی کرد


برای محبوب قلب‌ها شدن می‌توانید تاریخ تولد افراد را در دفترچه‌ای یادداشت کنید و در روز تولد به آن‌ها پیام دهید


می‌توانید نامشان را یاد بگیرید هر بار آن‌ها را بانامشان صدا کنید


بدون توقع به مردم خدمت کنید.

فصل پنجم

یک‌راه ساده برای جلب دوستی


همیشه لبخند بزنید


اعمال بلندتر از کلمات حرف می‌زنند و یک تبسم به‌طرف مقابل می‌گوید :”م دوستت دارم،از ملاقاتت خوشحالم و تو مرا خوشحال می‌کنی”


چارلز شواب یکی از بزرگ‌ترین فعالان حوزه‌ی فولاد لبخندی عالی داشت


تمرین:


برای مدت یک هفته هرروز یک ساعت لبخند بزنید،بعد از یک هفته تغییرات را بررسی کنید


آیا تمایل به لبخند زدن ندارید؟


اگر تمایل به لبخند زدن ندارید به خود بقبولانید که باید لبخند بزنید و طوری رفتار کنید که انگار همین حالا شاد و خوشحال هستید


آنچه شمارا خوشبخت یا بدبخت می‌کند آن نیست که چه هستید یا چه دارید یا کیستید یا چه می‌کنید، بلکه طرز تفکر شماست


آبراهام لینکلن می‌گوید:


افراد به همان اندازه احساس خوشبختی می‌کنند که تصمیم گرفته‌اند خوشبخت باشند


این ضرب‌المثل پینی می‌تواند تمام نکات را شرح دهد:


مردی که لبخند بر چهره ندارد نباید دکان باز کند


خواندن این مقاله

افزایش اعتماد به نفس

فصل ششم

 


نام افراد را به خاطر بسپارید


به‌طورکلی افراد به اسم خود بیش از هر اسم دیگری که در دنیا وجود دارد علاقه دارند


اشخاص به‌قدری به اسم خود علاقه دارند که می‌کوشند به هر قیمت که شده  خود را جاودان سازند


فصل هفتم

راه آسان مهارت یافتن در گفتگو


یکی از رازهای مهم مهارت یافتن در گفتگو و جلب دوستی افراد هنر گوش دادن صحیح است


شنونده‌ی بسیار عالی باشید و وقتی طرف مقابل صحبت می‌کند با نشان دادن علاقه‌ی خود به صحبت‌های فرد محبت او را جلب کنید


علاقه‌ی شما باید نسبت به صحبت‌های فرد مقابل واقعی باشد در غیر این صورت این مصنوعی بودن علاقه نتیجه‌ی عکس می‌دهد


کلام فرد مقابل را قطع نکنید، کل‌کل نکنید  و او را عصبانی نکنید


چه رازی در یک مصاحبه‌ی بازرگانی موفقیت آ»آمیز نهفته است؟


رازی که در مصاحبه‌ی موفقیت‌آمیز بازرگانی نهفته است توجه کامل به صحبت‌های فردی است که برای شما صحبت می‌کند


این‌یک راز خیلی مهم است


سؤالاتی بکنید که فرد مقابلتان با شور و  خوشحالی بتواند جوابش را بدهد.باید طرف مقابل را تشویق کنید راجع به خودش و موفقیت‌هایش صحبت کند.


باید توجه داشته باشید که مردم بیش از شما به خودشان اهمیت می‌دهند.


شنونده‌ی خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید از خودشان صحبت کنند


 


فصل هشتم

جلب همکاری و دوستی افراد


شاه‌راه رسیدن به قلب افراد آن است که انسان با طرف مقابل راجع به موضوعاتی که در نزد او بیش از همه محبوب است صحبت کند


بنابراین اگر می‌خواهید مردم‌دوستتان بدارند یک اصل مهم این است:


با آن‌ها درباره آنچه آن‌ها به آن علاقه دارند صحبت کنید


 


فصل نهم

برای جلب دوستی و محبت مردم به آن‌ها از صمیم قلب خوبی کنید و همواره سعی کنید حرف دل‌نشینی به‌طرف مقابل بزنید که توجهش را جلب کند


مثلاً همواره از خود بپرسید چه چیزی در این فرد وجود دارد که واقعاً قابل‌تمجید و تحسین باشد که من به ستایش آن اقدام کنم؟


 


با خوبی کردن خود به دنبال منفعت شخصی نباشید


به این گفته‌ی دیل کارنگی دقت کنید:


اگر خودپرستی تا آن درجه ما را پست و حقیر مرده باشد که از پراکندن اندکی شادی و دل‌خوشی بی خرج هم در پیرامون خود دریغ کنیم،چگونه انتظار داشته باشیم که دیگران چیزهایی را که نیاز به خرج کردن دارد را از ما دریغ نکنند؟


وقتی با اندکی تعریف از دیگران آن‌ها را شاد می‌کنیم و هزینه‌ای هم برای ما ندارد به چه دلیل از این کار دریغ کنیم؟چرا باید از چنین عملی قصد استفاده بردن داشته باشیم که به خودمان اجازه بدهیم تا این سؤال را بر زبان بیاوریم:”از گفتن این موضوع چه نفعی عاید تو شد؟”


اگر واقعاً قصد و تصور و توقعی داریم وای به حالمان که دارای روان‌های حقیر و درعین‌حال بی‌ارزشی هستیم و حقمان است که در زندگی با شکست و ناکامی روبرو شویم و کسی هم به دادمان نرسد.


 


 


خلاصه‌ی ۶ طریق برای جلب دوستی در کتاب آیین دوست یابی:

قاعده‌ی اول:به سایر افراد علاقه‌مند گردید


قاعده‌ی دوم:لبخند بزنید


قاعده‌ی سوم:به خاطر داشته باشید که دل یک فرد شیرین‌ترین و مهم‌ترین صدا در هر زمان است


قاعده‌ی چهارم:


شنونده‌ی خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید راجع به خود صحبت کنند


قاعده‌ی پنجم:


درباره‌ی آنچه موردعلاقه‌ی طرف است صحبت کنید


قاعده‌ی ششم:


کاری کنید طرف مقابل خود را مهم احساس کند و این کار را صمیمانه انجام دهید.


 


به شما تبریک می‌گوییم که این کتاب را به اتمام رساندید.


یک توصیه:


برای نتیجه‌گیری بهتر از این کتاب هرچند ماه یک‌بار این خلاصه کتاب را مرور کنید تا حداکثر نتیجه را بگیرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

«برتری خفیف»

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

جان کلام نویسنده این است که برای رسیدن به فردا باید در امروز زیست و برنامه‌ریزی کرد.

 

«"یک روزی" هرگز از راه نمی‌رسد. در زندگی واقعی، چشم به راه ماندن برای "یک روزی" استراتژی کسب موفقیت نیست، بلکه راهی برای طفره رفتن است. جالب‌تر این‌که اکثر مردم در تمام زندگی‌شان از این موضوع پیروی می‌کنند. "یک روزی" وجود خارجی ندارد. نه هرگز وجود داشته است و نه هرگز وجود خواهد داشت. هیچ "یک روزی" وجود ندارد. فقط امروز وجود دارد. وقتی فردا از راه برسد، آن‌ هم امروز دیگری خواهد بود؛ روز بعد از آن نیز همین‌طور. همه‌ آن‌ها این‌طور خواهند بود. هرگز چیزی جز امروز وجود ندارد ...  شما همین حالا تمام چیزهای لازم را دارید تا به همه‌ آنچه که می‌خواهید، دست پیدا کنید. فقط نمی‌توانید آن‌ها را ببینید. چرا؟ زیرا جای اشتباهی را جست‌وجو می‌کنید. شما در جست‌وجوی یک پیشرفت ناگهانی هستید؛ یک جهش کوانتومی. شما در جست‌وجوی بلیط برنده‌ بخت‌آزمایی هستید؛ آن هم در بازی‌ای که اصلاً بخت‌آزمایی نیست. افراد موفق به حقیقتی دست یافته‌اند که شرکت‌کنندگان بخت‌آزمایی‌ها از آن بی‌خبرند: موفقیت یک پیشامد تصادفی نیست. زندگی یک مسابقه‌ بخت‌‌آزمایی نیست.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر

چکیده ای از کتاب هفت عادت مردمان موثر

کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

در این کتاب، هفت عادت یک سیر تحولی را از رشد شخصی (سه عادت اول) تا کار گروهی/ همکاری / ارتباطات (سه عادت بعد) به دوباره سازی همه عادات (عادت هفت) طی می کنند.

حساب بانکی عاطفی

 

در ابتدا امر بگذارید پنج سرمایه ای که حساب بانکی عاطفه را انباشته می سازد نام ببریم:

 

1. درک دیگران:

 

تلاش برای درک واقعی فرد دیگر، شاید یکی از مهم ترین سرمایه های شما و پیش درآمدی برای  هر بازگشایی سرمای دیگری باشد.

 

2. توجه به جزئیات :

 

مهربانی ها و محبت های پیش پا افتاده بسیار مهم هستند . بی احترامی ، بی مهری و حتی بی علاقکی باعث کم شدن مقدار قابل توجهی از سرمایه شما خواهد شد . در رابطه با انسانهای دیگر چیزهای کوچک نقش های بزرگی ایفا می کنند

 

. تعهد به قول و قرارها :

 

پایبندی به تعهدات و فاداری یا تعهد به قول و قرارها یکی از بزرگترین سرمایه های شخصی است و خلف وعده و یا نادیده انگاشتن تعهدات ضرر هنگفتی به سرمایه شما وارد می سازد.

 

4. تعهد به قول ها و تعهدات :

 

 مردم به قول ها  و تعهدات دل می بندند ، به خصوص به تعهداتی که اساس زندگی آنها را تشکیل می دهد . عدم شفاف سازی انتظارات و توقعات و یکی از دلایل مشکلاتی که در روابط انسان پدیدار می شود، ریشه در نا سازگاری و ابهام در انتظارات مان را دیگران به خوبی فهمیده اند و در جهت عملی شدن آنها با ما همکاری خواهند کرد ، شرایط بسیار بدی را در روابط خود با آنان به وجود می آوریم.

 

5. ابراز بزرگواری:

 

بزرگواری و رفتار درست و شایسته موجب اعتماد می شود و اساس سرمایه های دیگر را تشکیل می دهد. بزرگواری شامل صداقت ودرستی هم می شود ، اما ارزشی فراتر از آن دارد.وقتی از حساب بانکی عاطفه تان سرمایه ای کم می کنید ، باید عذر خواهی کنید و این کار را صمیمانه و صادقانه انجام دهید.

 

 

 

در زیر، هریک از این عادتها را مبتنی بر ارتباطشان با این تئوری بررسی می کنیم.

 

 

 

عادت 1: عامل باشید

 

اساسی­ترین عادت عامل بودن است. عامل بودن یعنی مسوولیت کار خود را برعهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص، .... نقطه مقابل عامل بودن، واکنشی بودن است. مردمان موثر عاملند، یعنی مسوول هستند و رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان است.

 

 

 

یکی از بهترین راه­ها برای تشخیص میزان عامل بودن خود این است که ببینیم وقت و انرژی خود را صرف چه چیزهایی می­کنیم. می­توانیم حلقه نگرانی خود را از حلقه چیزهایی که درباره آنها نگرانی بخصوصی نداریم جرا کنیم. با نگاه کردن به موارد درون حلقه نگرانی خود درمی­یابیم که چه چیزهایی بیرون از اختیارمان قرار دارند و در مورد کدام چیزها می­توانیم کاری انجام دهیم. این دسته در دایره کوچکتری بنام حلقه نفوذ قرار می­گیرند. با تمرکز بر این حلقه می­توان آن­را گسترش داد تا جایی که حتی بزرگتر از حلقه نگرانی شود. بدین ترتیب است که همواره به نگرانی­ها پاسخ مناسب خواهیم داداساسی­ترین عادت عامل بودن است. عامل بودن یعنی مسوولیت کار خود را برعهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرایط یا اشخاص، .... نقطه مقابل عامل بودن، واکنشی بودن است. مردمان موثر عاملند، یعنی مسوول هستند و رفتارشان حاصل تصمیم و انتخاب آگاهانه خودشان است.

 

 

 

یکی از بهترین راه­ها برای تشخیص میزان عامل بودن خود این است که ببینیم وقت و انرژی خود را صرف چه چیزهایی می­کنیم. می­توانیم حلقه نگرانی خود را از حلقه چیزهایی که درباره آنها نگرانی بخصوصی نداریم جرا کنیم. با نگاه کردن به موارد درون حلقه نگرانی خود درمی­یابیم که چه چیزهایی بیرون از اختیارمان قرار دارند و در مورد کدام چیزها می­توانیم کاری انجام دهیم. این دسته در دایره کوچکتری بنام حلقه نفوذ قرار می­گیرند. با تمرکز بر این حلقه می­توان آن­را گسترش داد تا جایی که حتی بزرگتر از حلقه نگرانی شود. بدین ترتیب است که همواره به نگرانی­ها پاسخ مناسب خواهیم داد.

 

. مهمترین ایده پنهان پشت این عادت این است که در یک شرایط مشخص، چه آن را خوشایند فرض کنیم چه ناخوشایند و طردشده در نظرش بگیریم، ما اجازه انتخاب داریم که چطور با موضوع برخورد کرده و به آن بپردازیم. اگر کسی در خیابان یک بزرگراه به یکباره جلو ما بپیچد، احساس عصبانیت نسبت به شخص خاطی در ما برانگیخته می شود. اما توجه داشته باشیم که این واکنش، خود یک انتخاب است. به استناد کتاب، واکنش بسیار موثرتر، گزینش واکنــش مخالف و بروز عکس العملی برخلاف عادت یا احساس طبیعی است. بااین رویکرد ما می توانیم نسبت به هرچیز منفی، محرکی مثبت نشان دهیم و زندگی شادتر و پرثمرتری داشته باشیم.

 

2 - شروع از پایان، در ذهن: عادت دوم ما را تمرین می دهد تا پیش بینی کنیم که آینده موضوع موردنظرمان چگونه خواهد بود و یادآور این ضرب المثل قدیمی است که اگر نمی دانید کجا می خواهید بروید، همه راهها شما را به مقصد می رساند«. شروع ذهنی از پایان می گوید که آنچه می خواهید بدان برسید را تجسم کنید. آینده تا به امروز ما را به مقصد راهنمایی می کند،  چیزی که با کمک نتیجه نهایی ایده ال به آن معنا می بخشیم با تمام مزایا و ویژگیها، مثبت و بدون هرگونه عیب یا ضرری همان چیزی است که استفان کاوی در تشریح عادت دوم در کتاب خود بیان داشته است.

 

ذهنا از پایان آغاز کنید یعنی به روشنی مقصدتان را بدانید. تا بدانید که می خواهید به کجا برسید.

 

 

 

عادت دوم می گوید : برنامه خود را بنویسید و فلسفه و نظام ارزشی خود را تعیین کنید.شعار"رسالت شخصی"personal mission statement  خود را در دل و ذهن تان حک کنید. که نوعی " عادت ر هبری " است.

 

  ر هبری با این مساله سر و کار دارد که : چه اموری را می خواهم انجام بدهم و مدیریت با این مساله سر و کار دارد که : چگونه می توانم امور معینی را به بهترین شکل به انجام برسانم.

 

  اغلب به عنوان فرد یا گروه آنقدر به کاری که در دست داریم مشغولیم و می خواهیم از نردبان ترقی بالا رویم که متوجه نمی شویم که از همان نخست نردبان به دیوار نادرست تکیه داشته است.(نداشتن ر هبری)

 

بیشتر اوقات والدین نیز به جای ر هبری( هدایت و ایجاد هدف و احساس اتحاد خانوادگی )به تله مدیریت (یعنی به جزئیات و کنترل کردن کارایی و قواعد) می افتند.

 

راه حل بیشتر مشکلات زناشویی هم رهبری بیشتر و مدیریت کمتر است.

 

برای اینکه هر چه سریعتر اختیار زندگی تان را به دست بگیرید دو راه اساسی وجود دارد:

 

1-     هدفی برای خود تعیین کنید و متعهد شوید که به هدفتان برسید

 

2-      عهدی ببندید و حتما بر سر پیمان خود بایستید.

 

به این ترتیب اختیار زندگیتون را در دست میگیرید و اعتماد به نفس لازم را پیدا میکنید.این اعتماد به نفس ناشی از خویشتن داری و احساس امنیت درونی است.زیرا به شما نشان می دهد که خودتان منشا احساس امنیت خودتانید. و با تمام وجود به اصول و نظام ارزشی خویش پای بندید.حال آنکه منشا احساس امنیت بیشتر افراد دیگرانند.به همین دلیل تا این اندازه از مورد مقایسه گرفتن می هراسند .زیرا دارای ذهنیت" کمبود" هستند.

 

کلید توانایی تغییر یافتن است.یعنی زمانی که می دانید به راستی کیستید.چه اصول و ارزشهایی برایتان اهمیت داردو چه چیز می خواهید بوجود بیاوریدو تعهدتان بر پایه و اساس کدام ارزشهاست.

 

 

 

3 - نخست به اولین ها پرداختن: عادت سوم به طور مشخص به روشها و راههای رسیدن به تجسم تعریف شده در عادت دوم پرداخته است. به این ترتیب که به سمت عمل کردن گام بر می داریم.

 

برخی از روشهای رسیــــدن به بهترین راه حل در این تئوری، مانند افـزایش درجه ایده الی، رفع تضادها، استفاده از منابع موجود بدون افزودن منبع جدید، به ما کمک می کنند تا تشخیص دهیم کدام راه حل قوی تر و ثمربخش تر از بقیه است.

 

مردمان موثر به جای مدیریت زمان به مدیریت خویشتن می پردازند.یعنی به جای واکنش نشان دادن به مسایل اضطراری،یا امور بی اهمیت، به الویت ها و ارجحیت های خود توجه می کنند.

 

نخست شعار رسالت و نظام ارزشی خود را بنویسید، تا دقیقا بدانید چه چیز را می خواهید متحقق سازید و آنگاه هر چیز دیگر را پیرامون این کانون ،برنامه ریزی و اجرا کنید.و از همه مهمتر بیاموزید چگونه به سایر مسایل و اموری که پیش می آیند " نه" بگویید.زیرا با ابن کار به مهمترین امور " آری " میگویید.

 

مدیریت موثر یعنی نخست امور نخست را قرار دهید.ر هبری تعیین میکند که " امور نخست" کدامند.

 

مدیریت زمان:

 

         1 - فعالیت های مربوط به : بحرانها- مشکلات فشار آور- پروژه های مهلت دار: برای همه پیش می آید ولی اگر زیاد به آنها بها دهیم بر زندگی ما مسلط میشوندو هر روز در حال دست و پنجه نرم کردن با این مشکلات خواهیم بود

 

 

 

2- فعالیت های مربوط به : پیشگیری، امور مربوط به قابلیت تولید، استحکام روابط،تشخیص فرصت های تازه، برنامه ربزی،باز آفرینی، تفریح سازنده:   این فعالیت ها  مهم اما غیر اضطراری اند.یهنی مستقیما با نقش ها و هدف های شما در ارتباط اند هرچند لزومی ندارد که همین لحظه به آنها بپردازیم.

 

 

 

3- فعالیت های مربوط به گسیختگی و انقطاع: مانند برخی تلفن ها و برخی نامه ها و برخی گزارشات- بعضی از جلسات- امور فشار آور و فوری- رعایت امور همه پسندو بعضی آداب اجتماعی :    این فعالیت ها  اضطراری اند ولی مهم نیستند و به رسالت ما ارتباطی ندارند

 

4-  فعالیت های مربوط به: مشغله های کم اهمیت- بعضی نامه ها- بعضی از مکالمات تلفنی- اتلاف وقت- سرگرمیها :   این فعالیت ها عموما اتلاف وقت هستند.مانند سرگرمیها و یا تماشای بیش از حد تلویزیون ، دیدار های غیر ضروری که در نهایت تمام وقت شما را میگیرند ولی در پایان روز متوجه میشوید که هیچ کار مهمی نکرده اید.

 

 

 

گروه 2 کلید مدیریت موثر است.هرگونه فعالیت در زمینه ایجاد روابط عمیق، برنامه ریزی و سازمان دادن،رشد و گسترش مهارت های شخصی، ورزش، مطالعه عمیق و آموزش مداوم در این گروه قرار دارد.

 

توصیه میشود به جای برنامه روزانه، برنامه هفتگی و ماهانه و ششماهه و یکساله خود را برنامه ریزی کنید.در این صورت پیش از مجلس ختم خود خواهید دانست که آن روز درباره تان چه خواهند گفت.

 

-         در روابط انسانی نمی توانید از نگرش " کارایی" سود جویید.نگرش " راندمان" فقط برای ابزار و اشیا قابل استفاده است.اشیا را می توانید اداره(مدیریت) کنید . اما انسانها را فقط می توانید ر هبری کنید.

 

-         یکی از راه های دیگر افزایش تولید، تفویض امور به دیگران است تولید کننده با صرف یک ساعت وقت و انرژی می تواند " یک واحد" از نتایج را تولید کند در حالیکه یک مدیر با صرف همان وقت و انرژی می تواند " ده یا پنجاه و یا صد واحد " از همان کار را تولید کند.

 

-         تفویض 2 نوع است: آمرانه و ناظرانه. در تفویض ناظرانه مدیر فقط نظارت میکندوتوجهش را به جای شیوه ها به نتایج مورد نظر معطوف می سازد. اجازه میدهدافراد خودشان شیوه های خود را انتخاب کنند اما آنها را مسوول و متعهد می سازد تا نتایج مورد نظر خود را بوجود بیاورند.

 

 

 

4 - برنده - برنده اندیشیدن: از منظر یک عادت فردی مرتبط با دیگران،

 

مردمان موثر، تفکر برنده - برنده دارند؛ همان طور که این تئوری به ما کمک می کند تا به وسیله روشهای نظام یافته به راه حل برنده - برنده دست یابیم. دو چیزی که بسیار به یکدیگر نزدیک و متصل هستند.

 

به عنوان مثال، مذاکره بین دو نماینده از دو سازمان را تصور کنید. تصور مرسوم آن است که دو فرد مقابل هم و در دوســـــــوی میز می نشینند و به گفت وگو می پردازند. این در حالی است که در یک مذاکره با منطق بـــــرنده - برنده، هردو طرف به یک سمت میز می آیند و با نشستن در کنار هم، فارغ از دغدغه اینکه صرفاً هریک چه منافعی از دیگری عایدش خواهد شد، به افق گسترده دنیای امکان پذیرها و منــــافع ناشی از همراهی یکدیگر می اندیشند.

 

مفهوم نگرش برنده / برنده این است که همواره جویای منافع متقابل و دو یا چند جانبه باشید.در عادت 4 جایی برای رقابت و مقایسه وجود ندارد.زیرا در عادت 4 ، کار گروهی و همکاری و برنده شدن همه کسانی که در ان ذینفع اند الزامی است. در عادت 4 به جای من می گوییم " ما" . برای این " ما" نه کمترین بلکه بیشترین را می طلبید و بوجود میاورید.

 

نگرش برنده - برنده این خواهد بود که :" بیا به شیوه ای گفتگو کنیم تا هر دوی ما بتوانیم برای این مساله راه حلی پیدا کنیم که از دیدگاه هر دوی ما مطلوب باشد. آیا با این کار موافقی؟"

 

اما اگر آن شخص موافقت نکند ،نشانه آن است که بانک عاطفی خالی و سطح اعتماد پایین است.نخست بکوشید که از طریق عادت های 1 و 2و 3 بانک عاطفی خود را پر کنید.

 

نگرش برنده - برنده می گوید علاوه بر نیکی باید سرشار از شهامت باشید.علاوه بر همدلی باید اعتماد به نفس داشته باشید و علاوه بر با ملاحظه بودن باید شجاع باشید.ایجاد تعادل میان شهامت و ملاحظه امری اساسی است.

 

شهامت بالا و ملاحظه پایین نتیجه اش نگرش " برنده - بازنده " خواهد بود.یعنی شهامت آن را خواهید داشت که به عقاید خود اهمیت بدهید ولی نسبت به عقاید دیگران بی ملاحظه خواهید بود

 

ملاحظه بالا و شهامت پایین نتیجه اش نگرش " بازنده- برنده " است.یعنی نسبت به عقاید طرف مقابل بسیار با ملاحظه خواهید  بود اما شهامت آن را نخواهید داشت که عقاید خود را ابراز کنید.

 

در نگرش برنده - برنده باید میان احترام به خود و احترام به دیگران تعادل ایجاد کنید.

 

 

 

5 - اول فهمیدن و سپس فهماندن : اول در پی فهمیدن باشید، سپس سعی کنید بفهمانید. این کار به نظر ساده می نماید اما در عمل دشوار است.

 

عادت پنجم می گوید که پیش از توجه به دیدگاه خودمان، به موضوع از دید دیگران نیز بنگریم.

در کتاب استفان کاوی، عادت ششم به کارگیری توام پنج عادت پیشین است. بنابراین، این عادت به تنهایی شامل تمام اجزای آنها نیز می شود. 

 

 

6- یکپارچه کردن: 1 - اجسام مشابه یا اجسامی راکه برای انجام عملکردهای پیاپی در نظر گرفته شده اند، به صورت مکانی با هم ترکیب کنید؛

 

2 - عملکردهای مشابه یا پیاپی را به صورت زمانی با یکدیگر ترکیب سازید. اصل 6 . جامعیت یا عمومیت دادن: به منظور رفع نیاز به چند جسم، یک جسم می تواند عملکردهای چندگانه ای داشته باشد.

 

 

 

7 - اره تیزکردن: عادت اره تیزکنی، به مـــــا می گوید که در مقایسه سفر با مقصد، اهمیت سفرکردن را بدانیم. مردمان موثر براساس این عادت، مردمانی هستند که به طور مداوم بازنگری و نوسازی آنچه را انجام می دهند و روش آن را مدنظر قرار می دهند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام پیشگیر