دستورالعمل گام‌به‌گام برای تبدیل رویا به واقعیت – قسمت اول

کافیست اصول موفقیت را یادبگیرید تا هرکجا که هستید موفق شوید...

 38

فرقی نمی‌کند هدفتان چه باشد، دستورالعمل یکیست

می‌خواهید بهترین فروشندۀ شرکتتان بشوید و یا یک آرشیتکت برجسته، تمام نمره‌هایتان بیست شود و یا وزن کم کنید، خانۀ رویایی‌تان را بخرید یا یک ورزشکار درجه‌یک جهانی شوید، یک خواننده یا بازیگر محبوب شوید، میلیاردر شوید یا از خودتان یک کارآفرین موفق بسازید.

در هر صورت دستورالعمل موفقیت یکی است و شما لازم دارید یک سری اصول خاص را به کار ببندید تا ببینید چگونه رویای همیشگی‌تان به واقعیت تبدیل خواهد شد.


برای شروع قسمت اول، آماده‌اید؟

» گام اول
باید مسئولیت کامل زندگی‌تان را بپذیرید

روزی یک رهگذر، مردی را می‌بیند که زیر نور آفتاب به دنبال چیزی می‌گردد. از او می‌پرسد دنبال چیست، او پاسخ می‌دهد دنبال کلید مهمی است که آن‌ را گم کرده. رهگذر به او کمک می‌کند و حالا دوتایی به دنیال کلید می‌گردند.

بعد از مدت زیادی جستجوی بیهوده رهگذر می‌گوید: «همه جا را گشتیم و چیزی پیدا نشد، مطمئنی که پول را اینجا گم کرده‌ای؟»مرد پاسخ می‌دهد: «نه، پول را در خانه گم کرده‌ام؛ اما اینجا زیر نور آفتاب کلید انعکاس بیشتری خواهد داشت و می‌توانم آن را راحت‌تر پیدا کنم !»

شاید عملکرد آن مرد بالا خنده‌دار به نظر بیاید ولی واقعیت این است که خیلی وقت‌ها ما دقیقا با همین روش زندگی می‌کنیم و دلیل نرسیدن به موفقیت‌ها را در جایی بیرون از خودمان جستجو می‌کنیم.

ماکس دی پری
ماکس دی پری

درواقع اکثر ما یاد گرفته‌ایم که برای آنچه در زندگی خوشمان نمی‌آید، دیگران را سرزنش کنیم؛ والدین، رئیس، دوستان، رسانه‌ها، همکاران، ارباب رجوع، همسر، اقتصاد، آب‌و‌هواصور فلکی، بی‌پولی و خلاصه هر کس و هرچیزی را ملامت می‌کنیم و هیچ‌وقت مشکل واقعی، یعنی خودمان را نمی‌بینیم.

ما در زندگی تنها اختیار دو چیز را داریم:

  • افکارمان
  • رفتارمان

نحوۀ به کارگیری این دوچیز است که تجربه‌های ما را تعیین می‌کند.
اگر آنچه‌را که تولید یا تجربه می‌کنیم دوست نداریم، باید واکنش‌هایمان را تغییر دهیم. افکار منفی‌مان را کنار بگذاریم و مثبت فکر کنیم. عادت‌هایمان را تغییر دهیم و یا مطالبی که می‌خوانیم را عوض کنیم.

و یا حتی شاید لازم باشد دوستانمان را عوض کنییم یا شیوۀ صحبت‌کردنمان را تغییر دهیم. به احتمال زیاد می‌دانید که اگر کاری که همیشه می‌کرده‌اید را ادامه دهید، همان نتایج همیشگی را به دست خواهید آورد.

پس بهتر است این مسئله را هم بدانید که برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ اولین و مهم‌ترین قدم این است که

  • دست از سرزنش کردن دیگران بردارید

و در مقابل شرایطی که دلخواه شما نیست همیشه فرمول سه کلمه‌ای زیر را به خاطر داشته باشبد:

«تغییر، ترک، تقبّل»

وین‌ دایر در جایی می‌نویسد: «سرزنش کردن دیگران یعنی اتلاف وقت. هرچقدر هم که تقصیر را گردن دیگران بیندازید و یا از آن‌ها ایراد بگیرید، این باعث تغییر شما نخواهد شد.»

استفاده از این فرمول ساده است: شرایطی که دلخواهتان نیست را تغییر دهید، اگر نشد از آن موقعیت خارج شوید و باز هم اگر نشد آن را بپذیرید.

  • سرزنش کردن را کنار بگذارید

باید همواره مد نظر داشته باشید تا وقتی که کسی یا چیزی را به خاطر عدم موفقیت خودتان سرزنش کنید موفق نخواهید شد. اگر می‌خواهید پیروز شوید باید قبول کنید این شمایید که عمل کردید، فکر کردید، احساس کردید و انتخاب کردید تا به این مرحله که الان هستید گام بگذارید، همه‌اش کار خودتان بوده است.

خودتان را گول نزنید، بی‌رحمانه با خودتان صادق باشید و حساب و کتاب کنید.


» گام دوم
بدانید که چرا اینجایید

واقعیت این است که همۀ ما برای هدف خاصی به دنیا آمده‌ایم.

شناسایی، پذیرش و احترام به این هدف شاید مهم‌ترین کاری باشد که افراد موفق انجام می‌دهند. آن‌ها برای درک این‌که چرا به این دنیا آمده‌اند وقت می‌گذارتد و بعد این هدف را با شور و اشتیاق دنبال می‌کنند. مانند برادران رایت که در مقاله «قدرتمندترین سلاح در جنگ با سختی های زندگی برای یک هدف» راجع بهشون خواندید.

با هدف، همه‌چیز در زندگی در جای صحیح خودش قرار می‌گیرد. 
هدفمند بودن یعنی این‌که هرچه را دوست دارید انجام بدهید، آنچه را در آن مهارت دارید پیدا کنید و آنچه را که برایتان مهم است به دست بیاورید.

زمانی که شما واقعا هدفمند باشید، مردم، منابع وفرصت‌های مورد نیاز خودشان به صورت طبیعی به سراغتان می‌آیند؛ اگر نمیدانید این هدف بزرگ شما چیست این مقاله شاید کمک‌تان کند.

دلیل هرآنچه که می‌کنید چیست؟

بدون وجود یک هدف غایی به عنوان قطب‌نمای راهنما، باقی اهداف و برنامه‌هایتان باعث رضایت شما نخواهند شد. مطمئنا نمی‌خواهید بالای نردبانی برسید که بعدا متوجه شوید آن را روی دیوار اشتباهی تکیه داده‌اید !

چگونه قطب‌نما را پیدا کنیم؟

از پت ویلیامز، یکی از بزرگترین نویسندگان و سخنرانان جهان درمورد راز موفقیتش پرسیدند، او گفت: «تا وقتی جوانید، ببینید که دوست دارید چه کاره شوید. بعد، زندگی‌تان را حول این محور تنظیم کنید که چطور می‌شود از این راه پول درآورد

بر خلاف تصور خیلی‌ها، لازم نیست چندین سال صرف آزمون و خطا و جستجو برای یافتن هدف غایی و دلیل وجودی‌تان باشید.

خوشبختانه شما می‌توانید با استفاده از یک روش بی‌نهایت ساده مهم‌ترین هدف زندگی خود را پیدا کنید.

بزرگترین راهنمای شما، شادمانی شماست. بله، شادمانی!
همه از بدو تولد در زندگی خود دارای راهنمای بزرگی هستند که با توجه به میزان شادی، نشان می‌دهد که آیا فرد در مسیر هدف قرار دارد یا خیر. هرآنچه که شما را بیشتر از هرچیز دیگری شاد می‌کند، هم‌سو با هدف شماست.

برای پیدا کردن این هدف فهرستی از مواقعی را تهیه کنید که بیش از همه احساس شادی و سرزندگی کرده‌اید. عناصر مشترک این تجارب چه بوده است؟ آیا می‌توانید با انجام این کارها خرج زندگی‌تان را هم دربیاورید؟

از هدف خود دور نشوید

وقتی هدف زندگی‌تان را مشخص کردید و آن را نوشتید، هر روز آن را با خود مرور کنید.
حتی پیشنهاد می‌کنیم تصاویری که شما را به یاد هدفتان می‌اندازند را  چاپ کنید و در جایی بچسبانید یا در پس زمینۀ گوشی‌تان قرار دهید تا هر لحظه جلوی چشمتان باشد.

وقت گذاشتن همیشه مهم است؛

رویکرد دیگری که به شفاف‌سازی هدف‌تان کمک می‌کند، وقت گذاشتن و در آرامش فکر کردن است، همان تفکر عمیق. وقتی به مرحلۀ عشق و آرامش درونی رسیدید، از خودتان بپرسید:«هدف زندگی من چیست؟ نقش منحصر به فرد من در این جهان کدام است؟» آن وقت اجازه بدهید که پاسخ این سوال به شما الهام شود

بگذارید این پاسخ تا جایی که تخیل‌تان اجازه می‌دهد باز و فراگیر باشد.
نیازی نیست که واژه‌های شاعرانه یا آنچنانی استفاده کنید. با انجام این‌کار به مرور خواهید دید که هربار چگونه هدف اصلی و نهایی زندگی‌تان برایتان شفاف تر و قابل درک‌تر خواهد شد.

اصول را دنبال کنید

تا اینجا دو مورد از اصول حیاتی موفقیت را مرور کردیم و دو قدم به آگاهی تمام و کمال درمورد این اصول نزدیک‌تر شدیم.

الا نوبت آن است که گام سوم را محکم بردارید...

 22

افرادی که در زندگی به خواسته‌هایشان نمیرسند، 
خواسته‌های خود را به صورت دقیق و شفاف تعییر نکرده‌اند.

سری مقالۀ «اصول حیاتی موفقیت» در مجموعه‌ای قدم‌به‌قدم و درست مانند یک راهنمای شخصی شما را از صفر تا صدِ رسیدن به هدفتان همراهی خواهد کرد.

در این مجموعه تمرینات ساده اما تاثیرگذاری ارائه می‌شوند که عمل کردن به آن‌ها به راستی می‌تواند زندگی‌تان را متحول کند. اصول ارائه شده در این سری‌مقاله به قدری جامع و دقیق است که می‌توانیم از آن به عنوان شاه‌کلید رسیدن به رویاها یاد کنیم و این تضمین را بدهیم که در صورت عمل کردن مداوم و منظم به توصیه‌ها به مرور شاهد پیوستن بزرگ‌ترین رویاهایتان به واقعیت خواهید بود.قسمت اول |

برای شروع قسمت دوم، آماده‌اید؟

در قسمت اول توضیح دادیم که اولین و دومین گام‌ها برای رسیدن به موفقیت «پذیرفتن مسئولیت زندگی» و «دلیل وجودی‌تان» است؛ وقتی که پذیرفتید هیچ‌کسی به غیر از شما مسئول زندگی‌تان نیست و فهمیدید که برای چه به این جهان آمده‌اید، حالا نوبت به گام سوم میرسد و باید تصمیم بگیرید که می‌خواهید چه بکنید، چه باشید، چه تجربه‌ها و چه دستآوردهایی داشته باشید؟

یکی از اصلی‌ترین دلایلی که خیلی‌ها در زندگی به چیزهایی که می‌خواهند نمی‌رسند این است که نمی‌دانند چه می‌خواهند !

درواقع افرادی که در زندگی به خواسته‌هایشان نمیرسند، خواسته‌های خود را به صورت دقیق و شفاف تعییر نکرده‌اند.

آگاهی دقیق به خواسته ها چیزی است که هر کودکی با آن متولد می‌شود؛ او می‌داند که گرسنه است یا نه، غذاهایی که دوست ندارد را نمی‌خورد و آن هایی که می پسندد را با ولع می‌خورد.

کودکان، نیازها و خواسته های خود را با تمام ابزارهایی که دارد (مانند گریه) ابراز می‌کند.بدون هیچ شرم و ملاحظه‌ای بلند گریه می‌کند تا به خواسته‌اش برسد.

وقتی هم که بزرگ‌تر می شود چهار دست و پا به سمت آنچه برایش جذاب است حرکت می‌کند. مشخص است که چه می‌خواهد و مستقیماً به سمت همان حرکت می‌کند.

چگونه این ویژگی را از دست می‌دهیم؟

  • دست نزن !
  • نکن !
  • نرو !
  • هرچی تو بشقابت هست بخور، خوشم نمیاد نداریم.
  • خجالت بکش.
  • نمی‌تونی.
  • گریه نکن.
  • فقط همین که من میگم.

حالا فهمیدید چرا این ویژگی را از دست می‌دهیم؟
بعد از سال ها شنیدن چنین حرف‌هایی اکثر ما نیازهای روحی و جسمی خود را فراموش می‌کنیم و اسیر سر درآوردن از آن چیزی می شویم که دیگران از ما می‌خواهند.

یاد می‌گیریم که برای کسب تایید دیگران چگونه عمل کنیم و چطور باشیم؛ برای مثال :

  • پزشکی می‌خوانیم چون پدر می‌خواهد
  • به خاطر دل مادر ازدواج می‌کنیم
  • به خاطر رضایت دوستانمان در جاهایی که مایل نیستیم همراهیشان میکنیم

به خاطر اینکه اطرافیان درموردمان حرف نزنند از آرزوی کار کردن در رشتۀ هنری مورد علاقه‌مان دست می‌کشیم و یک ‘کسب‌و‌کار واقعی’ راه می‌اندازیم… همین حالا اگر از یک نوجوان بپرسید می‌خواهد چه کاره شود، بعید نیست اگر جواب بشنوید: «نمی‌دانم»

چون آن‌قدر باید و نباید روی سر یک نوجوان ریخته که  خواسته‌های واقعی‌اش زیر آن ها دفن می‌شود.

» گام سوم
خواسته‌های واقعی‌تان را مشخص کنید

چطور می‌توانیم بدون ترس، شرم یا ملاحظه خواسته‌های واقعی خود را بازیابی کنیم؟
چطور می‌توانیم دوباره با شور و شوق واقعی خودمان آشتی کنیم؟

در جواب این سوال باید بگوییم… اولین قدم این است که  به ترجیحات خود در موقعیت‌های مختلف احترام بگذاریم، چه بزرگ و چه کوچک؛ نباید این ترجیحات فردی را کوچک بشماریم.

شاید آن‌ها برای دیگران کم اهمیت باشند، مهم نیست، مهم این است که برای خودتان کم اهمیت نباشند.

برای این منظور هربار که با یک انتخاب روبروی شدید،
هرچقدر هم که کوچک بود، وقت بگذارید
و ببینید که ترجیح درونی و قلبی‌تان چیست.

مشخص نبودن خواسته‌ها و ترجیح دادن نیازها و تمایلات دیگران به خواسته‌های خود تنها یک عادت‌ استبا تمرین «عادت متضاد» می‌توانید به راحتی این عادت ناپسند را ترک کنید.

» اولین تمرین

یکی از موثرترین و ساده‌ترین راه‌ها برای مشخص کردن آنچه که واقعا می‌خواهید تهیۀ یک فهرست سی‌تایی از چیزهایی است که واقعا می‌خواهید انجام دهید یا داشته باشید.

خواهید دید که اولین خواسته‌هایتان چندان پیچیده نیست. درواقع اکثر مردم چیزهایی مانند یک خودروی آنچنانی، یک ویلا و یک خانۀ فلان مدل و چیزهایی از این قبیل می‌خواهند. اما از اواسط این تمرین کوتاه (که معمولا بیشتر از پانزده دقیقه طول نمی کشد) خود واقعی‌تان شروع به حرف زدن می‌کند:

«می‌خواهم مردم دوستم داشته باشند»
«می‌خواهم آرامش درونی داشته باشم»
«می‌خواهم عاشق زندگی و مردم باشم»
این خواسته‌ها ، ارزش‌های واقعی و درونی شما هستند…

» خواسته‌هایتان را کاربردی‌تر کنید
در این میان چیزی هست که باعث می‌شود بیشتر مردم خواسته‌های واقعی شان را دنبال نکنند و حتی آن‌ها را به دست فراموشی بسپارند. آن چیز فکر این است که با انجام آنچه که دوستش دارند نمی‌توانند پول دربیاورند.

مثلا ممکن است کسی بگوید: «من دوست دارم با مردم گپ بزنم، اما گپ زدن که برای کسی نان و آب نمی‌شود!» اگرچه ممکن است این طرز فکر منطقی به نظر بیاید، اما باید بگوییم که اگر شما هم اینطور فکر می‌کنید بهتر است همین حالا تجدید نظر کنید.

برای مثال اپرا وینفری یا دایان براوز یا هزاران نفر دیگر هستند که از طریق همین گپ زدن با مردم خرج زندگی‌شان را درمی‌آورند؛ یا خیلی‌ها هستند که عاشق مسافرت کردن و دیدن جاهای مختلف دنیا هستند و از همین طریق هم خرج زندگی را درمی‌آورند… لازم نیست اسم تورلیدرهای بزرگ دنیا که عاشق کارشان هستند را بیاوریم.

نمونۀ زندۀ دیگری هم وجود دارد که روزی پای لپ‌تاپ نشسته و این مطلب را برای شما نوشته است!
بله من مصطفی ولی‌پور، نویسندۀ این مطلب عاشق و تشنۀ یاد گرفتن و مطالعه و اضافه کردن به دانشم هستم و روزی رویایم این بود که بتوانم از این طریق برای خودم درآمد داشته باشم، حالا به رویایم رسیده‌ام و هرچه بیشتر یاد می‌گیرم بیشتر می‌نویسم و پول هم درمی‌آورم.

اپرا وینفری

پس می‌بینیم که چنین چیزی به هیچ وجه عجیب و غریب و دست‌نیافتنی نیست و شما هم می توانید با صرف کمی وقت و خرج مقداری شهامت همانی باشید که سال‌ها رویایش را داشتید.

» دومین تمرین

یک فهرست بیست تایی از کارهایی که دوست دارید تهیه کنید و بعد به راه‌هایی که می‌شود از طریق انجام آن کارها پول درآورد فکر کنید.

اگر عاشق ورزشید می‌توانید، ورزشکار، نویسنده یا گزارشگر ورزشی یا حتی عکاس ورزشی شوید. یا حتی می‌توانید در کار مدیریت یا  به عنوان کارمند یک تیم حرفه‌ای مشغول شوید. یا می‌توانید مربی، مدیر و یا مسئول تبلیغات تیم شوید؛ می‌بینید که راه‌های بیشماری برای پول درآوردن در زمینۀ مورد علاقۀ شما وجود دارد.

قدم اول را محکم بردارید
فعلاً در قدم اول مشخص کنید که دقیقا چه می‌خواهید تا در قسمت‌های بعدی سری‌مقاله نشان دهیم که چطور می‌شود از همان طریق موفق بود و پول درآورد.

از بزرگ فکر کردن نترسید میکلانژ یک جملۀ درخشان دارد که می‌گوید :

«خطر بزرگی که بیشتر ما را تهدید می کند،
این نیست که هدفمان بیش از اندازه دور است و به آن نمی‌رسیم،
بلکه خطر در این است که هدفمان بیش از حد دست یافتنی باشد
و مطمئن باشیم که به آن می‌رسیم»

من و تمام اعضای تیم سوخت جت اینجاییم که تشویقتان کنیم از محدود کردن رویاهایتان بپرهیزید. این نکته را هرگز فراموش نکیند که:«اگر رویایتان شما را نمی‌ترساند، پس به اندازۀ کافی بزرگ نیست»

هیچ کس حق ندارد رویایتان را بگیرد
بهتر است این جمله را با خود دائم تکرار کنید یا آن را روی تکه‌ای کاغذ بنویسید و توی کیف پولتان، جایی که هرروز چشمتان به آن بیفتد، بگذارید. «مانتی  رابرتس» نویسندۀ کتاب «مردی که به اسب‌ها گوش می‌دهد» خاطرۀ جالبی دارد:

وقتی او دانش‌آموز بود، معلمش انشایی به کلاس داد با این موضوع که وقتی بزرگ شدید می‌خواهید چه کاره شوید؟ مانتی نوشت که می‌خواهد یک مزرعۀ 800 هزار متر مربعی داشته باشد و در ان اسب مسابقۀ اصیل پرورش دهد! معلم پایین ترین نمره را به او داد و توضیح داد که رویایش غیر واقعی است.

از نظر معلم پسربچه‌ای با شرایط او هرگز نمی‌توانست به اندازۀ کافی پول برای این کار به دست بیاورد. وقتی معلم پیشنهاد کرد که مانتی برای گرفتن نمرۀ بهتر، انشای خود را از نو بنویسد، مانتی جواب داد: «نمرۀ انشای من مال شما. من آرزویم را عوض نمی‌کنم !»

امروز مانتی صاحب مزارع 620 هزار متر مربعیِ Flag is Up (به معنیِ : پرچم بالاست!) در کالیفرنیاست و به پرورش اسب‌های اصیل مسابقه مشغول است.

» تمرین طلایی

تمرینی که در این بخش به شما ارائه خواهیم کرد یکی از بهترین تمرین‌ها برای دست‌یابی به رویایی واقعی و درونی‌تان است و می‌توانید در مدت کوتاهی تمام باید‌ها و نباید‌های جامعه که از کودکی روی وجودتان تلنبار شده‌اند را پس بزنید و پس از آن به رویای بزرگ خود دسترسی پیدا کنید…

یک موزیک ملایم پخش کنید و در محیطی آرام بشینید و مطمئن شوید که چیزی حواستان را پرت نخواهد کرد. حالا چشم‌هایتان را ببندید و از ضمیر ناخودآگاهتان بخواهید که تصویر زندگی ایده‌آلتان را درقیقاً به همان شکلی که می‌خواهید تجسم کند، فکر کنید هیچ مانعی برای رسیدن به خواسته‌هایتان وجود ندارد… هیچ مانعی.

درمورد خواسته‌هایتان در زمینه‌هایی که در پاراگراف بعد می‌خوانید با دقت تفکر عمیق کنید و حتی کوچترین جزئیات آن را مطابق با میل و سلیقه‌تان تجسم کنید…انگار که یک غول چراغ جادو ایستاده تا در لحظه خواستۀ شما را همانگونه که اعلام کرده‌اید برایتان برآورده کند.

  • درآمد ماهیانه و پس‌انداز و میزان دارایی خالص‌تان
  • خانۀ دلخواهتان و محله و شهر و کشور مورد نظرتان
  • خودرو و دارایی‌های دیگرتان
  • شغل مورد علاقه و همکارها و مشتری‌هایتان
  • تفریح و اوقات فراغتتان و مسافرت‌هایی که می روید.وضعیت ایده‌آل جسمی و روحی و روانی‌تان
  • روابطتان با دوستان، خوانواده
  •  و سرانجام به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید فکر کنید. جامعۀ ایده‌آل شما چگونه خواهد بود؟ چه فعالیت هایی بیشتر و چه فعالیت‌هایی کمتر در آن صورت می‌گیرد؟

بعد از تمرین پاسخ‌های خود را روی یک کاغذ بنویسید.
هرروز رویایی که نوشته‌اید را مرور کنید. این کار باعث می‌شود که ذهن هشیار و ضمیر ناخودآگاه شما روی این رویا متمرکز بماند، همانطور که قبلا در مقاله «چطور سرنوشت تان را پیشگویی و اگر خواستید تغییر دهید؟» خواندید.

نکتۀ آخر این‌که بهتر است دوستانی پیدا کنید که بتوانید رویای خود را با آن‌ها در میان بگذارید.
با این کار هربار متوجه خواهید شد که رویایتان شفاف تر و دست‌یافتنی تر جلوه خواهد کرد و مهم‌تر از همه ذهن ناخودآگاهتان برای پیدا کردن راه‌های رسیدن به آن، توسط RAS که پیش‌تر در مقاله‌ «با فرمول موفقیت کشف شده توسط علم عصب شناسی ساده تر موفق شوید»