او
انسانی در حال شدن بود. آدمی بود که تجربیاتی داشته، وقایع و رویدادهایی
را شاهد بوده، که کمتر انسانی آنها را دیده است، و در تمام این حوادث
توانسته سلامت روحی خود را حفظ کند، ولی این الزاماً بدین معنی نیست که
هرچیزی که گفته، درست است.
«زهرا
تاجالسلطنه» فرزند ناصرالدین شاه قاجار و تورانالسلطنه -دختر پسرعموی
شاه- و متولد 1262 بود. او 13 ساله بود که به اجبار به ازدواج یک شاهزاده
قجری همسنوسال خود درآمد و به دلیل اینکه از ابتدا با این وصلت موافق
نبود، پس از چندین سال دعوا و مرافعه با شوهر خود، سه بار خودکشی ناموفق و
با وجود داشتن سه فرزند، از همسرش جدا شد.
اما
این جدایی برایش روزگار خوشی به ارمغان نیاورد؛ زیرا کمی بعد برادرها
دوباره او را در فضای بحرانی سالهای مشروطه به ازدواج اجباری با «قوللر
آقاسیباشی» درآوردند؛ ازدواجی که با وقایع فتح تهران و کمشدن قدرت
قاجارها به طلاق کشیده شد.
از
اینجا به بعد زندگی تاجالسلطنه -همزمان با ورود تفکر غربی و نفوذ فرهنگ
اروپایی به جامعه ایرانی- دچار تغییراتی اساسی میشود و او با الهامگرفتن
از این تفکرات، راه عصیانگری در برابر پایههای عقیدتی، اخلاقی و عرفی
جامعه برمیدارد و در جلد اول کتابی که از او با نام «خاطرات تاجالسلطنه»
چاپ شده است، بر بسیاری از قوانین اسلامی و عرفی همچون حجاب، ازدواج، نقش
همسری و... شورش میکند.
آن
زمان از زندگی تاجالسلطنه به دلیل داشتن چنین دیدگاههایی، از یک طرف
نویسندگان و فعالان حوزه زنان به شدت به او علاقه نشان داده و تقدیر کرده و
البته همچنان میکنند، اما از طرف دیگر با وجود حملهای که او به برخی از
احکام و مصادیق مذهبی در کتاب خاطراتش کرده است، مشخص نبود که چرا
روشنفکران ضدمذهب بعد از دوران وفات و در طول دهههای گذشته همیشه با او بد
بوده و انواع تهمتها و بدگوییها را نثار تاجالسلطنه میکرده و البته
همچنان میکنند.
حقیقت
آن است که زندگانی تاجالسلطنه چند سال بعد از نوشتن کتاب خاطراتش به شکل
عجیبی در تاریخ معاصر پیدا نبود، اما با پیدا شدن جلد دوم کتاب او، مشخص
میشود که «زهرا تاجالسلطنه» در اواخر دهه 1290 سفری به عتبات عالیات
داشته و در این سفر مسیر زندگیاش بهکلی عوض میشود و پس از بازگشت به
ایران در قالب بانویی معتقد و عفیف زندگی خود را ادامه میدهد. او در سال
1306 جلد دوم کتاب خود را بدون نام و به شکل پاورقی -تحت عنوان سرگذشت یک
شاهزاده خانم ایرانی- در مجله کوشش با مدیرمسئولی سیدشکرالله حسنی صفوی، به
چاپ میرساند؛ کتابی که در آن با احترام زیاد از قرآن و اسلام یاد میکند و
با تمجید فراوان از حضرت رسول (ص) و حضرت زهرا (س)، بر برپایی مراسم
روضهخوانی و عاشورا تأکید میکند. همچنین در بخشهای مختلف کتاب خود از
علمای شیعه با احترام یاد میکند. همچنین در چند جا از چادر یزدی و روبنده
اصفهانی نیز دفاع میکند.
«سرگذشت
شاهزاده خانم ایرانی» عنوان کتابی است که به همت مسعود کوهستانینژاد؛
پژوهشگر تاریخ و توسط انتشارات دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است.
اتاق
فکر تاریخ انبیا مؤسسه اشراق با همکاری پایگاه تحلیلی- خبری مهرخانه به
منظور آشنایی بیشتر با زندگی تاجالسلطنه، در نشستی با حضور مسعود
کوهستانینژاد؛ نویسنده کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» و پژوهشگر
تاریخ، به بررسی این کتاب پرداخته است.
به گزارش مهرخانه،
در ابتدای این نشست کوهستانینژاد درخصوص شخصیت تاجالسلطنه گفت:
تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه است و در اوج قدرت ناصرالدین شاه بهدنیا
آمد. در دوره مظفرالدینشاه زندگی کرد و شاهد انقلاب مشروطه و وقایع بعد آن
نیز بود.
وی
با بیان اینکه تاجالسلطنه یکی از انسانهای بزرگ و بینظیر تاریخ معاصر
است، ادامه داد: او انسانی در حال شدن بود. آدمی بود که تجربیاتی داشته،
وقایع و رویدادهایی را شاهد بوده، که کمتر انسانی آنها را دیده است، و در
تمام این حوادث توانسته سلامت روحی خود را حفظ کند، ولی این الزاماً بدین
معنی نیست که هرچیزی که گفته، درست است.
تاجالسلطنه؛ شخصیتی نادر در تاریخ معاصر
نویسنده
«سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» با تأکید بر اینکه تاجالسلطنه در حال حرکت
روحی بود، تشریح کرد: او تمام توهینهای مشروطهچیهای تندروی ناجوانمرد
را تحمل کرد، و به عقاید خود پایبند بود. آدمی بود که به همه چیز سر زد تا
ببیند در چه دروهای زندگی میکند و در نهایت یک انتخاب داشت. من کاری به
این ندارم که مذهبی بوده است یا غیرمذهبی، اما شخصیتی نادر در ایران معاصر
است.
برای درک شخیت این زن، باید به زمانهاش توجه کرد
کوهستانینژاد
با بیان اینکه برای درک شخیت این زن، باید دید در چه کوران حوادثی جای
گرفته است، اظهار داشت: تاجالسلطنه زمانی به دنیا آمد که پدرش در اوج قدرت
بود، ولی اقتدارش داشت فروپاشیده میشد. او در دربار پیشرفت کرد، پیانو
میزد و هنرمند بود، به کلاسهای تئاتر دارالفنون رفته بود. تاجالسلطنه
کسی بود که عمیقترین و وحشتناکترین فجایع تاریخ معاصر را دید. شاهد دو
قحطی بود. یکی قحطی سال 1279 و1280، و دیگری قحطی بزرگ سال 1295. او شاهد
انقلاب فرهنگی و سیاسی مشروطه در دوره مظفرالدین شاه نیز بود و بعد از آن
وارد انجمن زنان شد. تا اینجا، نقلهایی که در مورد زندگی تاجالسلطنه
میشود، درست است، اما باقی زندگی او را طرفداران تفکرات غربی مطرح
نمیکنند؛ اینکه چه رفتارهایی زشتی با او داشتند. او وقتی وارد انجمن زنان
شد، چنان سرخورده شد و چیزهایی از آنها دید که انجمن را ترک کرد و وقتی
از انجمن بیرون آمد، مورد غضب مشروطهچیها قرار گرفت.
وقتی تاجالسلطنه از انجمن زنان خارج شد، او را بیاعتبار کردند
وی
ادامه داد: او ابتدا فکر میکرد مشروطه خوب است و برای مردم منفعت دارد،
ولی وقتی داخل مشروطهچیان و انجمن زنان شد و دید به اهداف خود نمیرسد،
بیرون آمد. آنها هم به بدترین روشها این آدمها را بیاعتبار کردند و
تهمتهای زشتی به او زدند.
آیا در این شرایط میتوان انتظار داشت این زن از خود دفاع کند؟
کوهستانینژاد
در ادامه با تأکید بر اینکه تاجالسلطنه را باید در زمان خودش درک کرد،
خاطرنشان کرد: او با این وقایع بهشدت زده شد و به دلیل سن کمیکه داشت و
اینکه استواری درونی لازم را نداشت، تبدیل به فردی منزوی شد. ما داریم در
مورد یک دختر حدوداً 23 ساله صحبت میکنیم، نه زنی بزرگ. ازطرفی وقتی از
مشروطهطلبها برگشت، بهنحو وحشتناکی به او فشار وارد شد. تاجالسلطنه در
این شرایط نتوانست از خود دفاعی داشته باشد و اعاده حیثیت کند. ازطرفی اگر
مقابل این اتهامات میایستاد، ممکن بود حتی به زندان بیفتد. برادرزادهاش
را هم تبعید کردند و تمام این مشکلات او را بهشدت دچار آسیب روحی کرد. او
تا پیش از این، در ناز و نعمت بهسر میبرد و الان شاهد این بود که تمام
زندگیش در حال فروپاشی است. باید وضعیت این زن جوان مطلقه را در صد سال پیش
و در موقعیت خودش فهم کرد. آیا در این شرایط میتوان انتظار داشت این زن
فعالیتی در دفاع از خود داشته باشد؟
نویسنده
کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» افزود: تاجالسلطنه، یک زن هنرمند بود.
او فکر میکرد که میتواند وارد شود و کاری انجام دهد، ولی دید که
نمیتواند. در سال 1321 تاجالسلطنه 14 سال داشت و قحطی در آن زمان تأثیر
بسیاری بر زندگی مردم گذاشت. فوت پدر و بیرونکردن 400 نفر از زنان حرمسرا
از قصر نیز حادثه تلخی برای او بود. باز دوباره در زمان مظفرالدینشاه، پس
از فوت وی، تعداد زیادی از درباریان را از قصر بیرون میکنند و...
تاجالسلطنه تمام این اتفاقات را دید و درکی از مسایل آنها پیدا کرد.
بیانصافی است که بگوییم تاجالسلطنه گرایش به بهاییت و بابیت داشته است
وی
با بیان اینکه در کتاب اول تاجاسلطنه راز بزرگی نهفته است که با درک روح
او میتوان این راز را درک کرد، ادامه داد: یک دختر 23 ساله در مرکز این
تحولات و تغییرات شدید قرار گرفته و همه را دیده و تحمل کرده است. این دختر
به سالی میرسد که کتاب نخست خود را مینویسد. او حساسیت ویژهای درباره
پدرش داشت و در کتاب نخست خود نیز به این امر اشاره دارد و از پدر خود دفاع
میکند و صراحتاً بهاییها را مقصر اصلی این اتفاقات میداند. این
بیانصافی است که بگوییم تاجالسلطنه گرایش به بهاییت و بابیت داشته است.
نسخه عبدالحسین حسابی توسط افرادی که میخواستند تاجالسلطنه را بدنام کنند، نابود شد
کوهستانینژاد
اظهار داشت: در سالهای 4-1332 قمری درهای ایران از لحاظ فرهنگی به سمت
غرب باز میشود. هیئتهای مسیحی در ایران رفتوآمد داشتند و گروههای
فرهنگی اروپایی کاملاً آزاد بودند و تاجالسلطنه به همه اینها صادقانه
اشاره دارد. نثر این کتاب، مانند نثر همان دوران است و نثری در حال گذر به
شمار میرود، نه مانند نثر اعتمادالسلطنه که نثری کاملاً قجری است. کتاب
نخست تاجالسلطنه گوهری در زمان خودش است و باید با نثرهای موجود در زمان
او مفایسه شود. این کتاب، کتاب بزرگ و درخورتوجهی است. البته آن زمان کتاب
خطی است و به چاپ نمیرسد. همه معتقدند اولین نسخه منتشره از این کتاب
چندین سال بعد توسط آزادخان افغانی تهیه شده است و این فاصله زکانی،
ناجوانمردانه است، اما پیش از این هم شاهد نسخه خطی دیگری از این کتاب
بودهایم که بسیار معتبر است و در زمانی زودتر از آزادخان افغان، توسط
عبدالحسین حسابی در سال 1294 ش کتابت شد، اما این نسخه توسط افرادی که
میخواستند تاجالسلطنه را بدنام کنند، نابود شد.
روایتی ضدمشروطیت که نابود میشود
این
پژوهشگر تاریخ معتقد است روایتی که در این کتاب توسط تاجالسلطنه از
مشروطیت و وقایع آن دوران مطرح میشود، کاملاً ضدروایت مشروطهطلبان است و
به همین دلیل این نسخه بعدها به چاپ نمیرسد.
وی
در ادامه خاطر نشان کرد: تاجالسلطنه پس از مدتی وارد حلقه ادبی گل زرد
میشود. در اواخر سال 1290 ش چندین و چند حلقه ادبی داریم. از این حلقههای
ادبی، بزرگان ادبی خارج شدند. حلقه ادبی گل زرد هم یکی از این حلقهها
بوده که نام خود را از نشریه ادبی گل زرد که توسط مرحوم ریحان به چاپ
میرسیده، گرفته بود. این هفتهنامه، طرفدار اتحاد اسلام بود و به نوعی
هفتهنامهای بینالمللی بهشمار میآمد که افغانها، ترکها و ... در آن
مقاله مینوشتند و بسیار پیشرو بوده است. ازجمله افراد فعال در این نشریه
آزادخان افغانی بود که بعدها وابسته سفارت افغانستان در تهران میشود و در
این حلقه، تاجالسلطنه او را میشناسد. به همین دلیل هم است که بعدها
آزادخان خاطرات او را استنساخ میکند. این استنساخ مبنای سلسله مقالات او
میشود. حدود سال 6-55 ش برای اولینبار خاطرات تاجالسلطنه در نشریه
خواندنیها به صورت مسلسل به چاپ میرسد.
نویسنده
کتاب «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» اظهار داشت: در سال 1348 فردی اعلام
میکند که ما توانستیم نسخهای از کتاب تاجالسلطنه را پیدا کنیم که توسط
عبدالحسین حسابی؛ وزیر عدلیه و با نزدیکترین فاصله از این کتاب استنساخ
شده است. این نسخه الان در کتابخانه دانشگاه تهران نگهداری میشود. سه سال
بعد ایرج افشار که خود ازجمله افرادی بوده که مقالات بسیار تندی در مورد
تاجالسلطنه مینویسد، وقتی فهرست نسخههای خطی را ارایه میدهد، اصلاً
ذکری از این نسخه نمیکند، ولی نسخه خطی آزادخان در اختیار فردی قرار
میگیرد و او در سال 6-55 این نسخه را در خواندنیها به چاپ میساند.
کسی از تغییرات بعدی تاجالسلطنه و خروجش از دایره مشروطهچیان چیزی نمیگوید
وی
ادامه داد: به هر حال پس از چند سال این کتاب به چاپهای بعدی میرسد و
تاجالسلطنه براساس آن به عنوان یک زن فمینیست معرفی میشود؛ چراکه فکر
میکردند تاجالسلطنه در انجمنهای مشروطه بوده، یا سوابقی در این زمینهها
داشته است؛ درحالیکه کسی از تغییرات بعدی او و خروجش از دایره
مشروطهچیان چیزی نمیگوید.
کوهستانینژاد
در ادامه با بیان اینکه تاجالسلطنه بعد از کتاب اول خود با دو امر مهم
مواجه میشود، تشریح کرد: اول اینکه درگیریهای زندگی شخصی خود را دارد.
او ازدواج دوم خود را با مردی عضو وزارت خارجه صورت میدهد. ازطرفی
تاجالسلطنه به عنوان یک شاهزاده یکسری درگیریهای ملکی هم داشت و در حال
رسیدگی به آنها بود. از سوی دیگر با جنگ جهانی اول و قحطی مواجه شد. که
این امور ضربه روحی بزرگی به تاجالسلطنه زد.
پس از این اتفاقات، گفتمان تاجالسلطنه مذهبی میشود
وی
با بیان اینکه بعد از این اتفاقات، گفتمان تاجالسلطنه مذهبی میشود،
افزود: او تلاش میکند از ایران رفته و به عتبات پناه ببرد، البته برای
رفتن هم او را بسیار اذیت میکنند، ولی تاجالسلطنه میرود و برمیگردد. در
برگشت میبیند که اوضاع بدتر شده و سلطنت از قاجار گرفته و کل خانه و قصر
ویران شده است. وقتی رضاشاه به سلطنت میرسد هر فردی که در قصر بوده است را
به بدترین شکل ممکن بیرون میکند. موج تنفر و تهمت علیه قاجاریه در کشور
آغاز میشود و کسی هم امکان دفاع نداشته است. در این زمان این زن شروع
میکند به نوشتن کتاب دوم خود و سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی را مینویسد.
این سرگذشت، بسیار وسیعتر از زندگی یک فرد است.
یک متن ادبی؛ یک متن استدلالی و کلامی
این
پژوهشگر تاریخ ادامه داد: این کتاب درعین حال که یک متن ادبی است، یک متن
استدلالی و کلامی هم است. این کتاب فرزند و محصول زمانه خودش است و او سعی
میکند تصویری مطابق با واقع از دوران ناصرالدینشاه در این کتاب ارایه
دهد. او مباحث کلیدی از جمله جایگاه زن و تعلیم تربیت را نیز مطرح میکند.
بحث جایگاه زن بازمانده همان حضور او در انجمنهای زنان در صدر مشروطه است
که در اینجا بیان میشود.
از منظر یک انسان در حال شدن به تاجالسلطنه نگاه کنیم
وی
با اشاره به سایر فعالیتها و تألیفات تاجالسلطنه خاطرنشان کرد:
تاجالسلطنه علاوه بر آن کتاب، مسلماً کتابهای دیگری نیز نوشته است. من
طبق پژوهشهایی که اخیراً انجام دادهام به این نکته رسیدم که داماد
تاجالسلطنه سال 1314 یعنی همان سالی که تاجالسلطنه فوت میکند، یک کتاب
داستان به وزارت معارف آن زمان میبرد تا مجوز چاپ بگیرد. وقتی وزارت معارف
از او میخواهد که بیاید و در مورد این کتاب توضیح بدهد، او امتناع میکند
و نمیرود.
این
نویسنده گفت: به نظر من افرادی که در مورد این شخصیت کار میکنند باید از
منظر یک انسان در حال شدن به او نگاه کنند. یک انسان در حال تغییر و
صیرورت، فردی صادق و بزرگ که کمتر کسی در تاریخ ایران شبیه او داشتهایم.
انتهای پیام/ 900710