در جاده پر تلاطم زندگی... _آموختم تلافی کردن از انرژی خودم می کاهد _آموختم گاهی از زیاد نزدیک شدن فراموش می شوی _آموختم تا با کفش کسی راه نرفتم راه رفتنش را قضاوت نکنم _آموختم گاهی برای بودن باید محو شد _آموختم دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست که بر دل حکومت میکند _آموختم از کم بودن نترسم اگر کم باشم شاید ولم کنن ولی زیاد که باشم حیفم میکنند. _آموختم برای شناخت آدمها یکبار بر خلاف میلشان عمل کنم.