کتابهایی که  می تواند تو را به موفقیت و ثروت می رساند.

داستان سفر من به زوریخ

یک روز همسر محترم در حال مرتب کردن کتابخانه بود که من را صدا زد. چندین سررسید قدیمی روی هم چیده بود و با نگاهی که به آنها می‌کرد حتما من باید چندتا از آنها را دور می‌ریختم. من هم که از قدیم‌الایام کلی خاطرات در سررسیدها داشتم دلم نیامد بدون توجه آنها را به فنا محکوم کنم.

 

یکی از آنها را برداشتم و ورق زدم.

 

سال ۱۳۸۹

 

آبان ماه

 

و اولین سفر خارجی من

 

سوئیس

 

حقوق من چقدر بود؟

برای بازدید از کارخانه شرکتی که با پروژه ما قرار داشت یک هفته به سوئیس سفر کردیم. یادم می‌آد که قیمت یورو حدود ۱۴۰۰ تومان بود که از فرودگاه امام خریدم. دلار هم حدود ۱۰۰۰ تومان بود. هر چقدر می‌خواستی می‌شد دلار و یورو خرید. یادش بخیر  🙂

 

خلاصه رفتیم سوئیس

 

یک روز که با همسفران و میزبان در حال خوردن ناهار بودیم، حرف حقوق و دستمزد و وضع خوب مردم سوئیس شده بود. هر کسی هم به شکلی از حقوق و دستمزد خودش می‌گفت. نوبت من شد و میزبان سوئیسی از من پرسید که چقدر حقوق می‌گیری.

 

من آن موقع حدود ۳ میلیون تومان حقوق می‌گرفتم و به او گفتم ۳۰۰۰ دلار.

 

تقریبا همه افرادی که آنجا بودیم در همین حدود حقوق می‌گرفتند.

 

همه اینها را در آن سررسید نوشته بودم.

 

خلاصه ما با کلی امید و آرزو و البته جوگیری برای زندگی در اروپا و البته کشور درجه یکی مثل سوئیس از آن سفر برگشتیم.

 

غافل از اینکه یک توفان اقتصادی در راه است

یکی دو سال گذشت

آخرین باری که آن مرد سوئیسی را دیدم، زمستان سال ۹۱ بود که برای شرکت در نمایشگاهی به تهران آمده بود. یک روز در محوطه نمایشگاه ایستاده بودیم و با هم گپ می‌زدیم و من به یاد حرف‌های سوئیس افتادم.

 

به او گفتم، یادت هست دو سال پیش گفتم که ۳۰۰۰ دلار حقوق می گیرم؟

 

گفت: آره

 

گفتم می دانی الان چقدر حقوق می‌گیرم؟

 

از دو سال پیش من پیشرفت زیادی در کار خودم کرده و مدیر یک قسمت با حدود ۱۲ تفر کارشناس شده بودم. تقریبا ۵.۵ میلیون تومان در ماه حقوق می‌گرفتم.

 

کمی فکر کرد و گفت نمی دانم. حتما بیشتر شده.

 

من خندیدم و گفتم: حقوق من الان حدود ۱۵۰۰ دلار است. و برای او توضیح دادم که الان قیمت دلار ۳۸۰۰ تومان شده.

 

خودش می‌دانست. چون به قول خودش هر کسی را که می‌دید در این مورد با او حرف می‌زد.

 

به زور لبخندی زد و موضوع را عوض کرد.

 

الان سالهاست که او را ندیده‌ام

ولی وقتی که در تابستان ۹۷، نرخ ۱۰۰۰۰ تومانی دلار را می‌بینم دوست دارم با او تماس بگیرم و از درآمد جدید خودم و دوستان حقوق‌بگیرم بگویم.

 

ولی چرا به او؟

 

مگر درآمد من و امثال من چه اهمیتی برای او دارد؟

 

اصلا برای چه کسی اهمیت دارد که من چقدر حقوق می‌گیرم؟

 

ولی شما هم می‌دانید

 

اگر فردی مانند من که در سال ۸۹ در حدود ۳ میلیون تومان درآمد داشته، بخواهد در تابستان ۹۷ با دلار ۱۰ هزار تومانی همان حقوق را بگیرد باید حدود ۳۰ میلیون تومان در ماه، درآمد ماهیانه داشته باشد.

 

اما

 

داستان ما با این خارجی‌ها تمام نشد

اخیرا یکی از همین کارشناسان و البته از ملیت ایتالیایی به ایران آمده بود.

 

ما هم طبق معمول از ثروت و نفت ایران گفتیم و از تاریخ باشکوه و از اینکه مدیریت نا مناسب موجب شده تا قیمت‌ها چند برابر شوند و مثلا قیمت مسکن در همین چند ماه در تهران در برخی نقاط تا ۱۰۰ درصد هم نسبت به پارسال گران شده است.

 

او با تعجب پرسید که قیمت‌ها ۲ یا ۳ برابر شده؟

 

و ما هم که انگار از وضعیت بد اقتصادی خودمان خیلی خشنود بودیم پاسخ دادیم آره

 

او گفت: عجب فرصت بزرگی برای سرمایه گذاری در ایران وجود دارد.

 

و واقعا راست می‌گفت و البته چیز عجیب و غریبی هم نبود. همه ما می‌دانیم.

 

اگر من پارسال ۱۰ سکه داشتم قیمت آن ۳ برابر شده بود

 

اگر ملک داشتم چندین میلیون و یا حتی میلیارد روی آن رفته بود.

 

اما زندگی ما با اگر درست نمی‌شود.